۱۳۸۹/۱۰/۱۰

سال جدید خارجی بر همه شما مبارک

چه دلمان بخواهد چه نخواهد در کنار عید نوروز و تغییر سال خورشیدی برای همه مردم جهان و ما ایرانیان فراری از خانه و کاشانه تحویل سال میلادی هم پراهمیت است. بهرحال هر روز که میگذرد مردم جهان بیشتر و بیشتر با هم نزدیکتر و آشناتر میشوند و مرزهای جغرافیایی نمیتواند مثل گذشته مشخصه تمایز ساکنان این کره خاکی باشد. بنابر این هرسال که میگذرد تغییر سال میلادی هم در کنار عید سنتی خودمان برایمان مهمتر میشود. بالاخره هرچه باشد ما دراینجا زندگی میکنیم و به وقت اینجا از خواب بیدار میشویم و با تقویم اینجا زندگی را به سر میکنیم. 
این مقدمات را گفتم که ضد انقلاب یک وقت نیاید بگوید فلانی هم غربزده شده و افتاده دنبال قرتی بازی و از این حرفا.
بنابر این با قلبی ارام و نفسی مطمئن این سال نو میلادی را به همه شما در سراسر جهان تبریک میگویم و امیدوارم همیشه شاد و تندرست و موفق و سربلند باشید.
به امید روزی که ایران عزیز نیز از اشغال بیگانگان آزاد شود و مردم این سرزمین هم بتوانند در این شادیها سهیم باشند.
آخ یادم رفت... امسال را سال «سرنگونی مضاعف» و «رهایی مظاعف» نام گذاری میکنم تا چشم مقام عظما کور!

۱۳۸۹/۱۰/۰۷

رهنمودهای مقام معظم رهبری درمورد ذغال اخته

میگن مقام معظم رهبری به مسولین کشور هشدار داده بصیرت داشته باشند و اینقدر جشم و گوش بسته دنباله رو کشورهای غربی و استکبار جهانی نباشند که از بنزین برای سوخت اتومبیل ها استفاده میکنند.
مقام عظمای ولایت همچنین تصریح کردند: چه کسی گفته که حتما ما باید بنزین بریزیم توی ماشین هایمان تا حرکت کنند؟ اینها همه اش دسیسه دشمن است که نگذارند شما روی پای خود باشید و بخاطر بنزین همیشه به آنها وابسته باشید. ایشان همچنین خاطر نشان کردند که: شما بروید یک ماده دیگری را جایگزین بنزین بکنید که وابستگی به خارج نداشته باشد. مثلا ذغال اخته!
ذغال اخته خاصیت های ناشناخته زیادی دارد. اولا که ذغال اخته خودش نوعی ذغال است یعنی از اسمش میشود فهمید که یک ماده سوختنی است.
خاصیت دومش این است که «اخته» است. یعنی  دم و تشکیلاتی ندارد که موجب کارهای بی ناموسی و خلاف عفت شود. خاصیت سومش این است که براحتی و به ارزان ترین قیمت قابل دستیابی است. یعنی شما بروید مثلا دور میدان آزادی و یا بروید سرپل تجریش. می بینید عده ای ایستاده اند و ذغال اخته میفروشند. هر چقدر بخواهید قابل تهیه است.
این ماده انرژی زا نه تصفیه خانه لازم دارد و نه اینکه جزو اقلام تحریم های بین المللی است. اصلا دشمن عقلش هم نمیرسد که ما به فن آوری غنی سازی ذغال اخته ای نائل آمذه ایم  و الا بازرسان انرژی اتمی شان را میفرستادند اینجا تا بر عملیات فرایند اخته سازی ذغال هایمان نظارت کنند.

۱۳۸۹/۱۰/۰۴

موضوع انشاء: تعطیلات کریسمس خود را چگونه میگذرانید؟

حضرت عباسی یکنفر از میان شما ساکنان بلاد کفر بیاید و ما را روشن کند که اصولا روز کریسمس را باید چه خاکی بر سر خودمان بریزیم؟
امروز همه جا تعطیل مطلق است. خیابانها سوت و کور و خلوت است.  یک مغازه بقالی هم برای نمونه باز نیست. حتی  سلمانی و حمام عمومی و سینما و کلیسا هم تعطیل است. من نمیدانم مردم توی خانه های خودشان چیکار دارند میکنند؟ نکند توی کریسمس یک خبرهایی هست که ما از آن بی خبریم؟
حالا شما برای ما بنویسید که کریسمس خود را چگونه گذرانده اید که ما هم یاد بگیریم و سالی دیگر آنها را انجام دهیم.

۱۳۸۹/۰۹/۲۹

مموتی! همینطوری برو جلو هوات رو داریم

جدی میگم این احمدی نژاد اگر صد تا عیب داشته باشد بالا غیرتن یک خوبی بزرگی دارد که همه عیب هایش را میتوان نادیده گرفت و آن سرعت بخشیدن به سقوط نظام مقدس  جمهوری اسلامی است. لامصب  مثل نفوذی های خودمان در این دستگاه عمل میکند.
واقعا دمش گرم!
من خیلی حال کردم وقتی که شنیدم توی این وضعیت تحریم ها و محاصره اقتصادی و بحران های گوناگون داخلی و خارجی اینها تصمیم گرفته اند سوبسیدها را حذف کنند.
واقعا اگر بخواهیم اثرات این کار را در دراز مدت ارزیابی کنیم باید بگوییم این کار دولت منتخب شورای نگهبان و سپاه پاسداران ناخواسته بزرگترین خدمت  به اقتصاد  بیمار ایران بوده و خواهد بود. البته ناگفته پیداست که بدبختی های اقتصادی و اجتماعی ایران عمیق تر از این حرفهاست که  فقط با حذف سوبسیدها همه چیز درمان شود ولی اگر انصاف داشته باشیم باید بگوییم که شروع این کار مثل کاشتن نهالی است که ثمره اش را انشالله مردم ایران بعد ازسقوط جمهوری اسلامی و رهایی از دیکتاتوری خواهند چشید.
اما چرا میگویم که این کار یک کار احمقانه ای بود که از سوی باند احمدی نژاد سر زد که نتیجه اش تسهیل و تسریع سقوط این رژیم خواهد شد؟
ببینید! این طرح حذف سوبسیدها در عین فواید دراز مدتش برای اقتصاد ایران  مانند طناب داری خواهد شد که هرلحظه حلقه اش بر گردن این نظام تنگتر و تنگتر خواهد شد. اگر اینها عاقل بودند هیچوقت این تصمیم را در این شرایط نمیگرفتند. اینها بدلیل کمبود منابع درآمدها و افزایش هزینه ها و تشدید تحریمها مجبور به این کار شدند و صد البته از روی شکم سیری که نبوده است. اینها مشکل درآمد دارند.
اینها باید بجای این کار می آمدند و از بذل و بخشش هایشان به هر کور و کچلی که میگوید میخواهیم علیه امریکا و اسرائیل مبارزه کنیم کم میکردند و پولش را صرف رفاه مردم میکردند. اینها اگر عاقل بودند باید از هزینه های ساخت بمب اتمی و موشکها کم میکردند و پولش را صرف ساختن مثلا یک پالایشگاه بنزین میکردند که مشکل کمبود بنزین را رفع میکرد.

هدف اینها از اتخاذ این تصمیم اصلاح سیستم اقتصاد ایران نیست. واقعیت امر این است که اینها بدلیل ترس از فشارها و تحریم های بین المللی مجبور به این کار شدند و الا تجربه نشان داده که باورهای اعتقادی این آقایان هیچگونه همخوانی با اصول اولیه  با علم اقتصاد ندارد. بعنوان مثال همین آقای احمدی نژاد مگر معتقد نیست که کنترل جمعیت یک سیاست استعماری است و در عوض ملتها تا میتوانند بچه تولید کنند؟
خب. مردک! ما این را باور کنیم یا طرح هدفمند کردن یارانه ها را؟
اصلا همین که به مردم وجه نقد میدهید بدترین ضربه به نظام اقتصاد است که با هیچ منطقی قابل توجیه نیست.
نتیجه این که خربزه ای که این دولت نوش جان کرده لرزه هایی در پی خواهد داشت که اگر هم  این نظام را هم به سقوط نکشاند لااقل باعث تشدید بدبینی عمومی و تعمیق بحران های اجتماعی خواهد شد بطوریکه همه توان نظامی و اطلاعاتی این حکومت باید صرف این شود که مبادا در جایی اعتصابی شود و یا مردم شورش کنند  و همین  خودش مثل زهر است برای اقتصاد یک کشور.

توی چنین اتمسفر بگیر و ببندی که حکومت حتی از بنزین زدن مردم هم وحشت دارد از تجمع مردم در نانوایی ها وحشت دارد از جمعیت مسافران ایستاده در صف اتوبوس واهمه دارد چه انتظار شکوفایی اقتصادی دارید؟ کدام سرمایه گذاری حاضر است توی چنین فضایی سرمایه گذاری کند؟
بنابر این همانطوری که عرض شد اینها یک ناپرهیزی کرده اند  که چند ماه بعد تق اش درخواهد آمد.

۱۳۸۹/۰۹/۲۶

مناظره متکی با ا.ن.

توی کشورهای غربی اگر یک وزیری- وکیلی- مدیری چیزی از کار برکنار شود خبرنگاران و اصحاب رسانه های جمعی جیک و بوک قضیه را درمی آورند و مردم را در جریان اصل ماجرا قرار میدهند.
اما از آنجایی که هیچ کار این جمهوری اسلامی مثل کار آدمها نیست این قضیه هم همینطور است. طرف را فرستاده اند سنگال پی نخود سیاه و حکم برکناری اش را بدون هیچ دلیل و توضیحی میدهند به رسانه ها.
حالا فرض کنید متکی و احمدی نژاد را آورده ایم توی یک مناظره رو در رو و میخواهیم اصل ماجرا را بفهمیم.

مجری:- آقای احمدی نژاد! این آقای متکی چه هیزم تری به شما فروخته بود که اینطوری بدبخت را کله پا کردی و آبرویش را بردی؟
احمدی نژاد:- او به امام فحش داد!
متکی: - دروغ میگه به حضرت عباس!. اینها همه اش تهمت و افتراست.
مجری: آقای متکی! این درست است که میگن شما انگلیسی بلد نیستید؟
متکی: آقاجان دروغه. من تنها وزیر خارجه ای هستم که  با «بادی لنگوئج» حرف میزند. بادی لنگوئج میدانی چیه؟
مجری: - یعنی با زبان ایما و اشاره حرف زدن؟
احمدی نژاد:- بگذارید من توضیح بدهم. این آقا از انگلیسی چند تا جمله بلد است  و توی همه ملاقاتها تکرار میکند و آبروی ما را می برد. آخه این جمله که تو به امیر قطر گفتی « آی ام  ا؛ استیودنت» یا اینکه « یو آر آن د تیبل» معنی میدهد؟

متکی:- چرا خودت را نمیگی؟ توی سفر نیویورک به اون خانمه گفتی: « آی وانت ایت یور لیور» که بیچاره از ترس جیغ کشید و پا به فرار گذاشت.
احمدی نژاد:- اصلا میدانید چیه؟ این آقا  صلاحیت دینی ندارد. روز تاسوعا بجای اینکه بیاید توی دسته سینه زنی شربت پخش کند بلند شده رفته سنگال!
آخه آدم عاقل! آدم توی ماه محرم بلند میشود برود سنگال؟
متکی: باباجان تو خودت منو فرستادی آنجا. حالا میزنی زیرش؟
احمدی نژاد: آقای متکی بگم؟... میگما!
متکی:- (با تعجب) خب.. بگو
احمدی نژاد:- به ما گزارش دادند که انفجار انتحاری چاه بهار زیر سر تو بوده. درسته؟
مجری: میدانید چیه؟ ما اصلا از خیر تحقیق و تفحص گذشتیم. توی این مملکت خیلی کارها بدون دلیل انجام میشود و این یکی هم روی بقیه آنها.

۱۳۸۹/۰۹/۱۸

آلودگی هوای تهران توطئه دشمن است

عجب ملتی هستیم ما!
آلودگی هوای تهران دارد مردم را خفه میکند و آن وقت ما دست روی دست گذاشته ایم و داریم قصه حسن کچل و چهل دزد بغداد را برای هم تعریف میکنیم. شوخی نیست ! دو هزار و پانصد نفر بخاطر آلودگی هوا جان خود را از دست داده اند.
دولت ما که الحمدلله سرش گرم مدیریت جهان است و وقت سر خاراندن و فکر کردن به این چیزهای پیش پاافتاده را ندارد. مقام عظما هم که توی مسیر تهران - قم کار میکند و روزی دو سرویس توی آن مسیر مسافرکشی میکند. البته شایعه شده که «آقا» افتاده توی خط قاچاق سوهان و اینجور چیزا که اصلا به ما مربوط نیست. چهار دیواری است و اختیاری. 
ایشان ولی فقیه است و ولایتش هم مطلقه . یعنی هر غلطی دلش خواست میتواند بکند و هیچکس هم دور از جان شما حق ندارد به ایشان بگوید بالای چشمت ابروست. پس توقع بیجا از مقام معظم نداشته باشید. همینکه ایشان مقامش عظماست نعمتی است برای من و شما. بیشتر از این چیزی نمیخواهیم. تازه اگر شما هم جرات کنید و این قضیه آلودگی هوا را برای ایشان تشریح کنید بر میگردد به شما میگوید: این آلودگی هوا توطئه دشمن است. کشورهای متخاصم امریکایی و اروپایی برای مقابله با این ملت لوله بخاری هایشان را به سمت ملت ما کج کرده اند تا دودش به سمت ما بیاید و هوای ما را آلوده کند.

سپاه و بسیج و اطلاعات هم سرشان خیلی شلوغ است و همین که ساندیس برادرها را تامین میکنند خودش جای شکر دارد. واقعا فکر میکنید مگر کار کوچکی است برای این همه ادم کیک و ساندیس ردیف کرد؟ بگذریم از سیر کردن شکم برادرهای لبنانی و غزه ای ای و گامبیایی و موزامبیکی و غیره و غیره.
پس می ماند روحانیت معظم و مراجع عظام که آنها هم الحمدلله به رتق و فتق زوجات و نسوان اهتمام دارند و هی میروند غسل جنابت میکنند و بیرون می آیند  تا پرچم اسلام سرفراز بماند.
بنابر این امیدی به کسی نیست جز همین ملت همیشه در صحنه. مردم باید خودشان یک فکری برای رفع آلودگی شهر تهران بکنند و الا اگر به امید این اخوندا و جمهوری اسلامی نشسته اند باید هر روز شاهد کشته شدن تعداد بیشتری باشند.
اما راه حل چیست؟
راه حل مشکل آلودگی هوا در مبارزه با بدحجابی است. باور کنید راست میگم. اگر هر روز به خانم ها گیر بدهند که چرا آرایش کردی و چرا روسری ات بالا رفته و چرا گوشواره ات موقع راه رفتن تکان تکان میخورد و چرا صدایت اینقدر نازک و تحریک کننده است و خلاصه اگر خانم ها را کلافه کنیم آنها شوهرانشان را مجبور میکنند که از کشور بزنند بیرون.
وقتی که جمعیت فرار کنند در نتیجه تهران خلوت میشود و هوا تمیز تمیز میشود مثل قبل از انقلاب.

