۱۳۹۰/۱۲/۱۰

الاغ تروا برای انتخابات مجلس نهم

من میگم این چه کاری است که ما از مردم بخواهیم  انتخابات مجلس نهم را تحریم کنند.
اصولا تحریم مال چپی‌ها و اپوزوسیون و ضد انقلاب‌ است که صد سال است همه انتخابات‌ها را تحریم میکرده‌اند و میکنند.
من میگم  بیایید یک کلک بامزه‌ای به جمهوری اسلامی بزنیم و حالشان را بگیریم و خشتک‌شان را بادبان بکنیم!
من البته روی این طرح خیلی کار کرده‌ام و همینطوری با شورت قرمز نپریده‌ام وسط. من اولا چند تا گونی کتاب نوشته‌ام که اگر از اول تا آخرش را بخوانی دو کلام حرف بدرد بخور و درست و حسابی پیدا نمیکنید. ثانیا من این طرح را قبلا برای تظاهرات ۲۲ بهمن دو سه سال پیش داده بودم که بسیار موفقیت آمیز بود. بر اساس طرح من همه نیروهای مخالف و طرفداران جنبش سبز رفتند توی جمعیت طرفداران حکومت که توی میدان آزادی تهران منتظر سخنرانی احمدی‌نژاد بودند. بعد یک دفعه همه دستبندها و شال و کلاه سبز خودشان را از توی جیب‌شان بیرون آورند و نیروهای امنیتی هم فورا همه آنها را دستگیر کردند و بردند و هنوز هم خبری از آنها نیست.

خب. حالا در مورد انتخابات پیش رو هم باید از آن تجربه موفق استفاده کرد. اسم این طرح را میگذاریم الاغ تراوا برای انتخابات مجلس نهم. بر اساس این طرح بهتر است طرفداران جنبش سبز بجای نشستن در خانه و تحریم انتخابات شال و کلاه بپوشند و بطورت دسته جمعی بیایند توی خیابان. البته عکس‌های خاتمی را هم با خودشان بیاورند چون من خیلی خاتمی را دوست دارم. مردم باید همینطوری که شناسنامه‌هایشان در یک دست و کارت کد ملی‌شان در دست دیگر است دست همدیگر را بگیرند و با دست دیگر علیه احمدی‌نژاد شعار بدهند و خطاب به نیروهای انتظامی و لباس شخصی‌ها بگویند ما میخواهیم برویم رای بدهیم به تو چه مربوط؟!
یعنی با یک تیر دو نشان زده‌اند:
هم رفته‌اند توی خیابان و علیه حکومت تظاهرات کرده‌اند و هم دستگیر نشده‌اند. چون حکومت دلش نمیاد  کسی که میخواهد رای بدهد را کتک بزند و یا دستگیرش کند.تازه ممکن است یک ساندیس مفت و مجانی هم گیرشان بیاید.
خب. وقتی مردم حسابی شعارهایشان را در طرفداری از شرکت در انتخابات دادند و تظاهرات و راهپیمایی خود را به پایان رساندند راهشان را کج کنند و برگردند به طرف خانه‌هایشان. حالا اگر ماموهای امنیتی دنبالشان کردند و پرسیدند: پس شما که گفته بودید میخواهید در انتخابات شرکت کنید. چرا به سمت حوزه‌های رای گیری نمی‌آیید. مردم باید پاسخ بدهند: اوفینا! الان تلویزیون فیلم سینمایی دارد. ما میخواهیم برگردیم به خانه‌هایمان.
و بدین ترتیب حکومت در‌می‌یابد که اینطوری نمیتواند حکومت کند و باید آقای خاتمی را  دوباره بیاورد سر کار و در آنصورت همه چیز درست میشود و مملکت دوباره آباد میشود مثل دوران شاه!

