۱۳۸۷/۰۴/۱۱

من اگر خدا بودم:

من میخواهم وقتی که بزرگ شدم٬ خدا بشوم و اوضاع جهان را سر و سامان بدهم. بنظر من اداره جهان هستی با روشهای عهد بوق دیگر جواب نمیدهد و باید از تکنولوژی روز استفاده کرد.
قصد دارم از روزی که خدا شدم همه ملائک را از عرش الهی بیرون کنم و بجای آنها یک کامپیوتر قوی بعنوان سِرور نصب و راه اندازی نمایم. یک سیستم نت ورکینگ که توسط نرم‌افزاری جامع ساپورت میشود را از شرکت ماکروسافت میخرم و توی کامپیوترم نصب میکنم.
بعد میام بایاس مدیریت جهانی را آبدیت میکنم تا دیگر شاهد ناهمگونی در نظام طبیعت و بروز حوادث غیر مترقبه نباشیم. الان این سیستم آپدیت نیست و درست کار نمیکند . مثلا مردم در ایران نماز باران میخوانند تا شاید چند قطره باران ببارد و مردم از بی‌آبی هلاک نشوند ولی با کمال تعجب می‌بینیم نه تنها در آنجا بارانی نمی‌بارد بلکه زاینده رود هم خشک میشود. از آن بدتر٬ گاهی این سیتم قاطی پاتی عمل میکند. مثلا مردم در ایران و افغانستان نماز باران میخوانند٬ ولی دعایشان در کانادا و اروپا مستجاب میشود. این روزها اینقدر توی تورنتو باران می‌آید که مردم کلافه شده‌اند. زندگی‌ مردم در اینجا شده لجن از بس باران میاد. کار ما در اینجا این شده که هرروز به فامیل و دوست و آشنایانمان در ایران زنگ بزنیم و از آنها خواهش کنیم که دیگر اینقدر نماز باران نخوانند ما اینجا خیس شدیم.

بنابر این باید «بایاس» این سیستم را آپدیت کرد و از ورژن بالا استفاده نمود.
مرحله بعد این است که باید همه ویروس‌ها و فایل‌های بدرد نخور و مزاحم را از این سیستم دیلیت نمود تا دیگر شاهد «هنگ» شدن آن نباشیم.
برای این کار من قصد دارم تمام آخوندها٬ کشیش‌ها٬ خاخام‌ها٬ موبدان و بقیه کسانی که به نام خدا و دین و مذهب دکان باز کرده‌اند و باعث اختلاف و دشمنی و کینه بین بندگان عزیز میشوند را منتقل کنم به یکی از سیارات دورافتاده تا در آنجا اینقدر به سر و کله هم بزنند تا خسته شوند.
مرحله بعدی بهینه کردن سیستم پرداخت و دریافت بندگان است. این که اینجوری صحیح نیست که مثلا یکنفر کار خوبی بکند و یک عمر منتظر پاداش آن عمل خیر بنشیند و بعد از مرگش آن پاداش را به او بدهند. باید سرعت سیستم بالا باشد. بالاتر از هزار مگا بایت در ثانیه.
ارتباط همه بندگان با خدا باید بوسیله بلوتوث باشد تا دعاها زودتر مستجاب شود و پاداش کارهای خوب زود و سریع پرداخت شود. مثلا اگر کسی کار خوبی انجام داد فورا یک اس ام اس به خدا بزند که : خدا جان! من امروز یک کار خیری انجام دادم. فورا یک حوری رد کن بیاد!
خدا هم ظرف کمتر از چند دهم ثانیه یک حوری بیاندازد بغل طرف.
به این میگن مدیریت! نه اینکه فس فس کنی و پاداش بنده‌ها را اینقدر دیر بدهی که طرف دیگر پیر شده باشد و حوری و اینجور چیزها بدردش نخورد و نتواند کاری با آنها بکند.

مرحله بعدی این است که یک وبلاگ میزنم به‌نام وبلاگ خدا. همه بندگان باید روزی ۵ بار به آن سر بزنند تا کانتر وبلاگ ما سر بزند به فلک. همه باید به وبلاگ ما لینک بدهند و الا خبری از حوری و اینجور چیزا نیست.
البته قصد دارم توی همان وبلاگ هم طنز بنویسم چون عقیده دارم خدا باید خوش اخلاق باشد و خنده رو .
و کسی را بخاطر شوخی کردن سوسک نکند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

راه اندازی سایت مشروطه

برای خواندن مطلبی درباره دروغگویی روحانیون از وبسایت مشروطه دیدن فرمایید. لینک اینجا