۱۳۸۹/۰۹/۰۹

الهی هر کس که دستور ترور اساتید ایرانی را داده اون یکی دستش هم چلاق بشه

برای من یک سوالی پیش آمده که بد نیست با شما هم مطرح کنم؟
جمهوری اسلامی ادعا میکند که اسرائیل و امریکا در ترور اساتید ایرانی نقش داشته اند. آیا شما این را باور میکنید؟
یعنی بنظر شما امریکا و یا کلا کشورهای غربی اینقدر نفوذ دارند که هنوز بعد از سی سال امکان عملیات اینچنینی را در داخل خاک یک کشور دارند؟
اگر آنها قدرت ترور افراد را در ایران دارند چرا تا بحال  کله گنده ها را شکار نکرده اند؟
واقعیت این است که اساسا پروژه های موشکی و تسلیحات اتمی ایران مبنای تحقیقاتی ندارند بلکه عمدتا از کشورهای کره شمالی و چین و روسیه وارد شده و در داخل کپی برداری میشود. اینطوری نیست که دانشمندان هسته ای ما دارند در زیر زمین خانه شان انرژی هسته ای اختراع میکنند. اینها همان چیزهایی است که مصرف داخلی دارد و بدرد نماز جمعه و بسیجی های ساندیس خور میخورد. تکنولوژی تسلیحاتی ما چیزی جدا از وضعیت صنعت و تولید مان نیست. همان بساطی که در کارخانه جات تولیدی دمپایی مان شاهدش هستیم مشابه اش را در مجتمع های موشکی سپاه و وزارت دفاع داریم.
ما خودمان توی اون خراب شده زندگی کرده ایم و میدانیم چه خبر است. اصلا توی مملکت ما تحقیقات و کارهای تحقیقاتی حرف مفت است. اصلا وجود خارجی ندارد. هر چه هست واردات است و کپی سازی و مونثاز و صد البته تا دلتان بخواهد شانتاژ و ادعاهای گنده گنده کردن!
بنابر این بعید میدانم اصلا این استادهای دانشگاه که نهایتا فیزیک هالیدی تدریس میکنند نقش حیاتی در پروژه های اتمی ما ایفا کرده باشند و اکنون بعنوان دانشمند هسته ای مورد سو قصد دشمنان قرار گرفته باشند. نخیر اینطور نیست.
بنظر من دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران دستش تا مرفق در این ترورها آلوده استو اینها همه انگیزه شان از این جنایات این است که در اذهان عمومی مردم کینه و دشمنی با غرب و مخصوصا امریکا و اسرائیل را تشدید کنند.
این حکومت برای بقای خود نیاز به چنین کارهایی دارد. خودش دست به ترور میزند و تقصیر را به گردن امریکا و اسرائیل می اندازد.
برای اثبات این ادعا باید صبر کنیم ببینیم آیا اصولا دستگاه امنیتی ولایت فقیه کسی را در این رابطه دستگیر میکند و یا مثل ترور های قبلی شامل فراموشی و مرور زمان میشود؟

۱۳۸۹/۰۹/۰۷

ویکی لیکس: حسین شریعتمداری از اسرائیل تقاضای پناهندگی کرده بود

به به! باغت آباد انگوری!
ویکی لیکس در جدیدترین افشاگری که کرده پرده از روی بسیاری از پنهان کاریها برداشته که مهمترین آنها عبارتند از:
- خامنه ای سرطان خون دارد و بزودی به درک واصل میشود و مردم از دستش راحت میشوند.
- رفسنجانی چند ماه است که به انگلیس گریخته و در آنجا با لباس مبدل زندگی میکند. یکی از دیپلماتهای بلند پایه که نخواست نامش فاش شود به مقامات امریکایی گفته که رفسنجانی توی یکی از خیابان های لندن بساط جیگرکی و دل و قلوه و سیراب شیردان فروشی باز کرده و کاسبی اش هم توپ توپ شده و گفته دیگه برنمیگردم ایران!
- ظاهرا سال گذشته حسین شریعتمداری در ملاقات مخفیانه ای که با مونشه امیر داشته از او تقاضا کرده که برایش از رژیم صهیونیستی پناهندگی بگیرد ولی ظاهرا آنها شرط گذاشته اند که اول باید قول بدهد تریاک و دیگر مواد افیونی را کنار بگذارد تا آنوقت یک فکری برایش بکنند.
- آگاهان نظامی و کارشناسان اطلاعاتی غرب بر این عقیده اند که در سفری که احمدی نژادبه جمکران داشته مقداری از ذخایر ارزی کشور را توی چاه جمکران ریخته تا حضرت این امکان را داشته باشد تا در صورت نیاز برای خودش خرج بکند و یک حساب پس انداز هم در بانک ملی به نام حضرت باز کرده تا در موقع قرعه کشی بانک حضرت هم امکان برنده شدن در این قرعه کشی را داشته باشد و انشالله شاید یک ساعت دیواری یا یک تخته فرش ماشینی برنده شود.
- بر اساس اطلاعاتی که ویکی لیکس منتشر کرده احمدی نژاد دستور داده مملکت تا اطلاع بعدی تعطیل شود و همه بنشینند توی خانه هایشان و ماهواره نگاه کنند و تفریح کنند و خوش باشند و ازدیاد جمعیت کنند.
- ودر خاتمه ویکی لیتس گفته که قرار بود امریکا به ایران حمله کند ولی بعضی از اپوزیسیون ایرانی مخالفت کرده اند و گفته اند: چرا میخواهید این کار را بکنید؟ اگر این رژیم از بین برود آنوقت ما چیکار کنیم و با کی مبارزه کنیم؟ ظاهرا امریکایی ها هم گفته اند: ما رو بگو که میخواستیم خودمان را بخاطر اینها به دردسر بیاندازیم!

۱۳۸۹/۰۹/۰۳

دعای تقویت تحریم ها

از آنجایی که فرمانده بسیج گفته برای تشدید تحریم ها دعا کنید صبح امروز از سوی دفتر مقام رهبری دعای زیر به مفاتیج الجنان افزوده شد:

در روایت است وقتی سختی ها فزونی یابد و تا خرخره توی لجن گیرکرده و حسابی درمانده شدید دو رکعت نماز میت خوانده و سپس رو به قبله بایستید و سپس این دعا را بخوانید انشالله مستحاب گردد .التماس دعا
 اللهم اعطنی تحریما شدیدا شدیدا
اللهم اعطنی فقرا کبیرا و بدبختیا عظیما
اللهم اعطنی جسما مریضا و روحا دیپرسا
اللهم اعطنی جیبا خالیا و قرضا الی ماشالله!
اللهم اعطنی سماقا مکیدنا مکیدنا
اللهم ازدد نرخ تورما الی العرش الاعلی
اللهم قو الدلار امریکایی فی چهار راه استامبول 
و ذلل ریال الایرانی بمثل الپشگل المبارک بحرمت صورت العلما و رحمت الله و برکاته

اللهم اعطنی حمله الامریکا و صهیونیسم عاجلا عاجلا
و صافوا (یعنی صاف بنما) دهان مقام عظما حسابا حسابا

وادخلنا فی الجنت انعیم و اعطنا حال و حولا لذیذا مثل زمان شاه
جمیعا و لعنت الله علی المقام عظما و دیگر اراذل و اوباش

۱۳۸۹/۰۹/۰۱

گامبیا گامبیا ما داریم می آییم

آیا میدانید چرا گامبیا روابطش را با چمهوری اسلامی قطع کرد؟
جواب آن خیلی ساده است. جمهوری اسلامی آنقدر در صحنه دپلماسی جهانی بدبخت شده که حتی گامبیا هم خودش را برای جمهوری اسلامی میگذارد طاقچه بالا.
بر اساس اطلاعات رسیده از گامبیا وزیر خارجه این کشور گفته: خاک بر سرتان! اینطوری میخواستید مدیریت جهان را بدست بگیرید؟ واقعا که!
حالا از فردا اظهار نظرهای مقامات جمهوری اسلامی اینگونه است:
- مقام مزخرف رهبری- گامبیا باید بصیرت داشته باشد و آن هروئین ها را توی بازار افریقا آب کند و سهم ما را بدهد.
- مموتی: من اون سفری که رفته بودم گامبیا دیدم چند تا از اون بچه های گامبیایی بدون لباس توی خیابانها راه میرفتند و اندماغشان هم از دماغشان آویزان بود. تا ماشین ما را دیدند دستشان را تکان دادند و به زبان اسپانیولی گفتند: محمود. محمود. این نشان میدهد که معامله اسلام تا کجای افریقا فرو رفته.
- وزیر خارجه: باز من باید بروم گامبیا.
لاریجانی: ندا آقا سلطان را گامبیایی ها ترور کردند بهمین خاطر ما خودمان روابطمان را با آنها قطع کردیم.
صدا و سیما: صبح امروز آتش سوزی مهیبی در جنگلهای یک روستا در گامبیا به وقوع پیوست که در این حادثه چند شاخه درخت آتش گرفت. باشد که گامبیایی ها از این حادثه درس عبرت بگیرند.

۱۳۸۹/۰۸/۲۶

یکنفر «دشمن فرضی» را از دست اینها نجات دهد

والله آدم می ماند از دست این کارهای جمهوری اسلامی بخندد یا گریه کند. برداشته اند مثلا ارواح عمه شان مانور پدافند هوایی درست کرده اند. در گزارشی که از تلویزیون پخش شد و من بطور اتفاقی آنرا دیدم گزارشگر داشت میگفت:«... در این مانور ناوگان هوایی کشورمان موفق شدند هواپیماهای دشمن فرضی را رد گیری و آنها را مجبور به فرود اضطرای کنند که در این عملیات تعدادی از عوامل دشمن فرضی به اسارت نیروهای اسلام درآمدند!!»
من یاد بازیهای دوران بچگی خودم  افتادم که با هم سن و سالهای خود تفنگ بازی میکردیم. با دو انگشت دست شکل هفت تیر را درست میکردیم و کیشو کیشو همدیگر را هدف تیراندازی قرار میدادیم. گاهی سر اینکه چرا رفیق مان با شلیک من خودش را به روی زمین نمی اندازد دعوا میکردیم. مثلا میگفتیم: من به تو تیر زدم چرا نمردی؟ بعد او جواب میداد: اووفینا! من اول شلیک کردم. این تو هستی که باید بمیری. خلاصه الکی الکی دعوایمان میشد و همدیگر را جدی جدی کتک میزدیم!
حالا این ارتش غیور اسلام هم همین کارها را دارد میکند. بابا جان یکی جلوی اینها را بگیرد. دارند بد جوری دشمن فرضی را لت و پاره میکنند!

۱۳۸۹/۰۸/۲۵

هشدار! به جمهوری اسلامی کانادا سفر نکنید

اخیرا جمهوری اسلامی به اتباع خودش هشدار داده که از مسافرت به کانادا پرهیز کنند ( این هم لینک خبر)
دلیلش هم این عنوان شده که آمار جرم و جنایت در کانادا روبه افزونی است!!
برای همین منظور خبرنگار ما با یکی از خواهران کانادایی که اخیرا از کانادا به میهن اسلامی مان فرار کرده گفتگو اختصاصی انجام داده که در اینجا میخوانید:
خبرنگار- سلام خواهر! میشه بفرمایید چرا از کانادا برگشتید؟
خواهر- مرده شور کانادا رو ببرن! اونجا هم جاست؟
خبرنگار- میشه یک مقداری توضیح دهید رفتار کانادایی ها با شما چگونه بوده است؟
خواهر- اصلا خوب نبود. توی کانادا امنیت نیست. مردم توی روز روشن چاقو کشی میکنند و دل و جیگر هم رو پاره پوره میکنند. پلیس هم کاری با این کارها نداره. پلیس کانادا فقط دنبال سرکوب اعتراضات و تجمعات مردمی است که اخیرا صدها تن از جوانان رو پس از ضرب و شتم به زندان انداخت و به آنها تجاوز کرد. کانادا اینجور جایی است. کانادا جایی است که مثلا یک خانم جرات ندارد از ساعت هشت شب توی خیابان راه برود. همین که بخواهد منتظر تاکسی شود صد تا ماشین جلوی پایش ترمز میکنند و می خواهند او را بلند کنند. اصلا رعایت حال خانمها را نمیکنند. من خودم یکروز رفته بودم بازار بزرگ تورنتو. راسته طلافروشها رو میگم. اونجا همیشه شلوغ است و زن و مرد مثل مور و ملخ توی هم میلولند. اینقدر این مردهای کانادایی بی ظرفیت و بی جنبه اند که صد بار به من انگشت رساندند.
خب. این وضع کاناداست. خدا نکند توی یک محله بفهمند یک زنی از شوهرش طلاق گرفته و یا تنها زندگی میکند. این مردهای کانادایی روزگار را به سر اون زن بیچاره خراب میکنند از بس که مزاحمت ایجاد میکنند تا شاید او را تور بزنند. پلیس و قوه قضاییه کانادا هم قربانش بروم از همه بدترند. آدم اگر از دست اراذل و اوباش تن سالم بدر ببرد نمیتواند از چنگ نیروهای دولتی و لباس شخصی های کانادایی بدون تجاوز بیرون بیاید.
اینها که چیزی نیست. از همه بدتر این است که توی کانادا آزادی نیست. همه زنها مجبورند مینی ژوب بپوشند. آنهم توی آن هوای سرد و یخبندان کانادا. پالتو و کلاه و کاپشن هم مطلقا ممنوع است. دولت کانادا معتقد است پالتو و شال و کلاه مظاهر اسلامزدگی است و مصداق جنگ نرم است. بخاطر همین چیزها من خودم چند بار از زور سرما مریض شدم. لامصبا نمی گذاشتند هر کس هر جور دلش میخواست لباس بپوشد. حکومت کانادا توی همه جزئیات زندگی مردم دخالت میکند. 
خلاصه ما دیدیم توی کانادا هر روز دارند به ما تجاوز میکنند این بود که گفتیم برویم ایران. اینجا بالاخره هر چی باشد یک کشور اسلامی است. هم اخلاق در آنجا بیشتر رعایت میشود و و هم کرامت انسانی و حقوق زنان و کودکان محترم شمرده میشود. خدا رو شکر امنیتش هم که بیشتر است. تازه هرماهه  به آدم یارانه هم میدهند.