۱۳۹۰/۱۲/۰۹

باز ابراهیم نبوی با شورت قرمز وسط میهمانی رقصید

اَه که چقدر گوشت تلخ و لمپن است این ابراهیم نبوی. دقیقا همه چیزهایی که در مورد احمدی‌نژاد می‌نویسد درمورد خودش صدق میکند. برای جزئیات بیشتر اینجا را بخوانید.
اگر ابراهیم نبوی (=ان) تا ۴۸ ساعت دیگر معذرت خواهی نکند و با صدای بلند نگوید غلط کردم به او قول میدهم از این به بعد هفته‌ای یک طنز یا هجو در موردش خواهم نوشت.

۱۳۹۰/۱۲/۰۸

ترجمه اصلی متن حرفهای اصغر فرهادی در مراسم اسکار

آقاجان انگلیسی بلد نیستید بیخودی حرفهای دیگران را خراب نکنید. من خودم متن اصلی پیام تشکر اضغر فرهادی را از روی کتاب خودآموز گام به گام زبان انگلیسی برایتان ترجمه کرده‌ام که یک نسخه آنرا به خبرگزاری فارس فرستادم و یک نسخه دیگرش را هم فرستادم به یکی از فامیل‌هایمان که در امریکا گرین کارت دارد و انگلیسی را مثل بلبل حرف میزند تا غلط‌هایش را درست کند و برایم بفرستد.
آقای اصغر فرهادی در موقع دریافت جایزه اسکار چنین گفت:
«سلام بر مردم انقلابی و متدین و  پیرو ولایت و همیشه در صحنه ایران که این روزها در حسرت داشتن بمب هسته‌ای سختی‌ها و مشقات فراوانی را تحمل میکنند و حاضر نیستند یک قدم از آرمانهای انقلابی خودشان و مردم لبنان و غزه و بشار اسد کوتاه بیایند.
من این جایزه را تقدیم میکنم به رهبر فرزانه به رپیس جمهور مدیر و مدبر و به دوستان خوبم فرج الله سلحشور و ده نمکی و شمقدری.
من از اینجا به همه هموطنانم پیام میدهم که در انتخابات شرکت کنند و مشت محکمی به دهان امریکا بزنند. امریکا خیال کرده که با دادن این جایزه میتواند ما را از اهداف انقلاب و رهبری بازدارد. مرگ بر امریکا. مرگ بر انگلیس. مرگ بر فرانسه. مرگ بر بلژیک. مرگ بر آلبانی. مرگ بر لوکزامبورگ مرگ بر تایلند مرگ بر گرجستان. مرگ بر آذربایجان. مرگ بر آنگولا. مرگ بر اسکار. مرگ بر جنیفر لوپز که نوک ممه‌هایش بیرون آمده بود.
والسلام علیکم و رحمت الله»


۱۳۹۰/۱۲/۰۵

باورتان میشود؟ آنگولا هم جمهوری اسلامی را تحریم کرد!

من فکر میکنم این دانشجویان بسیجی خودجوش مستقر در بیت رهبری باید بروند جلو سفارت آنگولا و حساب این کشور استکباری را بگذارند کف دستش. آخر این چه وضعی است؟ ما کلی روی آنگولا سرمایه‌گذاری کرده بودیم. اصلا آنگولا توسط وزرای خارجه جمهوری اسلامی کشف شد. توی این سالها ما دل‌مان را خوش کرده بودیم به اینکه چند کشور افریقایی مثل آنگولا و بورکینافاسو و چند کشور امریکای لاتین مثل بولیوی و جزایر برمودا با ما دشمن نیستند.
ای بشکند این دست جمهوری اسلامی که نمک ندارد! کلی از پولهای ما را هپلی هپو کردند و آخرش چی؟ آمده‌اند و صنعت نفت و گاز ما را تحریم کرده‌اند.
 من اگر جای مقام مزخرف رهبری بودم از خجالت آب می‌شدم میرفتم زیر زمین.
آخر و عاقبت ما به کجا رسیده که آنگولا هم ما را تحریم میکند! ای خاک عالم بر سرت با این بصیرتت ای عظما جون!