۱۳۸۹/۰۸/۲۴

راه اندازی گشت ارشاد در بالاترین

قرار شده از این پس توی سایت بالاترین مامورهای گشت ارشاد راه بیفتند و جلوی افراد لاقید و لامذهب که احتمالا حجاب شان را رعایت نمی کنند و یا آستین کوتاه می پوشند و یا موهایشان را ژل میزنند تذکر اخلاقی بدهند و در صورت تکرار آنها را جهت آموزش های دینی تحویل مراکز تربیتی کهریزک دهند.
دوستان! من از حالا به شما گفته باشم. فردا نیایید بگویید ما نمیدانستیم. شئونات اسلامی را رعایت کنید. هر وقت میروید توی بالاترین حواس تان باشد شلوار چسبان و تنگ و ترش نپوشید تا خدای ناکرده زبانم لال کون تان قلمبه شود. آنجا برادرها به این چیزها خیلی حساسند و خیال میکنند به اسلام توهین شده. سعی کنید شلوارهای گل و گشاد بپوشید و به آن سایت بروید. محض احتیاط هم که شده ریش هایتان را بگذارید طالبانی شود و با یک دست تان تسبیح بگردانید و زیر لب ذکر بگویید و البته دست دیگرتان آزاد است که هر کاری بکند. میتوانید آنرا داخل جیب شلوارتان بکنید و با تخم مرغ هایتان بیلیارد بازی کنید. بالاخره هر چی باشد آزادی هست. شما آزادید آن را به هر طرف خواستید بچرخانید. به چپ به راست به بالا به پایین ولی فقط به طرف مقدسات نگیرید!
از فردا توی سایت بالاترین امتیازات به میزان تعهد به احکام دینی و التزام عملی به ولایت فقیه به کاربران داده میشود. هر کس که توانست «والضالین» را خوب تلفظ کند هزار امتیاز به او میدهند. طرز صحیح استبراء و استمناء هر یک پانصد امتیاز دارد. ارسال لینک در مورد طهارت صد امتیاز دارد. فرستادن دعوتنامه برای اعضای بسیج محله صدو پنچاه امتیاز دارد.
خلاصه با این وضعی که دارد پیش میرود سیستم رای دادن چه مثبت و چه منفی هم میخواهد جمع شود و قرار است یک شورای نگهبانی درست شود که فقط لینکهای واجد صلاحیت به صفحه اول بروند. دلیل شان هم قانع کننده است. آنها میگویند از آنجایی که اکثریت جامعه و مخصوصا کاربران اینترنتی سکولارند و اگر قرار باشد کار را بسپاریم به رای اکثریت در انصورت اسلام از بین میرود لذا دیگر دلیلی ندارد کاربران رای مثبت یا منفی بدهند. البته یک شورای تشخیص مصلحت هم میزنند تنگ این کار تا به صلاحدید چند نفر خبره مورد تایید همان تشکیلات به برخی از لینکها اجازه داغ شدن بدهد و تازه میشود مثل نظام مقدس جمهوری اسلامی!
باور کنید جمهوری اسلامی هم همینطوری شروع کرد تا امروز تبدیل به این معدن گه شد. روزهای اوایل  پیروزی انقلاب همه چیز آزاد بود و همه گروهها کار خودشان را میکردند. روزنامه ها و نشریات مختلفی وجود داشت که هریک مرام و مسلک خودشان را تبلیغ میکردند. بعد یک آقایی پیدا شد که الهی لعنت خدا و پیغمبر به قبرش ببارد. او آمد و گفت: «بشکنید آن قلم ها را! قلم هایی که به اسلام عزیز اهانت کنند باید شکسته شوند ولاکن وحدت کلمه را رعایت کنید.»
همینطوری شد که یواش یواش کار به اینجا رسید که امروزه چند تا پیر مرد خنگ و احمق و خرفت و عقب مانده  نشسته اند و برای  یک ملت هفتاد میلیون نفری تصمیم میگیرند.

۱۳۸۹/۰۸/۲۲

نقش استراتژیکی روغن دنبه در اقتصاد ایران

اخیرا رئیس دولت محبوب آقا که قرار است مدیریت جهان را بدست گیرد یک طرح فوق العاده و ابتکاری برای مبارزه با کمبود روغن نباتی داده و گفته: از قصابی سر کوچه ما نیم کیلو دنبه بخرید و داغش کنید و از روغن اش استفاده کنید. (این هم منبع خبر)

واقعا راست میگه بنده خدا. استفاده از دنبه خیلی فکر خوبی است. اگر خوب دقت کنید این طرح نه تنها مشکل گرانی و کمبود روغن نباتی را حل میکند و باعث شکوفایی اقتصاد ایران در منطقه میشود بلکه فواید جانبی و غیر مستقیم دیگری هم دارد که میتواند ایران را در کل جهان ابرقدرت کند. الان توضیح میدهم:
- اصولا دنبه یک چیز نرمی است و همین نرمی باعث میشود آقایان وقتی درب یخچال خانه شان را باز می کنند و چشم شان به ان دنبه نرم و زیبا می افتد با آن کمی بازی کنند و دیگر حواس شان به دیگر موجودات نرم تنان نیفتد. همین امر باعث میشود بسیاری از اوقات فراغت آقایان بجای اینکه صرف قرار ملاقات های جور و واجور تلف شود در عوض صرف امورات خانه و خانواده گردد و چه بسا از بی حوصله گی مجبور شوند به زیر زمین خانه شان بروند و یک چیزهایی اختراع کنند.
- اگر مردم با فرهنگ دنبه خوری آشنا شوند بسیاری از محصولات لبنی که از کشورهای اروپایی به ایران می آید دیگر خریدار نخواهد داشت و اروپایی ها بدبخت میشوند. مصلا تصور کنید مردم بجای خوردن کره در موقع صبحانه کمی دنبه بمالند روی نان شان و آنرا بخورند. همین باعث میشود اشتهای مردم به خوردن کم شود و در نتیجه همه مردم مثل باربی لاغر و خوش اندام خواهند شد و مردم دنیا می آیند خواستگاری مردم ما که این بهترین فرصت است برای صدور انقلاب مان به تمام دنیا.
- اگر مردم همت مضاعف کنند و از دنبه بجای کرم صورت استفاده کنند میدانید چقدر صرفه جویی ارزی برای مملکت میشود؟ میلیون ها دلار صرفه جویی اقتصادی باعث میشود اقتصاد ایران محکم ترین اقتصاد جهان شود. رشد تورم برود زیر صفر و ارزش دلار امریکا میشود مثل پشگل و اقتصاد امریکا خراب میشود و رژیم استکباری امریکا فرو میریزد و بجای آن یک حکومت اسلامی تشکیل میشود.
- اگر مردم دنبه بیشتری مصرف کنند بدلیل رابطه عرضه و تقاضا آنوقت گوسفندان عزیز مجبورند دنبه بیشتری تولید کنند. این است که دامداران عزیز با خوراندن بعضی از هورمون های زنانه به گوسفندان عزیز کاری میکنند که گوسفندانی با دنبه های عظیم الجثه تولید شوند. آنوقت قصابی ها  نیم کیلو گوشت گوسفندی را همراه پنج کیلو دنبه می فروشند. عجب آبگوشتی شود!
- مردم با خوردن آبگوشت های غنی شده فکرشان باز میشود و کمرشان محکم تر میشود و به فکر افزایش جمعیت می افتند که در نتیجه جمعیت ما یک میلیارد میشود و از هندوستان میزنیم جلوتر و انوقت است که مدیریت جهان را بدهند به دست ما.
حالا دیدید دنبه چه معجزه ای میکند؟

۱۳۸۹/۰۸/۱۸

ایران از نگاه سید حسن نصرالله

ایران کشوری است کوچواو موچولو یک کمی بزرگتر از غزه و کوچکتر از بیروت که در مجاورت شبه جزیره عربستان واقع شده. یعنی اگر دقیقا بخواهم به شما آدرس بدهم باید بگویم از جبل عامل (جنوب لبنان) که مستقیم بروجلو . ییکراست میخوری به اردن بعد اولین شتر را که دیدی می پیچی دست راست. همینطوری میروی میروی میروی تا می رسی به یک بیابان خشک و خالی. اونجا از هر عابری بپرسی شبه جزیره عربستان یا همان حجاز سابق کجاست بهت نشان میدن. بعد که رسیدی به بندر جده از انجا لباس احرام می پوشی و میروی به میقات. آنجا نیت میکنی و میروی اول خانه خدا را زیارت میکنی بعد برمیگردی هتل. شب را آنجا میخوابی و فردا غسل جنابت میکنی دوباره راه می افتی میروی به سمت بالا. از هر بقال و دکانداری بپرسی که عراق کدام طرف است بهت نشان میدهند. بعد همینطور میروی و میروی میرسی به نجف اشرف. البته نجف اشرف با پادگان اشرف فرق دارد. حواست باشد عوضی نروی آنجا.
به نجف اشرف که رسیدی انجا یک مردمانی را می بینی که یک پاچه های سیاه یا سفیدی را مثل متکا بسته اند به کله شان. مثل خود من. نترس برو جلو و از انها سوال کن: ببخشید من بخواهم بروم ایران از کدام طرف باید بروم؟ آنها شما را می برند یک جایی بعد از آنجا شما را می برند شهر تکریت سر قبر سردار فقید عرب سیدنا الصدام حسین یک فاتحه ای میخوانی و میروی ترمینال اتوبوس رانی نجف اشرف و شما را سوار یکی از آنها میکنند و شما به امید خدا میروی ایران.

ایران که رسیدی حواست باشد آنها از بیخ عرب هستند. البته لهجه دارند ولی خبو حرفهای شما را میفهمند مخصوصا اگر مونث باشید. 
ایران جاهای دیدنی زیادی دارد. مثلا حتما برو تخت جمشید و پاسارگاد را ببین. آنجا مربوط به صدر اسلام است. میگن حضرت علی در آنجا خرما می کاشته ولی چون درختهایش خشک شد عصبانی شد و زد همه عمارتهای تخت جمشید را خورد و خاکشیر کرد. البته از حضرت علی یک منشوری باقی مانده که اخیرا از لندن به موزه بازگردانده شده و بر روی آن نوشته که  از ولایت فقیه اطاعت کنید تا حقوق بشر رعایت شود. ضمنا دو سه تا فحش خوار مادر هم علیه امریکا و اسرائیل نوشته شده که توسط اجانب کنده شده.
ایران وطن ماست. اصلا ما با ایرانی ها این حرفا را نداریم. جیب ما و آنها یکی است.  اصلا جنوب لبنان یکی از استان های ایران است و ایران هم یکی از استان های بلاد عرب. مسولین ایرانی آنقدر با حالند که توی بودجه سالانه خود یک ردیف اختصادی برای لبنان دارند. خب. البته ما هم آنقدرها که میگن نمک نشناس نیستیم. هر وقت اعتراضات خیابانی در تهران بشود و اسلام درخطر بیفتد ما میرویم کمک و میزنیم مردم تظاهر کننده را لت و پار میکنیم.
شنیدم اتحادیه عرب میخواهد مرکزش را به تهران منتقل کند. آخه ایران یک کشور عربی بزرگ است.
همچنین امیردبی  اعلام کرده: ولک! ما تا حالا زور میزدیم  جزیره ابوموسی را بدلیل اینکه اسمش عربی بود ضمیمه قلمرو خودمان بکنیم ولی تازه فهمیده ایم کل ایران عربی است و باید ضمیمه امارات شود

۱۳۸۹/۰۸/۱۷

سایه سنگین سقوط بر سر جمهوری اسلامی

برخلاف ادعاهای توخالی جمهوری اسلامی که تحریم ها را بی فایده و بی اثر تبلیغ میکند  اوضاع آقایون حسابی قمر در عقرب است. خبرهایی که از داخل ایران و توسط دوستان قدیمی و فک و فامیل میرسد نشان میدهد که هیچوقت اوضاع به این خرابی نبوده حتی زمان جنگ.
یکی از دوستان قدیمی ام پیمانکار وزارت نفت است میگوید بیش از 9 ماه است که هیچ صورت وضعیتی پرداخت نشده. پیمانکارانی که قرارداد بسته اند و پیش پرداخت ها را گرفته اند میترسند کارها را شروع کنند بخاطر اینکه میدانند با مصرف کردن آن پول دیگر قادر به گرفتن طلب بعدی خود از کارفرما نیستند و درنتیجه پاسخگوی دستمزد کارگران شان و زندگی خودشان نمیتوانند باشند و لذا پیش پرداختها را گرفته اند و زده اند به چاک! یعنی عملا همه پروژه ها تعطیل شده اند بخاطر اینکه دولت پول ندارد. 

یک آقای مهندسی توی فامیل ما هست که با هزار پارتی بازی و چاپلوسی و دیدن این و آن موفق شده است برای خودش در شرکت فولاد یک کاری دست و پا کند ولی همین آقا دیروز به من میگفت بیش از شش ماه است که یک ریال هم حقوق نگرفته ام و معلوم هم نیست این وضعیت تا کی ادامه پیدا کند. این وضع کسی است که توی شرکت فولاد کار دارد وای به حال بقیه شرکتهای زهوار در رفته!

یکی از آشنایان که در ایران شرکت کامپیوتری معروفی را دارد میگفت بدلیل تحریم ها کارهایمان عملا متوقف شده. بانکها قادر به گشایش اعتبارات نیستند. منظورش بانکهای دبی بود. فروشنده های چینی و هنگ کنگی و تایوانی زبان درآورده اند و قیمت ها را دولا پهنا کرده اند. شرکتهای حمل و نقل محموله های به مقصد ایران را قبول نمیکنند و بیمه حمل و نقل هم رفته به عرش اعلی!
خلاصه دوران طلایی آقایون تمام شده و افتاده اند به سر کشیدن ریق رحمت!
اینها فقط چند نمونه بود که من خبر دارم. احتمالا صدها و هزاران مورد مشابه دیگر هم هست که هر کدام از شما به نوعی از آن باخبرید. نتیجه اینکه آثار تحریم ها دارد خودش را نشان میدهد و تازه این اول کار است.