۱۳۹۰/۱۲/۰۳

۱۰ اقدام تروریستی‌ که جمهوری اسلامی تابحال انجام داده است

تاریخ نگاران در آینده نزدیک لیست همه ترورهای جمهوری اسلامی را در داخل و خارج تهیه خواهند کرد. برای ساده‌تر شدن کار تاریخ نگاران من بخشی از این لیست را می‌نویسم و بقیه‌اش را خودشان بعنوان تکلیف شب انجام بدهند:

 بخشی ازعملیات تروریستی نظام مقدس جمهوری اسلامی:
۱- عملیات تروریستی ناموفق در تایلند که به قطع جفت پاهای یکی از تروریست‌ها گردید. ضمنا سه تن از خواهران ارزشی تایلندی شب قبل از عملیات به راه راست هدایت گردیدند.
۲- عملیات ناموفق تروریستی در جمهوری آذربایجان.
۳-عملیات بمب گذاری در هند
۴- عملیات بمب گذاری در گرجستان
۵- ترور ناموفق سفیر عربستان در امریکا
۶- ترور رفیق حریری در لبنان. 
۷- ترور رهبران حزب دمکرات کردستان در رستوران میکونوس
۸- ترور شاپور بختیار در فرانسه همچنین ارتشبد غلامعلی اویسی و برادرش و شهریار شفیق پسر اشرف پهلوی در پاریس
۹- ترور فریدون فرخزاد در آلمان
۱۰- بمب گذاری در مرکز فرهنگی یهودیان در آرژانتین

البته از بمب‌گذاری در حرم امام رضا در مشهد و ترور دانشمندان هسته‌ای در تهران فعلا صرف نظر میکنیم تا بعد از سقوط جمهوری اسلامی و بیرون آمدن اسناد محرمانه وزارت اطلاعات روشن‌تر بتوان از آنها صحبت کرد.

۱۳۹۰/۱۱/۳۰

آش نذری روی عرشه ناوشکن جماران


بحضرت عباس از این امریکایی‌ها ترسوتر و گاگول‌تر پیدا نمی‌شود. خیال می‌کنند که این جمهوری اسلامی مثلا یک تهدید نظامیه و اگر جنگ بشه ممکن است ضربات مهلکی را به منافع غرب وارد بکند غافل از اینکه نمیداند اینها همه‌چیزشان خالی‌بندی و مسخره‌بازی است. اینها شلوار خودشان را هم نمی‌توانند بالا بکشند.

آخر کجای دنیا دیده‌اید از ناوشکن به جای مسجد استفاده کنند؟ حالا خدا را صد هزار مرتبه شکر که جمهوری اسلامی ناوشکن‌هایش به اندازه ناوگان آیزنهاور و ابراهام لینکلن بزرگ نیست و الا نماز جمعه تهران را می‌بردند توی خلیج فارس و روی عرشه ناوگان برگزار میکردند.
اصلا این حکومت آمده که معنی و تعریف همه «واژه‌ها» را تغییر بدهد و از معنا تهی کند. یکی نیست به اینها بگوید: آخه گوشکوب! مگر جا قحط است که رفتی روی عرشه نماز می‌خوانی؟ تازه! مسابقه قرائت قرآن را هم همانجا برگزار کردند!

هیچ بعید نیست از فردا مراسم سینه زنی و زنجیر زنی را توی یک زیر دریایی برگزار کنند و یا اگر یکی از آخوندا از سفر حج برگشت و یا دول بچه یکی از فرمانده‌های سپاه را ختنه کردند اینها روی عرشه ناوشکن جماران میهمانی بگیرند و گوسفند قربانی سر ببرند و روی عرشه سیراب شیردان درست کنند و جیگر و دل و قلوه کباب کنند.
بنظر من توی فرهنگ این حکومت یک چیز خیلی برجسته است و آن عطش فراوان به «نمایش» و نمایشگری است. همه چیز را می‌برد توی قالب نمایش! از دین و اعتقاد و مذهب گرفته تا جنگ و سیاست و اقتصاد و تکنولوژی و فن‌آوری!