هیچ بعید نیست هدف از سفر خامنه ای به قم آماده ساختن مراجع و علما برای مواجهه با اوضاع سخت پیش روست. خودشان میدانند که چه چیزی درانتظار آنهاست و لذا خودشان را دارند برای مقابله با شورش ها و اعتراضات مردم روستاها و اقشار کم درآمد آماده میکنند.
اصلا تعجب نکنید که این روزها حسن نصرالله به میدان آمده و برای نجات خودش و اربابش اراجیف می بافد. همه اینها بو برده اند که بساط این نظام در حال برچیدن است و دیگر از آن همه لفت و لیس ها خبری نخواهد بود.

۱۳۸۹/۰۸/۱۶

کنسرت احمدی نژاد در تورنتو

جای شما خالی دیشب رفته بودیم کنسرت معین. کلی قر دادیم و زدیم و رقصیدیم و لهو ولعب کردیم و قرتی بازی درآوردیم.
 موقع برگشت داشتم به این فکر میکردم که اگر یک آدم هنرمندی پیدا شود که ادای احمدی نژاد را بتواند دربیاورد من حاضرم نمایشنامه اش را مجانی بنویسم و دراختیارش قرار دهم.
باور کنید خیلی جالب میشه. اینقدر مردم استقبال میکنند که برگزار کننده ها یک شبه میلیاردر میشن.
مثلا فرض کنید احمدی نژاد وارد سالن میشود اولین کاری که میکند به ابراز احساسات حاضران پاسخ میدهد و می پرسد: شما از ساعت چند اینجا هستید؟ از ساعت هشت؟ از ساعت هفت؟ بلندتر بگین. از ساعت شش؟؟
حالا کی خسته است؟ دشمن؟
بعد در حالی که یک لامپ مهتابی گرد بالای سرش نصب کرده (مثل کاریکاتوری که نیک آهنگ می کشد) می آید میکروفن را میگیرد و میگوید: ملتها! چی دوست دارین براتون بخوانم؟
یکی از گوشه سالن داد میزنه: ماجرای هاله رو بگو. اون یکی میگه اون دانشمند هسته ای رو بگو که توی زیر زمین خانه شان یک کاری میکرد. اون یکی میگه میشه سخنرانی دانشگاه کلمبیا رو برامون بخونی. اون یکی جیغ میزنه میگه یه بار دیگه اون آمار رشد اقتصادی رو نشون بده. یکی هم روی یک کاغذ یادداشتی می نویسد و از او درخواست میکند ماجرای اون بچه نوزادی را بگو که توی خیابانهای نیویورک به زبان اسپانیولی محمود محمود میکرد.
بعد احمدی نژاد یکی یکی همه این برنامه ها را اجرا میکند. باور کنید حسابی مردم کیف میکنن. اصلا این بشر رکوردار مسخره بازی در تاریخ سیاسی ایران شده و بعد از سقوط این حکومت تا سالها سوژه فیلم سازها و نمایش نویس ها خواهد بود.

۱۳۸۹/۰۸/۱۴

در مورد آن مردی که جلوی چشمان مردم چاقو خورد و جان داد

مدتی است که من طاقت دیدن صحنه های خشن و کشته شدن افراد را از دست داده ام. دلیلش را دقیقا نمیدانم ولی مطمئن هستم که قبلا اینطور نبودم. 
چند روز پیش که لینک درگیری دو مرد در میدان کاج تهران را در بعضی از سایتها دیدم جرات نکردم روی آن کلیک کنم و صحنه دلخراش جان دادن کسی را ببینم. ترجیح دادم از توضیحات و نوشته های دیگران صحنه را مجسم کنم.
حالا فکر نکنید سوسول شده ام. نه خیر. این به سوسول بودن ربطی ندارد. اعصاب دیدن این چیزها را ندارم.
خیلی از دوستان در وبلاگهای خود در این مورد نوشته اند و از بی بخاری و بی احساسی مردم ایران گله کرده اند.
شاید حرفشان درست باشد ولی بنظر من مقصر بی احساس شدن مردم حکومت است. اگر ما یک حکومت درست و حسابی داشتیم دیگر شاهد ترویج خشونت در لایه های مختلف جامعه نبودیم.
شما ببینید سرچشمه شیوع خشونت کجاست؟
شما سریالهای تلویزیونی که از سیمای جمهوری اسلامی پخش میشود را بدقت زیر ذره بین بگذارید. سراسر آنها تزریق قلدری و اعمال قدرت است. حتی سریالهای بظاهر کمدی آنها نیز از این امر مستثنی نیست. صحنه های تهدید کردن افراد به اینکه چنان میزنم که حالت جا بیاید و غیره به وفور در فیلمهای ایرانی دیده میشود. نگاهی به کارتون های ساخت حکومت آخوندی بیاندازید ببینید چگونه خشم و کینه را در دل نونهالان و کودکان این مرز و بوم بهادینه میکنند.
تعلیمات دینی و آموزشهای مذهبی را نگاه کنید. همه اش تهدید به جهنم و عذاب و سرب داغ  و آتش و چوب کلفت و قصاص و سنگسار و اعدام و بریدن سر با شمشیر و غیره و غیره است. اصلا توی قرآن داریم که اگر زنان شما به حرفتان گوش نکردند آنها را مورد ضرب و شتم قرار بدهید و دهن شان را سرویس کنید.
خب. وقتی که اینها به زن خودشان رحم نکنند انتظار دارید با مخالفان شان رحم کنند؟ اینها که بچه های خودشان را هم اعدام و زندانی میکنند چه برسد به جوانانی که اصلا اینها را قبول ندارند.
این است که خشونت از بالا تا پایین این مملکت را گرفته. هرکس زور دارد به زیر دستش زور میگوید زیرا این فرمول زیستن در این نظام و این حکومت است. گند سراسر این مملکت را گرفته. قانون اسیر قدرت و قدرتمندان حاکمیت است. اولین قانون شکن جامعه آن رهبر خبیث این حکومت است که همه مناسبات و اصول زمامداری را زیر پا میگذارد و دستور تقلب در انتخابات را میدهد و مطبوعات را به زنجیر میکشد تا آن آدم جاهلی که برای انتقام گیری چاقو به سینه رقیب عشقی اش فرو میکند. همه اینها زاییده یک فرهنگ و یک ایدئولوژی و یک حاکمیت هستند.
شاید باورش سخت باشد برایتان بگویم در طول مدت این همه سالهایی که در کانادا بودم هرگز یک دعوا و زد و خورد ساده و گلاویز شدن افراد را هم ندیده ام. این نشانه چیست؟ غیر از این است که حاکمیت برای پرهیز از خشونت قانون وضع کرده و تبعیت از قانون نهادینه شده و لذا همه چاره ای ندارند که مشکلاتشان را از مجاری صحیح و قانونی حل کنند؟

حکومتی که خودش عوضی است و ذره ای رحم و شفقت سرش نمیشود دیگر چه انتظاری از یک عده عوام و بیسواد و چاقوکش دارید؟

۱۳۸۹/۰۸/۱۳

یک خاطره از آدمهایی که فحش دادن برایشان مثل نقل و نبات است

 دقیقا یادم نیست چه سالی بود ولی فکر میکنم  به سالهای جنگ ایران و عراق  برمیگردد. همان سالهایی که هنوز در تهران اتوبوس های دوطبقه رفت و آمد میکردند و قیمت بلیط شرکت واحد دو تومان بود! (اگر اشتباه میکنم تصحیح کنید)
خلاصه اینکه یکروز ما توی یکی از آن اتوبوس های دو طبقه نشسته بودیم و داشتیم از سمت بازار تهران به طرف منیریه میرفتیم. من چون از دوران بچگی عاشق نشستن در طبقه بالای اتوبوس بودم در طبقه دوم ردیف آخر نشسته بودم. بهترین قسمت اتوبوس دو طبقه ردیف جلو بود یعنی بالای سر راننده ولی خب. اتوبوس شلوغ بود و من مجبور بودم ردیف عقب بنشینم.
من توی افکار خودم غرق بودم و داشتم بیرون را نگاه میکردم که در سر یک چهارراه که اتوبوس توقف کرده بود و شاید توی ترافیک گیر کرده بود و شاید پشت چراغ قرمز بود و یا هر چیز دیگر خلاصه دیدم ناگهان مردم به سمت جلوی اتوبوس تجمع کردند و از بالای شیشه جلوی اتوبوس دارند خیابان را نگاه میکردند و صداهایی حاکی از تعجب و یا تاسف ناشی از دیدن صحنه ای دلخراش از خود بروز میدادند. مثلا یکی میگف: آخ آخ آخ...بیچاره! ببین چه خونی از سرش داره میره!
یا اون یکی میگفت: وای!...چه بدجوری زده به اون یکی!
دیگری میگفت: حتما مست بوده!...شاید هم گواهینامه نداشته.
یک پیرزنه هم میگفت: خدا به داد دل مادرش برسه!
من جلو رفتم تا ببینم چی شده و آن چه صحنه ای است که مردم اینقدر در مورد آن اظهار تعجب و یا تاسف میکنند ولی چون جمعیت در قسمت جلوی اتوبوس تجمع کرده بودند و از سر و کول هم بالا میرفتند امکان دیدن صحنه براحتی میسر نبود. ضمن اینکه اتوبوس بعد از چند دقیقه توقف بزودی راه افتاد و همه آنهایی که اون جلو تجمع کرده بودند مثل شقه های آویزان گوشت که در قصابی ها تلو تلو میخورند به سمت عقب رانده شدند و کم کم سر جای خودشان نشستند.
من که موفق به دیدن آن صحنه کذایی نشده بودم از یکی از مسافرها که صحنه را بخوبی دیده بود و داشت به عقب برمی گشت تا بر روی صندلی خودش بنشیند پرسیدم: آقا ببخشید چی شده بود؟؟
یارو که یکی از اون داش مشدی های جنوب شهر بود جواب داد:
« هیچی! یک موتوری رفته بود زیر یه خاور. خوار کسده مرده بود!!»

من با شنیدن کلمه خوارکسده مانده بودم بخندم یا از او تشکر کنم. 
بعضی از مردم هستند که کلمات رکیک و فحش دادن برایشان مثل نقل و نبات است و در بسیاری از موارد منظور بدی ندارند. مثل این یارو که میگفت: خوارکسده موتوریه مرده بود!

۱۳۸۹/۰۸/۱۲

سخنرانی احمدی نژاد بدون سانسور (+18

اگر یک روزی خبرگزاریها متن حرف های احمدی نژاد را بدون روتوش منعکس کنند اینطوری میشود:

«... امروز ملتها به نوک قله های فن آوری رسیده اند و ابرقدرتها هم پشم و پیله شان ریخته و تخم ملتها را هم نمی توانند بخورند. این مادر قحبه ها خیلی پررو شده اند و ما را تحریم کرده اند. همه شان مادرقحبه هستند. اون امریکای ننه جنده شرکتهای نفتی را تحریم کرده. اون روسیه کونی هم قرارداد فروش موشکها را لغو کرد.
ای روسیه مادر قحبه! چرا به ما موشک ندادی؟
شما دیدید که این فرانسویهای بدبخت بلد نیستند اندماغ خودشان را بالا بکشند آنوقت میخواستند ما را تحریم کنند. کون لق تان مادر قحبه های فرانسوی! شما اگر راست میگویید بروید به رفیق تان در امریکا کمک کنید که در انتخابات شکست خوردند.
توی این گیر و دار و گرفتاریها که ما با دنیا داریم و میخواهیم مدیریت دنیا را بعهده بگیریم این سپاه پاسداران مادر قحبه هم دم درآورده و علیه ما یک زر زرهایی میکند که ما به تخم مان هم حسابشان نمیکنیم. 
ما توکل مان به خداست و از هیچ قدرتی نمی ترسیم. حتی همین مقام معظم مادر قحبه هم اگر یکروزی زر زیادی بزند دهنش را سرویس میکنیم. البته خوشبختانه خوار کسده فعلاهر کاری ما میکنیم از ما حمایت و پشتیبانی میکنه. 

ما ضمنا به ملتها رایانه میدهیم تا پولدار بشوند و دست زن و بچه هایشان را بگیرند و به مسافرت بروند ولی ملتها باید حواسشان باشد که درخط اسلام و رهبری باشند و گوش به حرف هیچ کونی مادر قحبه ای ندهند.
ملتها بروند این پولها را خرج کنند و به جان ما دعا کنند. البته خدا هم وظیفه دارد دعاهای این ملتها را مستجاب کند و کون گشادی و تنبلی و مادر قحبه بازی را کنار بگذارد و ما را به راه راست هدایت کند والا بحول قوه الهی چنان چوبی توی کونش میکنیم که درس عبرتی برای دیگر قدرتها شود....»

۱۳۸۹/۰۸/۱۱

زمستان آمد

امروز اولین روزی است که دمای تورنتو و حومه رفت به زیر صفر درجه.

این یعنی اینکه زمستان از حالا شروع شده وتا چهار ماه دیگر وضع به همین منوال است یعنی تا چهار ماه ما زیر صفر هستیم.
شیطانه میگه بلند شو این چهار ماهه را برو یک جای گرم و درست حسابی.
اینجا هم کشور بود ما آمدیم؟

۱۳۸۹/۰۸/۱۰

انالله و انا الیه راجعون

با نهایت تاثر و تامل و غم و اندوه بیکران باطلاع دوستان عزیز میرساند اون اشلولگی که در مطلب قبلی ذکر خیرش شد فقط در بلاد امریکا و کانادا کار میکند و بدرد تماس با دیگر بلاد نمیخورد.
لذا خواهشمند است پولتان را به هدر ندهید.
البته این قضیه چیزی از نابغه بودن ما کم نمیکند و ما همچنان ادعای مدیریت جهان را داریم.
نصر من الله و فتح قریب

۱۳۸۹/۰۸/۰۹

به این میگن معجزه هزاره سوم

با کمال خوشبختی و شادی و سرور و بزن و برقص به اطلاع همه همولایتی ها و قوم و خویش و فک و فامیل و دوستان عزیز و محترم میرساند که امروز ما موفق شدیم بحول قوه الهی برویم آن نوک قله های رفیع فن آوری بایستیم.
حقیقتا از امروز دیگر حق من این است که مدیریت جهان را بعهده بگیرم. البته مبادا فکرکنید رفته ام  توی زیر زمین خانه مان انرجی هسته ای اختراع کرده ام و به قله های رفیع فن آوری هسته ای دستیابی کرده ام. نخیر آقا. دیگر آن حرفها قدیمی شده. الان دوره دوره فن آوری دیچیتال است نه کیک زرد و تخم اورانیوم و اینجور چیزها.
من امروز موفق شدم با عنایت و بذل توجه خداوند و استعانت از امدادهای غیبی و دعاهای امت همیشه در صحنه به یکی از فروشگاههای معروف زنجیره ای تورنتو بروم و یکی از جدیدترین اختراعات بشر را تهیه کنم و سرفرازانه و در کمال اقتدار به منزل خود برگردم.
این دستگاه را که می بینید فقط پنجاه دلار قیمت دارد و ساخت استکبار جهانی است که من با تدبیر و بصیرت انقلابی و با الهام از رهنمودهای مقام مزخرف رهبری آن وسیله را خریده و آنرا طی عملیاتی انقلابی به کامپیوتر خانه متصل کردم و سیم تلفن را هم فرو کردم توی ماتحتش قربت الی الله.
فکر می کنید چی شد؟؟
حدس بزنید چه اتفاقی افتاد؟
واقعا من یکی از نوابغ روزگارم و خودم هم نمی دانستم. ادیسون باید بیاید توی حمام گرده منو کیسه بکشد! مشکل من این است که ترشی زیاد میخورم والا برای خودم تا به حال کسی شده بودم. حیف و صد افسوس. اما به کوری چشم دشمنان ما همچنان با اقتدار در حال پیشرفت هستیم و هر روز داریم به قله های رفیع فن آوری صعود می کنیم و از آنجا دوباره سر میخوریم می آییم پایین.