۱۳۹۰/۱۱/۲۷

با صدای بلند بگو: دیگر به ایران نمی‌آیم!

حتما این ویدئوی خجالت آور را دیده‌اید.
به عده‌ای از پناه جویان افغان که از کشورشان وارد ام القرای اسلامی شده‌اند دستور میدهند که با دو دست محکم بزنید توی سر خودتان و با صدای بلند بگویید: دیگر به ایران نمی‌آییم!
واقعا آدم نمی‌داند از شرمساری چه بگوید. فرض کنید همین رفتار را اروپایی‌ها و یا کانادایی‌ها و امریکایی‌ها با ما ایرانی‌های فراری از مملکت‌ با ما میکردند. واقعا چه حس و حالی به آدم دست میدهد؟
این عوضی‌های عوامل جمهوری اسلامی آنچنان چهره زشت و وحشی از ایران و ایرانی ساخته و می‌سازند که در آینده جبران آن بسیار مشکل و شاید غیر ممکن خواهد بود.
ایرانیان ملتی بودند که کوروش به پناه جویان یهودی کمک کرد و با آنها نهایت احترام و رفتار انسانی را روا داشت و اکنون حکومتی بر این مملکت حاکم است که با همسایگان و هم کیش‌شان خود چنین رفتار غیر اخلاقی و غیرانسانی را انجام میدهد.

۱۳۹۰/۱۱/۲۵

حالا فهمیدم چرا امروز همه تاکسی‌ها جلو پایم ترمز میکردند!

امروز توی اخبار آمده بود که یک جوان ایرانی در بانکوک میخواسته تاکسی بگیرد موفق نشده بود. یعنی جلو هر تاکسی را که میگرفته و یا برایش دست تکان میداده به او توجهی نمیکردند و قیژ از جلو او با سرعت رد می‌شدند. ظاهرا این تروریست هموطن عصبانی شده و با خودش گفته: الان نشانتان میدهم دنیا دست کیه. حالا برای سربازان ولایت ترمز نمی‌کنید؟ ای کافران از خدا بی‌خبر؟؟
خلاصه از توی جیبش یک نارنجک در می‌آورد که پرت کند به سمت راننده تاکسی ولی همین که ضامن نارنجک را که می‌کشد ظاهرا نارنجک از دستش در میرود و می‌افتد زیر پای خودش و تا او بخواهد تصمیم بگیرد که چکار کند چکار نکند...یهو بامب!... دو تا لنگ سرباز اسلام میرود روی هوا.
خلاصه بعد از انتشار این خبر در رسانه‌های جهان دیگر شوفر تاکسی‌ها با دیدن ایرانی‌ها در کنار خیابان از ترس جانشان فوری میزنند روی ترمز! 
لازم به ذکر است که تحقیقات در مورد جزئیات این حادثه در حال انجام است ولی رئیس پلیس بانکوک به خبرنگاران گفته: ما هنوز نمیدانیم این کار تروریستی به دستور چه کسی بوده ولی هر کس بوده ایشالله اون یکی دستش هم چلاق بشود.

۱۳۹۰/۱۱/۲۴

مقام عظما در مورد اختلال اینترنتی و عدم دسترسی به جی میل به غرب هشدار داد

مقام مزخرف رهبری در نماز جمعه این هفته که در بیت معظم له برگزار گردید رهنمودهای فرزانه‌ای را ایراد نمودند که فرازهایی از این فرمایشات گه‌هربار ایشان را برای بالا رفتن فهم و کمالات شما نقل میکنیم:
رهبر مسلمین همه جهان در خطبه‌ اول که چیز بدرد بخوری را نفرمودند و یک چرت و پرت‌هایی گفتند که بدلیل عدم اهمیت از آن میگذریم اما معظم له در خطبه دوم فرمودند:

« الان دژمن در صدد است  القا کند که گاز شهرهای استان مازنداران و گیلان قطع شده. نخیر اصلا هم قطع نشده. ما توی بیت گازمان قطع نشده. خیلی هم فشارش عالی است. بویش هم خیلی خوب است. عزیزان من!  اینها همه توطئه دژمن است که توی دل ملت را خالی کند و خیابان‌ها را کثیف کنند.
من به کسانی که گازشان قطع شده میخواهم گوشزد کنم که مبادا همان کلاهی که سران فتنه بر سرشان رفت بر سر آنها هم برود. آحاد ملت بدانند که وقتی سردشان شد شال و کلاه نپوشند. این که گاهی گاز قطع بشود و عده‌ای فریب‌خورده بخواهند سردشان بشود قابل قبول نیست و مسئولین باید با قاطعیت برخورد کنند. ( تکبیر حضار)
مسئله بعدی مسئله قطع اینترنت و عدم دسترسی به جی میل و یاهوست. من قبلا هم اعلام کردم این کار دژمن است. دژمن دارد در کار اینترنت اخلال میکند و نمی‌خواهد ملت وارد جی میل و مخصوصا یاهو بشود که این آخری اسلامی‌تر است. دژمن دارد شیطنت میکند و ایمیل‌های ما را هک میکند. همین دیروز بود که عده‌ای از لباس شخصی‌های رژیم صهیونیستی ایمیل‌های بین ما و بشار اسد را هک کردند و ما هم عصبانی شدیم و به مسئولین گفتیم یا تنگه هرمز را ببندید یا شیر اینترنت را تا آخر ببندید تا این استکبار جهانی بفهمد که ما ذره‌ای از مواضع خود عقب نشینی نخواهیم کرد. (تکبیر حضار)
البته مسئولین نخواستند تنگه هرمز را ببندند ولی خب آمدند و اینترنت را بستند تا مشت محکمی به دهان غرب زده باشند که مورد تایید من هم هست. (دوباره تکبیر حضار)
معظم له سپس چیزهایی را به زبان عربی برای حسن نصرالله و هنیئه از روی کاغذ خواندند که حضار نفهمیدند ولی معلوم بود که در مورد یارانه‌های مردم لبنان و فلسطین و اینجور چیزها بود که قرار است این هفته به حسابشان ریخته شود.

۱۳۹۰/۱۱/۲۰

دو کلام حرف حساب با آقای شیمون پرز

روز چهارشنبه  رئیس جمهور اسرائیل به مردم ایران پیام داده است که ضرورتی ندارد بین دو ملت ایران و اسرائیل دشمنی و خصومت باشد.
بنده بعنوان یک ایرانی خدمت ایشان عرض میکنم نه تنها دشمنی بین ما ضرورت ندارد بلکه برعکس چاره‌ای جز دوستی بین دو ملت وجود ندارد مخصوصا برای اسرائیل.
در حوزه کشورهای خاورمیانه هیچ ملتی به اندازه ملت ایران  صلح‌طلب و متمدن نیست. مردم ایران لااقل سی سال از مردم منطقه جلوتر هستند. سالهاست که مردم ایران  حاکمیت دین و دین‌مداران را تجربه کرده‌اند و درواقع حنای حکومت دین و قوانین شریعت برای آنها دیگر رنگی ندارد. این درحالی است که مردم مصر و لیبی و حتی مردم سوریه تفسیرشان از آزادی و جامعه متمدن این است که در مجلس‌ قانون‌گذاری‌شان «اذان» بدهند و یا تعدد زوجات و اینجور چیزها را قانونی کنند. غرب ستیزی و اسرائیل ستیزی تازه در آنجا راه افتاده و در حال رشد و پیشرفت است. آنها حالا حالاها باید توی صف باشند تا به این نقطه‌ای که مردم ما رسیده‌اند برسند.