هموطنان عزیز! فک و فامیل عزیز! دوستان محترم!
امروز ما موفق شدم با همین وسیله ساده یک فن آوری غیر هسته ای درست کنیم که به هر شماره تلفن در سراسر دنیا مجانی زنگ بزنیم.
واقعا این معجزه نیست؟
از این به بعد من دیگر لازم نیست پول تلفن راه دوربدهم. اصلا خودم مخابرات تعیین می کنم. من توی دهن این مخابرات میزنم. من به اتکا به همین وسیله فسقلی مخابرات تعیین میکنم....


۱۳۸۹/۰۸/۰۷

احکام شب هالوین

بدان و آگاه باش که هالووین از اعیاد پر فضیلت کفار است و خداوند تبارک و تعالی انجام مناسک هالوین را بر کفار عزیز واجب کرده است. در روایت هست که «ما رایت کدو تنبل فی الهالوین؟ » یعنی ای بدبخت چراچشم کورت را باز نمیکنی و این همه کدو تنبل را در ایام پربرکت هالووین نمی بینی؟
پس بدان که شرط قبولی فرائض هالووین خریدن کدو تنبل است که باید آنرا با دقت نقاشی کرده و جلوی درب منزل قرار دهد. خداوند نیامرزد مومنی را که هالووین بیاید ونعوذبالله  کدو نخریده باشد.
در روایتی دیگر هست که بر شما باد شکلات و تنقلات به اطفال و بر و بچه های در و همسایه دادن که فضیلت های بیشماری در آن است از جمله رفاقت با مادران و خواهران آنها که در اسلام عزیز بر روی آن تاکید فراوان شده است.
و اما مهمترین قسمت هالووین ترساندن خلایق است. خداوند نیامرزد کسی را که در شب هالووین دیگران را نترساند و جیغ آنها را درنیاورد. استفاده از تمثال مقام معظم اشباح خبیثه و موجودات مشابه از اوجب واجبات است و ثواب زیادی دارد و بنا بر احتیاط واجب عوض کردن شلوار و انجام غسل جنابت بعد از این مناسک بر هر زن و مرد مسلمان و غیر مسلمان واجب است در غیر اینصورت خداوند در قیامت به ملائک انتظامی خود امر میکند که به او هزار بار با گرز آتشین تجاوز بکنند تا درس عبرتی شود برای دیگران که اینقدر با هالووین خدا شوخی نکند و این قضایا را سرسری نگیرد.
بنابر این در شب پر فضیلت هالووین تا میتوانید عیال خود را بترسانید و بعدا با او نزدیکی کنید. بعد که کار تمام شد باز او را بترسانید و وقتی جیغ کشید دوباره با او نزدیکی کنید و همینطور تا اذان صبح که باید غسل نمایید تا انشالله خداوند در قیامت به شما هزار حوری دهد و هر حوری دوست های خودش را هم بیاورد توی جشن تولد شما.

۱۳۸۹/۰۸/۰۴

پرداخت یارانه به افغانستان

آقاجان! ببین وضع ما چقدر خوبه که نه تنها در داخل به هر ایرانی ماهی هشتاد هزار تومان یارانه نقدی میدهیم بلکه  به حامد کرزای و حسن نصرالله و نوری المالکی و و هوگو چاوز هم یارانه میدهیم و ماه به ماه حقوق شان را میفرستیم درب خانه شان.
لامصبا روی گنج نشسته اند و از کیسه ملت دارند بذل و بخشش میکنند.
واقعا هیچ فکر کرده اید که این حکومت سالانه چقدر برای ملت ایران هزینه دارد؟ یعنی برای اینکه چهارتا آخوند بیسواد در قدرت باشند چقدر باید از خزانه کشور خرج اینجا و آنجا شود؟
طرف یک مسافرت چند روزه به قم میرود باید کلیه مدارس و ادارات تعطیل شود و همه امکانات دولتی در خدمت مراسم از استقبال آقا قرار گیرد. چقدر صرف تشریفات شود. چقدر پول و امکانات و اتوبوس و وانت بار باید صرف جمع آوری مردم از روستاهای دور و نزدیک برای استقبال وی گردد؟ چقدر پول باید صرف خرید ساندیس شود؟
یعنی شما خوب دقت که کنید می بینید برای اینکه این آقایون بر اریکه قدرت باشند روزانه چقدر از جیب این ملت بدبخت باید هزینه شود.
حالا همه اینها یکطرف- پرداخت یارانه به حامد کرزای و دیگران هم یکطرف.
بیخود نبود که حامد کرزای اولین کسی بود که پیروزی احمدی نژاد را در انتصابات پر از تقلب اخیر تبریک گفت. این آقایون از کیسه این ملت علیه خود این ملت هزینه میکنند تا در خارج از مرزهای ایران هم چند نفری باشند که سیاستهای اینها را ولو کج دار و مریز هم که شده تایید کنند.
بنظر شما بقای این حکومت از شیوع وبا و سرطان و جذام و ایدز بدتر و مخرب تر و پرهزینه تر نیست؟
باور کنید خرابی های این حکومت و خسارتهایی که این آقایان به فرهنگ این کشور زدند از خسارتهای ناشی از حمله نظامی هم بیشتر است.

۱۳۸۹/۰۷/۲۷

مقام عظمای پاستوریزه

آخه بزغاله! تو چجور رهبر مسلمین جهان هستی که جرات نداری پایت را از ایران بیرون بگذاری و از کشورهای اسلامی دیدن کنی؟
از اون پاب بندیک یاد بگیر که رهبر مسیحیان جهان است و زرت و زرت میرود اینجا و آنجا.


۱۳۸۹/۰۷/۲۶

برنامه های سفر مقام عظمای حماقت به قم

طبق گزارش خبرگزاری دلاک نیوز مقام عظمای حماقت در سفر آتی خود به قم از مکان های زیر بازدید خواهند فرمود:

1- افتتاح کارخانه عمامه پیچی تمام اتوماتیک
 با ظرفیت اسمی سیصد هزار عمامه در ساعت در طرح ها و شکل های متنوع

2- بازدید از فروشگاه سوهان فروشی حاج حسین و پسران و سخنرانی در جمع کارکنان آن مغلزه درباره نقش دشمن در خراب کردن بازار سوهان از طریق اعمال تحریم های بین المللی

3- بازدید از طرح شیرین سازی دریاچه نمک قم . مقام عظما قبلا دستور داده بودند باید این دریاچه شیرین شود در غیراینصورت من با مسولین برخورد میکنم. طبق گزارشات موثق الان آب این دریاچه اینقدر شیرین شده که میشود با آن شربت درست کرد.

5- افتتاح دست به آب 1000 آفتابه ای در اطراف حرم مطهر ( مقام عظما قبلا از کمبود دست به آب گلایه داشتند و دستور داده بودند بجای ساختن بیمارستان هزار تختخوابی که یک طرح غربی است  بروید دست به آب هزار آفتابه ای بسازید تا کشور خودکفا شود)

6- افتتاح دانشگاه بین المللی دشمن شناسی

7- توزیع یک محموله چفیه سوار بر یک نیسان بار آبی رنگ در بین طلاب بسیجی
به کسانی که در این چفیه ها فین کنند مطابق قانون برخورد خواهد شد.

همچنین در این سفر تاریخی معظم له یک مشت گندم برای کبوترهای حرم مطهر خواهند ریخت که کبوتران یاد شده موظفند آنها را بخورند در غیر اینصورت با آنها شدیدا برخورد خواهد شد.
علاوه بر این همه آیات عظام مستقر در قم موظفند دفتر مشق های خود را بیاورند خدمت آقا تا ایشان برایشان خط بزنند. لازم به ذکر است که با متخلفان مطابق قانون برخورد خواهد گردید.
مردم همیشه در صحنه قم باید بخاطر داشته باشند که در طول این سفر دهن شان سرویس است و کار بی کار!
همه موظفند به استقبال آقا بروند و اسفند دود کنند تا کسی آقا را چشم نزند.

۱۳۸۹/۰۷/۲۱

استقبال حزب الله از احمدی نژاد تعجب آور نیست

کسانی که احمدی نژاد و باند او را می شناسند بخوبی میدانند که تخصص این آقایون در ادا و اطوار درآوردن است. بعبارت دیگر اینها از چند سال پیش کارشان مانور دادن و ایجاد کارناول بوده. شما وقایع چند سال گذشته را مرور کنید بخوبی متوجه این قضیه میشوید. یادتان هست اینها چطوری برای جاانداختن خامنه ای بعنوان مرجع تقلید چگونه جوسازی میکردند؟ من یادم هست که همین احمدی نژاد و دیگر اراذل و اوباش همقطارش زرت و زرت از خامنه ای سوالات شرعی آنهم سوالات مسخره و آبکی را می پرسیدند و آقا هم پررو پررو جواب استفتائ آنها را میداد!
یادتان هست هربار که احمدی نژاد میرفت نیویورک و گند میزد و برمیگشت اینها چطوری یک عده را جمع میکردند و میریختند توی خیابان و جشن ملی میگرفتند؟
یادتان هست اینها بعد از افتضاحات در انتخابات یک عده سپاهی و بسیجی را جمع کردند توی میدان ولیعصر تا نشان بدهند تعداد موافقین و طرفداران حکومت از جمعیت ایران بیشتر است؟!
خلاصه کلام این که اینها متخصص نمایش های خیابانی و بقول معروف جوسازی کاذب هستند.
 این نمایش استقبال طرفداران حزب الله در لبنان از احمدی نژاد هم یک نمونه از آن است.
ما که خوب میدانیم لبنان چه خبر است و بجز وابستگان حزب الله که اکثرا ادمهای فقیر و بدبخت و بیچاره ای هستند کسی از جمهوری اسلامی و این جانورات اسلامی دل خوشی ندارد ولی خب. رو که رو نیست. سنگ پای قزوین است.
اولا جمع کردن ده بیست هزار نفر از مردم فقیر و بیچاره شیعیان لبنان در ازای کمکهای آنچنانی و دلارهای نفتی مردم ایران که کار عجیبی نیست. ثانیا فرض کنیم که همه آن مردم بدبخت و بیچاره بخاطر اعتقاد و علاقه قلبی خودشان آمده اند. خب. آنها که از جمهوری اسلامی جز دلارهای نفتی و کمکهای بلاعوض هیچ بدی ندیده اند. ما هم اگر بودیم خیلی ممنون میشدیم از چنین حکومتی که ماه به ماه حقوق مان را بیاورد درب منزلمان!
به ما چه مربوط اگر این دولت  با کودتا و تقلب سر کار آمده باشد؟ به ما چه ربطی دارد که حکومت اسلامی جوانان خودش را در زندان جبس های طولانی مدت میدهد و در بازداشتگاهها آنها را شکنجه و به نام اسلام به آنها تجاوز میکند؟
اینها مشکلات داخلی خود آنهاست. فعلا دلارها را رد کنند بیاد. ما توی سیاست دخالت نمیکنیم!

۱۳۸۹/۰۷/۲۰

دوئل نورافشانی

آقاجان! من چند هفته ای از اینترنت بازی و اینجور چیزها کمی دور افتاده بودم و در نتیجه خیلی از اتفاقات و طنزهای تولیدی نظام جمهوری اسلامی را از دست دادم که بحمدلله امروز آنها را پیدا کردم و دلی از عزا درآوردم این ویدئو یکی از آنهاست:

۱۳۸۹/۰۷/۱۹

مقام عظما در محضر پزشک متخصص داخلی

تا به حال فکر کرده اید که این مقام عظما با این خوی و خلق احمقانه اش اگر یکروزی اسهال بگیرد و برای معاینه نزد یک پزشک عمومی برود چگونه حرف میزند؟
- اولا من از شما تشکر میکنم که برای معاینه اینجانب تشریف آوردید (هق هق پزشک). من تن ضعیف و جسمی علیل و عقل ناقصی دارم (گریه پزشک) که آنرا هم در راه اسلام و انقلاب حاضرم بدهم (شیون پزشک).
دشمن از شب گذشته توطئه ای علیه ملت ما شروع کرده و آن این بود که یک خیار سالادی را همینطوری نشسته و تمیز نکرده گذاشته بود توی یخچال ما. دشمن این کار را در راستای همان توطئه ای که در فتنه سال 88 به پا کرد انجام داد منتها فکر نمیکرد که ملت ما اینقدر محکم و مقاوم باشند. بخاطر همین ناامید شدند و از طریق رادیو بی بی سی آمدند و همان خیار نشسته را گذاشتند توی یخچال ما و رفتند.
من یکروز که از سخنرانی برمیگشتم و خیلی هم گرسنه بودم درب یخچال را باز کردم و چشمم افتاد به یک خیار گنده. آنرا برداشتم و یک گازی زدم. دیدم خیلی خوشمزه است. همه اش را تا ته خوردم و یک آروغی هم زدم و رفتم دوباره برای گروهی از بسیجی ها سخنرانی کردم ولی در حین سخنرانی احساس کردم دلم بدجوری قار و قور میکند. فهمیدم کار دشمن است. فورا رفتم دست به آب و آن صحنه را دیدم! (گریه پزشک)
حالا شما در راستای عمل به تکلیف الهی و انقلابی خودتان یک نسخه ای برای ما بنویسید تا ما در صورت صلاحدید به آن عمل کنیم. یادتان باشد داروهای غربی و استکباری تجویز نکنید. آقاجان بصیرت داشته باشید و در سال کار مضاعف و همت مضاعف برای ما یک چیزی بنویسید که هم کمرمان را قرص کند و هم ماتحت مان را از این حالت ابتذال دربیاورد.
خداوند به شما توفیق بدهد.
طیب الله انفاسکم

۱۳۸۹/۰۷/۱۲

مموتی: تا سال آینده خودمان دلار چاپ میکنیم


در پی افزایش شدید دلار امریکا در بازار تهران مقامات نظام مقدس چنین اظهار نظر کردند:
مقام عظمای حماقت: دشمن- دلار- دشمن- حقیقتا- بصیرت- دشمن باز هم دشمن
 دکتر مموتی: کی گفته دلار گران شده؟ ما نه تنها مشکل ارزی نداریم بلکه تا سال آینده دلار و دیگر ارزهای داخلی و خارجی را به همه دنیا صادر خواهیم کرد.
فرمانده سپاه تهران: از هفته آینده سپاه کار صرافی در سر چهار راه استامبول را بعهده خواهد گرفت. 
وزیر اطلاعات: کمبود دلار در بازار تهران بخاطر این است که دشمن همه ریالهایشان را تبدیل به دلار کرده و دلارها را به سران فتنه داده اند.
وزیر بازرگانی:  ما بحمدلله  با وارد کردن چند کشتی ارزهای خارجی در تولید دلار به مرز خودکفایی رسیده ایم و سیلوها از دلار پر است و جای هیچگونه نگرانی نیست.
وزارت خارجه:  امریکا اگر راست میگوید و میخواهد حسن نیت نشان دهد بیاید و یه خورده از آن دلارهایش را بدهد به ما. تا ما هم در مورد مدیریت جهانی با او همکاری کنیم.
اخبار صدا و سیما: اقتصاد امریکا سقوط کرد رفت پی کارش!
دلارفروش های خیابان های نیویورک تابلوهای خرید و فروش دلار را جمع کرده اند و همگی رفته اند شمال امریکا دنبال حال و هول و صفا. انها به خبرنگار اعزامی ما گفته اند تا این نظام امریکا و دولت اوباما سقوط نکند ما حاضر نیستیم به سر کارهای خودمان برگردیم.
دادستان تهران: تعدادی از صرافی های تهران در بازداشت گاهها اعتراف کردند که با کشورهای بیگانه درارتباط بوده اند و ارزهای بیگانه را با آنها رد و بدل میکرده اند.
یک بسیجی: خدا کند قیمت دلار بشود دو هزار تومن شاید آقا ظهور کند!

۱۳۸۹/۰۷/۰۷

چند تغییر محسوس در چامعه ایران

یکی از دوستان من بعد از هشت سال اقامت در کانادا - ماه قبل برای دیدن مادرش رفته بود ایران و دیروز دوباره برگشت تورنتو. امروز با هم رفتیم یک قهوه ای خوردیم و کمی گپ زدیم. از او در مورد اوضاع داخلی و وضعیت کلی مردم پرسیدم او به دو سه نکته اشاره کرد که بد نیست انها را در اینجا نقل قول کنم:
اول اینکه نسبت خانم های چادری و باحجاب سفت و سخت بسیار کمتر از سابق شده یعنی شما وقتی توی خیابان و یا حتی توی بازار راه میروی چشم ات بیشتر خانم های مانتویی با آرایش های غلیظ و روسری های عقب کشیده و زلف های افشان شده میخورد تا به خانم های چادری که سابقا اکثریت را در میان انبوه جمعیت خانمها داشتند که این نشان میدهد چقدر تعالیم زوری در تربیت مردم اثر معکوس داشته و سیاستهای آقایون حکومتی چقدر ناکارآمد است.
نکته دوم جمعیت بیش از حد تصور در شهرها و مخصوصا در تهران است. این افزایش بی رویه جمعیت برای کسی که هشت سال به دور از ایران بوده بخوبی ملموس است. امکانات رفاهی به تناسب رشد جمعیت اضافه نشده و این خود باعث اوضاع عجیب و غریبی شده که فقط باید در آنجا بود و از نزدیک دید!
نکته سوم گرانی وحشتناک و غیر قابل تصوری است که در هیچ کجای دنیا نمونه اش را نمیتوان سراغ داشت. مثلا از من پرسید فکر میکینی قیمت یک سنگک الان چقدر باشد خوب است؟ گفتم لابد ده تومن. گفت: برو عمو کجای کاری؟ این مال دوره دایناسورها بود. الان یک سنگک بین دویست و پنجاه تومن تا پانصد تومن در نوسان است! که این نوسان بستگی به خیلی از عوامل ناشناخته دارد از جمله انصاف شاطر که تا کجا بخواهد فرو کند. تا دسته یا تا ختنه گاه!
من راستش باورم نمیشود قیمت یک عدد تافتون دویست تومن شده باشد. ده سال پیش من خودم تافتون را از لواشی سر کوچه مان فکر میکنم دانه ای پنج تومان میخریدم. شاید هم کمتر. آخه چطور ممکنه از پنج تومن به دویست تومن رسیده باشد و مردم جیک شان هم درنمی آید؟؟

۱۳۸۹/۰۷/۰۵

حماسه وایاگرا

شاید باور نکنید ولی عین واقعیت است. شوخی هم نمیکنم. اولین باری که من وایاگرا مصرف کردم منجر به حادثه ای فراموش نشدنی شد که دست کمی از دیگر حماسه های تاریخی دوران معاصر ندارد حتی در صدر اسلام هم مشابه چنین حماسه ای نمیتوانید پیدا کنید.

ماجرا برمیگردد به چندین سال پیش یعنی زمانی که ما در ایران بودیم و آدم حسابی بودیم یعنی هنوز متاهل نشده بودیم. از شما چه پنهان یک دختر عموی ناتنی  داشتیم به خوشگلی قرص ماه. خوش اندام بود و دلربا. من هرچی از این خانم برای شما بگویم باز کم است. اگرچه چند سالی از من بزرگتر بود و یکبار هم ازدواج ناموفقی را تجربه کرده بود ولی هیچکدام از اینها باعث نمی شد که هیچ مردی از کنارش بسادگی عبور کند مخصوصا که گاهی اوقات بصورت تلویحی چراغ سبزی هم نشان میداد.

عموجان بهمراه زنش و همین دختر در دماوند ساکن بودند و ما هر دو سه هفته از تهران به دیدنشان میرفتیم. یکبار عموی خدا بیامرز ما به پدرم گفت خودش و زنش دارند چند روزی میروند مشهد زیارت امام هشتم. همه میروند جز آن دختر عمو که بخاطر امتحاناتش در خانه می ماند. آقا ما تا این خبر را شنیدیم زلزله هشت ریشتری تمام وجودمان را فرا گرفت. تصمیم گرفتیم از فرصت استفاده کنیم و غال قضیه را بکنیم و به مراد دل مان برسیم.
آنروزها ما جوان بودیم و بازوهایمان کلفت بود این هوا! ولی ترس این را داشتیم که از پس شیطنت های اون دختر عموی پرانرژی و باتجربه برنیاییم و شرمنده اخلاق ورزشی اش شویم. این بود که تصمیم گرفتیم دوپینگ کنیم و آماده و قبراق به صحنه عملیات برویم. آنروزها تازه قرص وایاگرا به ایران آمده بود و مردم خیلی ازش تعریف میکردند. میگفتند یکی از آنها را که بخوری کمرت سفت سفت میشه مثل کوه! بلدوزر هم نمیتواند آنرا خم کند!
ما هم از همه جا بی خبر فوری رفتیم ناصرخسرو و یک بسته از آنها را خریدیم. لامصبا هر یکعدد قرص را ده هزار تومن حساب کردند ولی خب ما که کله مان داغ بود و بفکر گرانی یا ارزانی جنس نبودیم. ما فقط توی این فکر بودیم که یک درس فراموش نشدنی به این دختر عموی شیطان مان بدهیم که در تاریخ معاصر اثر جاودانی از خودمان بجا بگذاریم و رکوردمان را توی کتاب  گیتس ثبت کنند!
خلاصه درد سرتان ندهم به دختر عمو زنگ زدیم و او هم که از خداش بود گفت امشب بیا. 
آقا ما خودمان را حسابی مرتب کردیم و کلی پول صرف این قیافه قناس مان کردیم و راه افتادیم بسمت دماوند. هیجان زده بودم و همه اش به صحنه های شیرینی که تا ساعتی بعد اتفاق خواهد افتاد فکر میکردم.  هرچه فکر کردم که چگونه بدون اینکه او متوجه شود قرص ها را بیاندازم بالا و مصرف کنم. آخه خیلی ضایع میشد اگر او میفهمید که دوپینگ کردم و آن قدرت لایزال به زور و ضرب مواد شیمیایی حاصل شده. بهمین خاطر قبل از اینکه وارد خانه عمو بشوم چند تا از انها را بالا انداختم و یا علی مدد!
هنوز به درب خانه آنها نرسیده بودم که دیدم لامصب آن قرص ها اثر خودش را کرده و داره آبروریزی میکند. حالا توی خیابان دارم راه  میروم و ترس این را دارم که نگاه دیگران متوجه قضیه شود. هرچه افکارم را به موضوعات چندش آور و ملال اور عوض کردم تا شاید قضیه موقتا بخوابد فایده ای نداشت. البته آنروزها مقام معظم رهبری هنوز توی بورس نبود ولی مطمئن هستم که اگر کمی به ایشان فکر میکردم قضیه حسابی میخوابید و باعث آبروریزی نمیشد.
الغرض با همان وضعیت نابهنجار در حالی که هر دو دستم در جیب شلوار بود با قلبی مطمئن و روانی شاد به درب خانه عمو جان رسیدم. زنگ اف اف را که زدم ناگهان صدای نکره عموجان را شنیدم که گفت: بفرما داخل!
ظاهرا ماشین شان خراب شده بود و مسافرتشان کنسل شده بود و ما خبر نداشتیم. حالا با آن وضعیت نابهنجار شما تصور کنید که ما چقدر سختی و مصیبت کشیدیم. بعد از شام عموجان اصرار کرد که شب برای خوابیدن همانجا بمانم. 
هنگام خوابیدن رختخواب من و عموجان را روی پشت بام انداختند که از هوای خنک دماوند در آن تابستان گرم لذت ببریم. نیمه های شب بود که با صدای غرغر عمویم از خواب بیدار شدم. او متکا و ملحفه اش را برداشته بود و از پلکان پایین میرفت. میخواست برود پایین بخوابد. من نگاهی به هیکل خودم انداختم و شوکه شدم. مثل این بود که خیمه ای برپا کرده باشم. تیرک عمودی  وسط خیمه استوار و سرفراز ایستاده بود و همه بالاپوش و ملحفه را با خود به آسمان بلند کرده بود! بیچاره عموجان حق داشت بترسد و فرار را بر قرار ترجیح بدهد.!
نتیجه ضد اخلاقی: آقاجان! تا مطمئن نشدید آن قرص ها را نخورید وگرنه باعث تشویش اذهان عمومی خواهید شد

۱۳۸۹/۰۷/۰۲

سازمان ملل در مورد انتخابات گذشته کمیته مستقل حقیقت یاب تشکیل دهد

محضر مبارک مقام معظم سازمان ملل جناب آقای بان کی مون مدظله العالی
نظر به اینکه قرار شده در مورد همه چیز کمیته حقیقت یاب تشکیل شود و صحت و سقم حوادثی مثل هالوکاست و 11 سپتامبر مشخص شود که قطعا مورد تایید ما هم هست و ما از این امر استقبال خواهیم کرد ولی خواهشا دستور فرمایید یک گروه کوچولوی مستقل حقیقت یاب در مورد حوادث زیر تشکیل شود:
- در مورد کشتار زندان سیاسی تابستان 67 
- دکتر سامی را چه کسی به قتل رساند
- پرونده قتل های زنجیره ای چرا ماست مالیزاسیون گردید و ریشه اش در بیت کدام مقام معظم رهبری بود؟
- در حادثه کوی دانشگاه بالاخره آن ریش تراشی که گم شده بود پیدا شد یا ملا خور شد؟
- ضحت و سقم ظهور هاله نور در سازمان ملل به هنگام سخنرانی ها مشخص شود
- در مورد انتخابات سال 88 چه کسی دستور تقلب را داد؟ هر کس بوده خدا کند آن یکی دستش هم بشکند.
- راز بقای جنتی در هاله ای از ابهام است و با هیچ معیار علمی جور درنمی آید لطفا در مورد صحت و سقم این هم تحقیق شود
- در مورد نحوه مدرک گرفتن همین آقای دکتر و همچنین آیت الله شدن مقام معظم گروه مستقل حقیقت یاب تشکیل شود
دستتان درد نکند. البته موارد متعدد دیگری هم هست که بعدا اگر زحمتی نبود خدمتتان عرض خواهد شد.
از طرف وبلاگ نویسان تورنتو و حومه

۱۳۸۹/۰۶/۳۱

یک نکته

امروز یکنفر یک حرفی را زد که بنظرم جالب آمد و گفتم آنرا برای شما هم بنویسم:
او گفت: اگر همه ثروتهای مردم دنیا را جمع کنیم و بصورت مساوی بین همه شش میلیارد مردم روی زمین تقسیم کنیم ظرف مدت کوتاهی دوباره اکثر ثروتهای جمع آوری شده به سر جای اولیه خود برمیگردند. یعنی همانهایی که ثروتمند هستند دوباره ثروتمند میشوند و همانهایی که فقیر هستند ثروت شان را از دست میدهند!
بنظر شما این حرف درست است؟

۱۳۸۹/۰۶/۲۹

معامله بر سر اعدام حسین درخشان

یک چیزی را دقت کرده اید؟
این آخوندها تعمدا دست به یک کارهای احمقانه ای میزنند تا اعتراضات محافل حقوق بشری را همیشه بخود جلب کنند و دولتهای اروپایی و امریکایی بجای توجه به موضوع خطرات هسته ای شدن ایران مرتبا به از این دولت بخواهند مثلا فلانی را اعدام نکند و دیگری را سنگسار نکند و آن دیگری را اذیت نکند  و اینقدر وحشی بازی درنیاورد.
همانطور که گفتم هدف این نظام از چنین کاری تحت الشعاع قرار دادن اهداف هسته ای خود و همچنین اعتراشات داخلی مردم است. مثلا با وجودیکه میتواند یواشکی یکنفر را ببرد و سنگسار کند و صدای کسی هم درنیاید می آید آنرا توی بوق و کرنا میکند که آهای ملت! ما میخواهیم یک زن بیگناه را اعدام کنیم!
البته بنظر من آنها نه تنها به آن هدف خود نمیرسند بلکه خشم و نفرت جهانی را هم علیه خود تشدید میکنند و وجهه جهانی حکومت پوشالی خود را بیش از پیش مخدوش میکنند.
 ولی این احمق ها که این چیزها سرشان نمیشود. چنان ترسیده اند که اصلا به فکر وجهه جهانی خود نیستند. دست به هر کاری میزنند که فقط سقوط نکنند.
حالا اینها را گفتم که بگویم خبر درخواست اعدام برای حسین درخشان هم از این دسته است. ما که خودمان میدانیم هرگز چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد ولی ای بی پدر و مادرها! مبادا اون بدبخت را اذیت کنید. ولش کنید برگردد به بدبختی خودش برسد.