بنظر من اسرائیل چاره‌ای ندارد جز اینکه روی دوستی با مردم ایران سرمایه‌گذاری کند. دورتا دور اسرائیل را اسلامیست‌های افراطی گرفته‌اند و دیگر حاکمان متعادلی مثل حسنی مبارک هم وجود ندارند که مانع و حائل دشمنی گروههای افراطی ضداسرائیلی باشند. تنها ملتی که از نظر سیاسی رشد کرده‌اند و می‌توانند جلوی رشد افراط‌گری درمنطقه را بگیرند ملت ایران است.
واضح است که ملت ایران ابتدا باید خود را از شر جمهوری اسلامی خلاص کند تا بتواند در منطقه با اسرائیل پایه‌های دوستی و همکاری را پایه ریزی کنند. امروز سرنوشت مردم ایران و مردم اسرائیل در یک جا گره خورده است و آن خلاص شدن از شر جمهوری اسلامی است.

اینجاست که دولت اسرائیل اگر میخواهد در آینده دوست و هم‌پیمان ملت ایران باشد باید به ما کمک کند تا شر این حکومت را از سر خود کم کنیم. این کمک کردن معنایش این نیست که مراکز فعالیتهای هسته‌ای را بمباران کند. اتفاقا بنظر من این کار هیچ دردی از مردم ایران و اسرائیل را دوا نخواهد کرد. بجای بمباران چند مرکز هسته‌ای بهتر است اسرائیل امریکایی‌ها را تشویق کند چند تا از آن بمب‌های غول‌آسای سنگر شکن که میتوانند تا شصت متر بتون را بشکافند و منهدم کنند را در یک موقعیت مناسب بیاندازند توی منطقه میدان پاستور. همان‌جایی که مقام عظما و بقیه اراذل و اوباش حکومتی زندگی میکنند. بجای بمباران نیروگاه بوشهر نمازجمعه تهران را وقتی که مقام مزخرف رهبری دارد عرعر میکند بمباران کنید.

شمیمون پرزجون! اگر این کار را بکنید مطمئن باشید ما دوست و هم پیمان شما در منطقه خواهیم بود در غیر اینصورت مطمئن باشید با حلوا حلوا گفتن دهان شما شیرین نخواهد شد. اگر دوستی با ملت ایران را میخواهید اول کمک کنید این جمهوری اسلامی را از بین ببریم.

۱۳۹۰/۱۱/۱۷

خبر فوری: جمهوری اسلامی امریکا را تحریم کرد.

یادتون هست که خامنه‌ای در نماز جمعه هفته گذشته به امریکایی‌ها هشدار داد که در مقابل تحریم‌های شما ما هم تهدیدها و تحریم‌هایی داریم که به وقتش آنها را اعلام میکنیم؟
بالاخره امروز مقام عظما یکی از اون برگه‌های برنده‌اش را رو کرد. 
بنا به گزارشات رسیده کلیه عروسکهای خانواده سیمپسون در ایران تحریم شده‌اند و هیچ اسباب بازی فروشی حق ندارد این گونه محصولات ایالات متحده امریکا را بخرد و یا بفروشد.
حالا بگذار این امریکایی‌ها از این ضرب شصت محکم و قاطعانه درس عبرت بگیرند!
اصلا یک نگاهی به قیافه این خانواده سیمپسون‌ها بیاندازید ببینید آن بدبخت‌ها از شنیدن خبر تحریم‌ها چقدر گرفته و ناراحت هستند. تازه این اولش است!

۱۳۹۰/۱۱/۱۶

اهالی محترم تورنتو به هوش باشید. اینجا شده کرب و بلا مهدی بیا مهدی بیا!