۱۳۸۹/۰۶/۲۸

احمدی نژاد: سکینه محمدی اصلا یک مرد است نه یک زن

باز این مایه افتخار رهبری راهی نیویورک شد تا ما دلی از عزا دربیاوریم و تا چند ماهی بخندیم.
لامصب یک خورده صبر هم نمیکند که لااقل پایش به هتل برسد از همان بالای پله های هواپیما شروع میکند به اظهار نظر در مورد حقایق غیر قابل انکار. من به شما قول میدهم این خبرها تا ساعتی دیگر در خروجی خبرگزاریهای داخلی و خارجی قرار خواهد گرفت:

- کی گفته ما میخواستیم سکینه محمدی را سنگسار کنیم؟ چند نفر مقداری سنگ و ریگ را جمع کرده بودند تا وقتی حوصله شان سر میرود با هم یک قل دو قل بازی کنند. آنوقت رسانه های غربی هیاهو راه انداختند که میخواهند سنگسار بکنند و اله و بله بکنند. نه اصلا این خبرها نیست. ما جزو اولین کشورها بودیم که سنگسار را محکوم کردیم. تازه مگر توی امریکا و اروپا سنگسار نمیکنند؟؟
من همین امروز که از فرودگاه تا هتل آمدم صد مورد سنگسار در همین شهر فسقلی نیویورک دیدم. شما اول بروید خودتان را جمع کنید و الا بهتان فحش خوار مادر میدم ها.

- اینها همه اش شایعه است که ما کروبی و موسوی را محاصره خانگی کرده ایم. آقایان موسوی و کروبی ده پانزده سال است که از ایران خارج شده اند و در کانادا زندگی میکنند. اینها همه دروغ پردازیهای رسانه های غربی و صهیونیستی است که وانمود میکنند این آقایان در ایران هستند و علیه ما دارند حرف میزنند. اینها الان در خارج کشور نشریه دارند و خیلی هم با ما خوب هستند و هیچ مشکلی نیست. تازه مگر شما غربی ها خودتان مخالف ندارید؟ من از آقای اوباما یک سوال دارم. ایشان بیاید بگوید اون خانمی که با آقای کلینتون رابطه داشت الان کجاست؟ واقعا غرب باید به این سوال جواب بدهد. ملتها باید بدانند آن خانم کجاست. ما که دلمان خیلی برایش تنگ شده.

- کی گفته ما بهایی ها را اعدام میکنیم. اصلا چنین چیزی نیست. بهایی ها نور چشم ما هستند و مثل ما حق دارند در این کشور زندگی کنند و حتی در مدیریت کشور سهیم شوند. من خودم چند تا از وزیرانم جد در جد بهایی هستند. چند نفر دیگر هم یهودی و صهیونیست هستن. ما توی هیئت دولت شیطان پرست و گاو پرست هم داریم.
 
- من کی گفتم کوروش بسیجی بوده؟ اینها همه شایعات ضد انقلاب است. یک روز یک بسیجی آمده بود یک درخواستی داشت. مقداری ساندیس برای پایگاهشان میخواست من دستور دادم یک کارتن تحویلشان دهند. اسمش کوروش بود. فردای این واقعه روزنامه ها برداشتند نوشتند که کوروش بسیجی بود. خب. واقعیت این است که آن بسیجیه اسمش کوروش بود نه اینکه کوروش بسیجی بود. تازه مگر شما غربی ها خودتان بسیجی ندارید؟ بروید توی خیابانهای منهتن ببینید اون بسیجی های امریکایی چجوری آدم میکشند. آیا فقط بسیجی های ما چاقو میکشند و مردم آزاری میکنند؟
واقعا غرب باید خجالت بکشد و برود کنار و مدیریت جهانی را بدهد به دست با کفایت ما تا همه جهان را بکنیم مثل توالت مسجد شاه.

۱۳۸۹/۰۶/۲۷

بازهم همینجوری


زندگی من تا این لحظه چند مرحله را پشت سر داشته که بخش مزخرف آن مربوط به زمانی است که در ایران بودم. البته نه آن دوران کودکی و نوجوانی که آن دوران بهترین سالها بود پر از خاطرات رنگارنگ. شاید مهمترین دلیلش این باشد که هنوز انقلاب نشده بود و بلای عظیم حکومت اسلامی گریبانگیر ایران نشده بود.
از زمان شروع انقلاب تا ده سال پیش که از ایران خارج شدم بدترین و مزخرف ترین سالهای عمرم را سپری کردم. همه اش جنگ بود و درگیری و بدبختی و غم و غصه و گرفتاری و زندان و غیره و غیره.
بعد که آمدیم اینجا یک دوره طولانی کار و تلاش فشرده را طی کردم و اگرچه مشکلات گذشته را نداشتم و لی باز آن سایه گرفتاریهای دوران قبل بمثل یک ابر ضخیم بالای سرم بود.
اما شاید بتوان گفت که تقریبا از امسال وارد یک مرحله جدیدی شده ام که خیلی با دوران و مرحله های قبل فرق میکند. یک احساس شوق به زندگی در من زنده شده که قبلا آنرا تجربه نکرده بودم. زیبایی های دنیا را بیشتر می بینم و از نفرتها و دشمنی ها بیشتر فاصله میگیرم. توی این مدت  خیلی از چیزهایی که اصلا فکرش را هم نمیکردم برایم قابل دسترس باشد برایم محقق شد. دغدغه و مشکلات زندگی آنقدر کمرنگ شده که گاهی به خودم میگویم « ما چقدر خل و چل بودیم که برای چنین موضوعاتی زندگی خود و اطرافیانمان را خراب میکردیم». 
من نمیدانم این حس و این دوران چقدر ماندگار است ولی آرزو میکنم همیشگی باشد. 
اگر بخواهم عوامل پیدایش چنین تحولی را در خودم بیان کنم به دو نکته کلی میتوانم اشاره کنم:
اول دوری از مذهب و کنار گذارشتن تعصباتی که از دوران طفولیت تا همین سالهای اخیر مثل خوره به داخل روح و جان مان رسوخ کرده بود. تعصبات مذهبی مخصوصا از نوع تشیع آن و مخصوصا از نوع حکومت اسلامی آن امکان خوب زیستن و به آرامش رسیدن را از انسان میگیرد. توضیح و تفصیل آن بماند برای بعد.
عامل دوم عبور از خطوط قرمز سنت های مرسوم و قراردادهایی که معلوم نیست توسط چه کسانی برای میلیونها انسان تدوین شده و ما هم تابع آنها بودیم و همیشه ترس آنرا داشتیم که مبادا دیگران درمورد ما قضاوت ناجوری بکنند. من برای خودم خیلی از این تابوها را شکستم و دیدیم نه تنها هیچی نشد بلکه خیلی هم خوب شد.

۱۳۸۹/۰۶/۲۶

همینجوری

مدتی است حال و نای نوشتن را از دست داده ام و رمق خواندن کامل مطالب دیگران را نیز ندارم. البته این طبیعی است و جای نگرانی نیست. دقیقا مثل زمانی است که شما میروید کتابخانه و یا کتابفروشی  و مثلا کتابی را برمیدارید و آنرا تند تند ورق میزنید و فقط عکسهایش را نگاه میکنید و دوباره سر جایش میگذارید. تا حالش نباشد شما نمیتوانید هیچ کتابی را بخوانید چه برسد به نوشتن مطلبی درباره آن کتاب.
اصولا «خواندن مقدمه و پیش نیاز نوشتن است. اگر شما به اندازه کافی نخوانید نمیتوانید چیز بدرد بخوری را بنویسید
مثل شعر گفتن است. کسانی که شعرهای زیادی را از حفظ هستند و دائم  شعر میخوانند کم کم خود قادر به سرودن شعر میشوند. 
واقعیتش این است که حال مسخره کردن این موجودات نظام مقدس را هم ندارم. اینها برایم مشمئزکنندهتر از آن شده اند که حتی به حرفهایشان بخندم. فکر میکنم این احساس فقط منحصر در من نیست بلکه بسیاری از وبلاگ نویسان هم دچار چنین احساسی شده اند. اسم این ناامیدی و بریدگی نیست. اسم این حالت تنفر عمیقی است که بعد از سرکوب مردم در دل ما جای گرفته. هیچ چیز و هیچ خبری نمیتواند دل ما را شاد کند جز خبر نابودی و سقوط اینها. بهمین خاطر است که حرفهای دوپهلوی روشنفکران مصالحه کار باعث اعتراض جمعی جوانان و اهالی وبلاگستان میشود. دیگر کسی حال و حوصله شر و ورهای افرادی مثل رفسنجانی و امثالهم را ندارد. همه منتظرند ببینند چطوری اینها کله پا میشوند
اینها همه یکطرف. توی این دو سه ماهه اوضاع شخصی ما هم مزید بر علت شده. راستش  جریان گیر افتادن در بین  سه خانم است. این یک موضوع ناخواسته و اتفاقی بود که شرحش ممکن نیست ولی تجربه اش برایم بسیار جالب بود. جالب بودنش نه بخاطر حال و حول کردن آن است بلکه بخاطر شناخت پیچیدگی های موجودی است به نام انسان. 
گاهی در خلوت که امکان مرور وقایع و تحلیل اتفاقات را پیدا میکنم به پیچیدگی آدمها و توانشان برای بدست آوردن مطلوبشان خنده ام میگیرد. واقعا زندگی زیباتر از آن است که اعصاب خودمان را بخاطر شر ورهای یک آخوند عوضی و مریضی به نام خامنه ای خراب کنیم. زندگی سرزمین های ناشناخته زیادی دارد که باید آنها را کشف کرد.

۱۳۸۹/۰۶/۱۴

درخواست ارسال نیروهای کمکی برای عزرائیل

فوری
جناب آقای خداوند
خواهشمند است در اسرع وقت چند گردان از نیروهای تازه نفس جهت  کمک به اینجانب در امر گرفتن جان موجودی به نام احمد جنتی به این منطقه ارسال فرمایید.. لازم به ذکر است که اینجانب از اول خلقت جان خیلی ها را گرفته ام ولی  دیگر زورم به این فسقلی نمیرسد:  نامبرده از بقایای دوره مرحوم دایناسورها می باشد و هربار که خواستیم جانش را بگیریم صلاحیت ما را رد کرد و ما شرمنده شدیم و برگشتیم.
  لامصب اینقدر عمرش زیاد است که کشتی حضرت نوح را هم یادش می آید و حتی میداند با حضرت نوح  در کجا و کدام نقطه آبتنی کرده اند. راستش ما که ملائکه هستیم این چیزها را یادمان نمی آید
خلاصه  گرفتن جان این بابا کار من به تنهایی نیست و احتیاج به چند گردان نیروی تازه نفس دارد. لطفا در اسرع وقت اقدام فرمایید در غیر اینصورت ممکن است وی جان بنده و زبانم لال جان خود شما را هم بگیرد..... آی کمک ... کمک...... منو از دست این جنتی نجات بدین!!

۱۳۸۹/۰۵/۲۲

اعترافات سردار مشفق

شب انتخابات که شد ما فکر کردیم که ممکن است عده ای بخواهند در کار انتخابات اخلال کنند این بود که تصمیم گرفتیم خودمان در انتخابات اخلال کنیم. بعد نشستیم فکر کردیم که ممکن است دشمن از طریق اس ام اس بخواهد یک چیزهایی رد و بدل کند و علیه نظام و رهبری جوک درست کنند. این بود که تصمیم گرفتیم با یک آرپی جی بزنیم مرکز مخابرات را داغون کنیم تا سیستم ارسال پیامک قطع شود.
بعد یک خورده دیگه فکر کردیم که مبادا دشمن از طریق موبایل بخواهد در صحت انتخابات اخلال کند. این بود که تجهیزات موبایل را هم از جا کندیم و انداختیم توی سطل آشغال. بعد همینطور سیستم های تلفن شهری و آب و برق و شبکه فاضلاب را هم قطع کردیم تا دشمن از آنها علیه نظام سو استفاده نکند..
 نیمه های شب بود که از ستاد شمارش آرا وزارت کشور به ما خبر دادند که اگر رای ها را بشماریم ممکن است نتیجه به نفع دشمنان نظام تمام شود. این بود که تصمیم گرفتیم شمارش آرا و اینجور قرتی بازیها را بگذاریم کنار و خودمان نتیجه انتخابات را اعلام کنیم. بعد بعضی از برادرها گفتند: خب. با اعلام این نتایج ممکن است دشمن به خیابان بریزد و علیه نظام شعار بدهد. این بود که تصمیم گرفتیم همان شب به ستادهای انتخاباتی حمله کنیم و همه را دستگیر و به پادگان های سپاه منتقل کنیم. بعد فکر کردیم که حالا که اینها را دستگیر کرده ایم با  پدر و مادرهمسر و فامیلهای آنها چیکار کنیم؟ ممکن است آنها این موضوع را به دیگران بگویند و دردسر درست کنند. این بود که حمله کردیم و آنها را هم گرفتیم. بعد فکر کردیم که بالاخره هر کسی توی محله و کوچه و خیابان و محل کارش بالاخره یک تعدادی دوست و آشنا دارد. جواب آنها را چی بدهیم؟ این بود که تصمیم گرفتیم یک لشگر نیروی سپاه و بسیجی در سر چهارراه مستقر کنیم و هر کس که از آنجا رد میشود را دستگیر کنیم و ببریم زندان.
بعد دیدیم زندان ها پر شده اند. ما البته باید از قبل پیش بینی میکردیم.  ما باید یک زندان با گنجایش هفتاد هشتاد میلیون نفری را درست میکردیم برای اینجور موقع ها.
بهرحال زندان ها پر شد و مجبور شدیم یک عده را بفرستیم کهریزک. بعد دیدیم که اینها را که آوردیم توی کهریزک که نمیشه نوازش کنیم؟ پس تصمیم گرفتیم آنها را کتک بزنیم تا دشمن حساب کار دستش بیاید. بعد نشستیم فکر کردیم که خب. حالا که اینها را کتک زدیم بعد نیست بخاطر حفظ نظام یک خورده به آنها هم تجاوز کنیم. بعد فکر کردیم که بد نیست احتیاطا چند نفر از آنها را هم بکشیم. بالاخره کار از محکم کاری عیب نمیکند.
 بعد همینطور این چیزها ادامه پیدا کرد که دیگه مجبور شدیم امروز برویم خدمت آقا و بگوییم اگر شما صلاح میدانید برای اینکه دشمن علیه ما توطئه نکند اصلا دور و بر انتخابات و رای گیری را خط بکشید. همین آقای دکتر  را مادام العمر بکنید بهتر است. هم دکتر است و هم منتخب مردم. آقا هم تایید کردند و فرمودند شما نگران انتخابات نباشید تا این آقای جنتی هست دشمن نمیتواند در انتخابات اخلال کند. شما به کار خودتان برسید ولی شیشه نوشابه را فراموش نکنید

۱۳۸۹/۰۵/۱۹

سران ختنه

از این پس من بجای نام بردن از خامنه ای و اعوان و انصارش از لقب " سران ختنه" استفاده میکنم

یک سوال هیفده میلیارد دلاری

وزیر اطلاعات دولت کودتا گفته که امریکا در جریانات بعد از انتخابات 17 میلیارد دلار خرج کرده است. جنتی هم که گفته بود چهل میلیارد دلار که البته کسی حرفهای جنتی را جدی نمیگیرد از بس خرفت است اما حرف وزیر را باید جدی گرفت آنهم وزیر اطلاعات که اصولا باید اطلاعاتش دقیق باشد وگرنه معلوم میشود همه چیزشان هم مثل این آمار دادنشان است
.خدا بیامرزد مرد شش میلیون دلاری را
زمان شاه یک سریال تلویزیونی بود به نام مرد شش میلیون دلاری. طرف شش میلیون دلار خرج خودش کرده بود و شده بود یک موجود خارق العاده که میتوانست همه کاری بکند. اما این جمهوری اسلامی با اینهمه میلیونها دلار و میلیاردها دلار که خرجش میشود و باز از یک بچه دبیرستانی میترسد
بگذریم. فرض کنیم واقعا این امریکایی ها اینقدر احمق باشند که همینطوری چشم و گوش بسته پولهایشان را حیف و میل کنند. خب آیا بهتر نیست که به مردم و مخالفان این نظام این آزادی را بدهیم که این پولها را مستقیما از امریکایی های خنگ و خل و چل بگیرند و وارد کشور کنند؟
البته این چیزها تازگی ندارد. سالهاست که میگویند چمدانهای مملو از دلار به خبرنگاران و نویسندگان و اصولا مخالفان نظام تحویل داده میشود. خب بابا مصب تان را شکر! چرا اثرات وارد شدن این همه ارز خارجی را در اقتصاد این مملکت نمی بینیم؟
اگر قرار شود همه این پولهایی که استکبار جهانی در این مدت سی ساله به مردم ایران داده را باور کنیم که باید وضع مردم توپ توپ شده باشد
اصلا اگر اینجوری هاست که شما میگویید آیا بهتر نیست ما همینطوری سیاه بازی دربیاوریم و پولهای امریکایی ها را بگیریم و وارد کشور کنیم. اصلا صدور نفت و کار کردن و صادرات و تولید را بی خیال

ها... چطور است؟

۱۳۸۹/۰۵/۱۷

ورقه امتحان احمدی نژاد در درس چغرافی

پس از اعلام اینکه دکتر احمدی نژاد اعلام کرد که «انگلیس در غرب افریقا واقع شده» عده ای از کاوشگران تربیتی بر آن شدند که این مشکل را ریشه یابی کنند. بهمین خاطر به یکی از مدارس گرمسار رفتند و با همکاری کارمندان آموزش و پرورش و همچنین فراش مدرسه ورقه امتحانی احمدی نژاد در درس جغرافیای کلاس چهارم ابتدایی را پیدا کردند تا برای تحقیق و تفحص بیشتر تحویل عده ای از روانشناسان نمایند.
نسخه ای از این ورقه بدست من رسیده که در اینجا میخوانید:

توانا بود هر که دانا بود
دبستان ششم بهمن آرادان از توابع گرمسار
  شهریورماه 1341
نام و نام خانوادگی دانش آموز: دکتر محمود احمدی نژاد
کلاس: چهارم - ج
نام معلم: سکینه خان باجی
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1- پایتخت ایران چه شهری است؟ (راهنمایی: اولش با ت شروع میشود) (2 نمره)
- توالت مسجد جمکران
2- انگلستان در شمال چه قاره ای واقع شده است؟ (راهنمایی: اولش با الف شروع میشود) (2 نمره)
- انگلستان در غرب افریقا ست
3- مجمع الجزایر فیجی که در نزدیکی اندونزی است به کدام کشور آسیای جنوب شرقی نزدیکتر است؟ (راهنمایی: سوال را با دقت بخوانید) (2 نمره)
- لهستان جنوبی
4- نیویورک در کدام کشور دنیا واقع شده است؟ (2 نمره)
- در خارج کشور
5- همسایه شرقی آلمان غربی چه کشوری است؟ (راهنمایی: اولش با آلمان شروع میشود) (5 نمره)
- گرمسار
6- دو استان ایران را که با «خ» شروع میشوند را نام ببرید: (3 نمره)
خانم اجازه خوزستان
7- خط فرضی استوا که کره زمین را به دو قسمت شمالی و چنوبی تقسیم کرده را تعریف کنید (4 نمره)
خط استوا را سهیونیستها کشیده اند تا بین ملتها جدایی بیاندازند. من وقتی که بزرگ شدم میخاهم خط استوا را پاک کنم.
8- سه کشور صنعتی دنیا را نام ببرید (2 نمره)
-بولیوی -ونزوئلا- صافکاری عباس آقا

امضا معلم
نمره - یک تمام

لازم به ذکر است که بر اساس شواهد و مدارک موجود در پرونده تحصیلی نامبرده اگرچه این دانش آموز در ابتدا در این درس نمره -1- گرفته بود ولی با امدادهای غیبی و دعاهای امت حرب الله و همکاری برادران ارزشی در نهایت نمره 22 گرفت و شاگرد ممتاز مدرسه شان گردید.

۱۳۸۹/۰۵/۱۲

سه روز عزای عمومی بخاطر برده شدن ممه توسط لولو

انا لله و انا الیه راجعون
ضایعه اسفناک و جبران ناپذیر برده شدن ممه توسط لولو را به پیشگاه آقا امام خامنه ای تسلیت عرض نموده و برای کلیه ممه خوران و عاشقان ممه صبر جزیل و اجر جمیل  آرزو میکنیم.
بی شک شخصیت بی نظیر و تپل  ممه و برادر دوقلویش (یعنی همان ممه بغل دستی) از مفاخر اسلام و اقتدار نظام بودند. یادشان گرامی و شیرشان گوارا باد.
مقام معظم رهبری در جایی فرمودند: اگر قرار باشد بین ممه و پستونک یکی را انتخاب کنیم باید ممه را انتخاب کنیم. همین نشان میدهد که معظم له عمق ممه را بیش از دیگران درک کرده و با بصیرت آنها را دیده اند و از کم و کیف جنگ نرم بخوبی آگاهند.
جا دارد وزارت امور خارجه واکنش شدیدی را نسبت به این عمل ناشایست و غیر انسانی نشان دهد و مراتب اعتراض خود را به لولو اعلام نماید و خواستار بازگشت بی قید و شرط ممه به آغوش شیفتگانش گردد.
در خاتمه ضمن تسلیت مجدد به همه داغداران و شیفتگان آن ممه  باطلاع میرساند هیئت عزاداران ممه خوران مقیم تورنتو مراسم یادبودی را در سواحل دریاچه انتاریو برگزار میکند که از همه عزیزان دعوت میشود با تشریف فرمایی خود در این مراسم تسلی بازماندگانش یعنی خاندان معظم کرست و سوتین و دیگر چیزهای وابسته شوند.
از طرف انجمن اسلامی ممه دوستان و ممه پرستان حوزه علمیه تورنتو و حومه

۱۳۸۹/۰۵/۰۵

دیدگاه اسلام درمورد خوابیدن روی کاناپه

سئوال:  جوانی هستم که اخیرا با همسرم که زنی است لوس و لجباز و کله شق اختلاف پیدا کرده ام. از همه راههای ممکن خواستم او را درست کنم هیچکدام در او اثر نکرد و هر روز بدتر و بدتر میشد. اخیرا به آیه ای از  قرآنبرخوردم  که فرموده بود اگر زنانتان معاشرت خوبی با شما ندارند آنها را بگیرید کتک بزنید و رختخواب خود را از آنها جدا کنید تا تنبیه شوند و به راه راست هدایت گردند.
من میخواستم این دو دستورالعمل را اجرا کنم تا شاید مشکلاتت خانوادگی ام حل شود. لطفا راهنمایی فرمایید.

جواب- فقط اگر جرات داری دست روی خانمت بلند کن ببین چی میشه!!
اینجا که عربستان و صحرای حجاز در 1400 سال پیش نیست که هر کاری خواستی با زنت انجام بدهی. اینجا حتی کسانی که  از زن شان کتک هم بخورند را می آیند دستگیر میکنند و می برند همانجا که  عرب ها و ساید سیاهها نی می اندازند! چه برسد به تو که بخواهی زنت را بگیری و کتک بزنی. آقا رو باش!
من حاضرم با صد تا مرد سبیل کلفت دست به یقه شوم و حسابی بزن بزن کنم ولی یک لحظه در مقابل چشم غره های همسر دلبندم قرار نگیرم. خدا نیاورد آن روزی را که با ملاقه و لنگه دمپایی بخواهد از حقوق زنان دفاع کند و سر من جیغ فرابنفش بکشد. من همیشه مثل سربازان عراقی که میخواستند تسلیم شوند زیر پیراهنی و شورت سفیدم را بعلامت تسلیم بالا گرفته ام که حسن همجواری رعایت شود.
بنابر این نتیجه میگیریم که عقل سالم اقتضا میکند که آقاجان این یک آیه قرآن را فعلا بی خیال شو.
حالا از شوخی گذشته اصلا شما دلتان می آید دست روی زن بلند کنید؟؟ واقعا در جهان هستی موجودی به لطافت زن پیدا میشود ولو از نوع بدجنس اش؟ آخه چطور بعضی ها زنشان را کتک میزنند؟ اصلا چطور یک دینی که ادعا میکند رحمانی است دستور به تنبیه فیزیکی زن میدهد؟ واقعا من در حیرتم.
اما در مورد قسمت دوم. یعنی جدا کردن بستر و رختخواب.
ای بدبخت! یک وقت خر نشوی و این کار را بکنی ها.
من یکبار این کار را کردم و مجبور شدم تمام شب را روی کاناپه بخوابم و تا چند روز گردنم درد میکرد. آخه این چه راه حل احمقانه ای است که خودتان را از همبستری با همسرتان محروم کنید که چی؟ مثلا همسرتان تنبیه شود! این که شما بیشتر تنبیه میشوید و نه همسرتان.
یک ضرب المثل چینی و البته از نوع بی تربیتی اش هست که میگه: از لج حریف شلوار خودتان را کثیف نکنید! یعنی بعضی آدمها هستند بخاطر اینکه  حال طرف مقابل شان را بخواهند بگیرند زور میزنند و شلوارشان را کثیف میکنند. خب. این که ضرری به حریف شما نمیزند بلکه باعث زحمت خودتان میشود.
بنابر این هیچکدام از راه حل های  آسمانی فوق در قرن بیست ویکم قابل اجرا نیست بلکه باید از راههای مسالمت آمیز و بدون خشونت و احترام متقابل مشکلاتتان را حل کنید. عقل تان را بکار بیاندازید تا مجبور نباشید شب را روی کاناپه بگذرانید و متکا را بغل کنید.

۱۳۸۹/۰۵/۰۴

صد رحمت به فتحعلی شاه قاجار!

دیدید پیش بینی ام در مورد عقب نشینی هسته ای درست درآمد؟ من چند تا معجزه باید به شما نشان بدهم تا اینکه به من ایمان بیاورید؟
بفرما خبرش را در اینجا بخوانید.
بیچاره ها اینقدر ترسیده اند که بدون اینکه منتظر پاسخ کشورهای اروپایی و امریکا بمانند پیشاپیش 1200 کیلو اورانیوم غنی شده را همین امروز صبح زود با اولین اتوبوس تهران-استامبول فرستادند ترکیه!
توی نامه شان هم نوشته اند اگر این پیشنهاد ما مورد قبول واقع نشد ترکیه باید قول بدهد آنرا به ما بدهد و بقول معروف ملا خورش نکند!
واقعا تاریخ به یاد ندارد این همه ذلت و درماندگی یک دولت را. صد رحمت به فتحعلی شاه قاجار!
اگر اون بیچاره منافع کشور را دو دستی تقدیم بیگانگان میکرد لااقل این فایده را داشت که بعد از رفتنش یک حرمسرای پر و پیمانه از خودش بجا گذاشت که احتمالا اجداد و  پدران ما دلی از عزا درآوردند ولی این آخوندا چی؟ اگر فرار کنند چی گیر ما میاد؟

۱۳۸۹/۰۵/۰۳

عقب نشینی تا عمق خاک دشمن

طبق یک خبر دست اول بدلیل تشدید فشارهای امریکا و اروپا علیه نظام مقدس و بخاطر جدی تر شدن خطر حمله نظامی و از هم پاشیده شدن نظام ولایت فقیه - پیش بینی میشود در روزهای آینده جمهوری اسلامی دست به یک عقب نشینی گسترده در کلیه فعالیتهای هسته ای خود خواهد زد و دستان و ماتحت اش را به علامت تسلیم بالا خواهد برد و همه مراکز هسته ای را تعطیل خواهد کرد و مکان آنجا را تبدیل به مرغداری خواهد کرد.
از هم اکنون دارند زمینه سازی این عقب نشینی را مهیا میکنند که شاید یکجوری آبرومندانه تمام شود.

خدا کند این احمق ها این کار را نکنند و همچنان تا آخرین قطره خون خود از مواضع انقلابی و اسلامی عقب نشینی نکنند و بگذارند به قسمت بزن بزن و مهیج فیلم برسیم.

راه اندازی سایت مشروطه

برای خواندن مطلبی درباره دروغگویی روحانیون از وبسایت مشروطه دیدن فرمایید. لینک اینجا