توی شهرهای اروپایی بنظر من شهر لندن را میتوان کانون و مرکز تجمع و توطئه حزب اللهی‌ها و عوامل جمهوری اسلامی دانست که خوشبختانه با بسته شدن سفارتخانه‌شان در لندن کلی به زحمت افتاده‌اند.
توی امریکای شمالی هم  تنها جایی که مثل پشگل نیروهای طرفدار جمهوری اسلامی ریخته است همین شهر خون و قیام تورنتو است. مرکز اصلی دزدان و غارتگران سرمایه‌های مردم ایران همین‌جاست. پاتوق عوامل وزارت اطلاعات و نیروهای قدس سپاه در خارج کشور همین‌جاست. مرکز پشتیبانی و لجستیکی لابیگری و واسطه‌گری جمهوری اسلامی بیخ گوش بنده و همشهری‌های عزیز تورنتویی است.
ماشالله همه‌شان با جیب‌های پر پول می‌آیند اینجا و از حالا برای روز مبادا که خیلی هم دور نیست زنبیل‌شان را توی صف گذاشته‌اند و خانه و کاشانه‌ای خریده‌اند و هم حال و حول‌شان را می‌کنند و هم از نعمت آزادی بیان دراینجا بهره‌می‌برند و هم به بهانه مخالفت با تحریم و یا نه به جنگ گفتن وظیفه و دین خودشان را به نظام مقدس ولایت فقیه انجام میدهند و هر از چند گاهی توی رسانه‌های اینجا می‌آیند و عربده‌کشی‌هایی میکنند و کلی آدم ساده‌لوح را هم فریب میدهند و دنبال خودشان می‌کشانند.
خلاصه از ما گفتن بود و از شما بی‌خیالی!
یک وقت بیدار نشوید و ببینید ممه را حزب‌اللهی‌ها و لابی‌های جمهوری اسلامی برده‌اند!

۱۳۹۰/۱۱/۱۴

این هم سند دروغگویی خامنه‌ای

امروز خامنه‌ای در نماز جمعه تهران گفته است که ما اگر در جایی دخالت بکنیم با شجاعت آنرا اعلام می‌کنیم مثلا ما در جنگ ۳۳ روزه دخالت کردیم که نتیجه‌اش شکست اسرائیل بود.
حالا شما اگر روزنامه‌ها و سایتهای خبری را جستجو کنید و اخبار مربوط به چند سال پیش را مرور کنید می‌بینید که اینها در آن زمان از بیخ منکر دخالت در امور لبنان بوده‌اند.

۱۳۹۰/۱۱/۱۳

ضرب المثل‌های «مقوایی» و یک فقره فحش آبدار

جمهوری اسلامی با این حماقت اخیر خود چنان گندی زد به وجهه امام راحل که هیچ وقت از خاطره تاریخ فراموش نمیشود. مطمئنا در ادبیات آینده ایرانیان فرهیخته حتما جایی برای ضرب المثل‌های مقوایی  وجود خواهد داشت. مثلا:

- بزک نمیر بهار میاد خربزه و امام مقوایی میاد
- از ترس عقرب کاغذی به امام مقوایی پناه بردیم
- تره به تخمش میره و امام به مقواش
- اصل بد نیکو نگردد چونکه بنیادش بداست / حالا هی برو مقوا را حرام کن و امام درست کن!

و اما در آینده در هنگام عصبانیت ممکن است این فحش آبدار را از زبان هموطنانمان زیاد بشنویم:
- ای به روح پرفتوح مقواییت سگ رید!

۱۳۹۰/۱۱/۱۲

سفرنامه یک بازرس سازمان انرژی اتمی به ایران

در خبرها آمده بود هیئت بلند پایه سازمان انرژی اتمی که چند روز پیش به ایران رفته بود بدون اینکه موفق بشود حتی یک بازدید از مراکز نظامی و یا تاسیسات هسته‌ای ایران داشته باشند به اروپا بازگشتند ولی آنها به خبرنگاران تلویحا گفتند سفر خوب و خوشی را داشته‌اند! آخر چطور ممکن است بدون بازدید از مراکز هسته‌ای سفر خوب و مثبتی داشته باشند؟

برای اینکه به اصل ماجرا پی ببریم باید دفترچه خاطرات یکی از بازرسان را کش برویم و یادداشتهای مربوط به این سفر را بخوانیم که ما این کار را برای شما کرده و خلاصه آنرا در اینجا می‌آوریم:

« امروز روز سخت و پر از التهابی داشتیم. هواپیما که در باند فرودگاه نشست به ما اطلاع دادند که عده‌ای از ساندیس خوران بسیجی در سالن فرودگاه تجمع کرده‌اند و دارند علیه ما شعار میدهند. آنها خواستار دستگیری و محاکمه ما شده بودند. ما هم تعجب کرده بودیم و هم ترسیده بودیم. من به رئیس‌ام گفتم: اینجا کجاست که ما را آورده‌ای؟ اینها که خیلی وحشی و زبان نفهم هستند. او چیزی نگفت فقط به من اشاره کرد که شئونات اسلامی را رعایت کنم. قبل از سفر ما در یک دوره فشرده رعایت شئونات اسلامی در زوریخ شرکت کرده بودیم و میدانستیم که نباید لباس آستین کوتاه بپوشیم. کراوات نبندیم. صورتمان را اصلاح نکنیم. لباس‌های مرتب و اتو کشیده و تمیز نپوشیم و از این جور چیزها.
با هزار ترس و لرز از هواپیما پیاده شدیم. بوی شدید دود و گازوئیل به مشامم خورد. خیال کردم لابد توی فرودگاه آتش سوزی شده. بغل دستی‌ام گفت: هیچی نیست. آلودگی هواست. همیشه اینجوری است. مردم عادت دارند توی این هوا زندگی کنند. من پرسیدم: خب. چرا بجای ساخت تاسیسات بمب هسته‌ای اینها پولشان را صرف تمیز کردن هوای آلوده نمیکنند؟ بغل دستی‌ام جواب نداد ولی به من تذکر داد شئونات اخلاقی را رعایت کنم. منظورش این بود که به خانم‌های ایرانی که در سالن انتظار منتظر مسافرانشان بودند و خیلی هم خوشگل و زیبا بودند نگاه نکنم و سرم را به زیر بیاندازم و زل بزنم به بند کفش‌هایم!

خلاصه ما را سوار اتوبوس کردند و اول بردند مرقد امام خمینی. من حسابی جیشم گرفته بود و گلاب به رویتان شکمم هم خیلی قار و قور میکرد ولی می‌ترسیدم از گروه جدا بشوم و به توالت عمومی مرقد بروم. با هزار بدبختی مراسم را تحمل کردیم و دوباره سوار اتوبوس شدیم و ما را بردند بهشت زهرا. به ما گفتند چند تا دانشمند هسته‌ای بوده‌اند که چون شما مقصر کشته شدن آنها هستید و حالا باید بیایید سر قبر آنها و فاتحه بخوانید.
متاسفانه در دوره فشرده در زوریخ به ما فاتحه خواندن را یاد نداده بودند. بخاطر همین ما را بردند که جایی که اسمش حوزه علمیه بود. قرار شد اول ما را مسلمان کنند بعد حمد و سوره را یاد بدهند. به ما گفتند شلوارتان را بکشید پایین. ما اول تعجب کرده بودیم. با خود گفتیم این چه دینی است که شروعش با پایین کشیدن شلوار است؟ بعد فهمیدیم اینها میخواهند قسمتی از دول مبارک ما را ببرند. ما مخالفت کردیم و گفتیم این چیزها جزء موافقتنامه انرژی اتمی نیست. آنها گفتند: ما این حرفها سرمان نمی‌شود. اون بالا رو نگاه کن ببین گنجشک‌ها چیکار دارند میکنند!
همین که به بالا نگاه کردیم....آخ.... کار از کار گذشت. حالا باید برای مداوا و عمل جراحی معکوس به اروپا برگردیم و در سفر بعدی حساب این آخوندهای عوضی را برسیم.»

راه اندازی سایت مشروطه

برای خواندن مطلبی درباره دروغگویی روحانیون از وبسایت مشروطه دیدن فرمایید. لینک اینجا