۱۳۹۷/۱۰/۲۴

سابقه خیانت آخوندها به ایران و ایرانیان- بخش هجدهم





image
اگر با شنیدن اینکه احمدی نژاد در جلسه کابینه اش یک صندلی خالی برای امام زمان می گذاشت می خندیدیم و یا شاید آنرا باور نمیکردیم متاسفانه باید بعرض شما برسانم که تاریخ ایران از دوره صفوی تا همین اواخر مملو است از اتفاقات و ماجراهایی که منشا آن دروغی به نام امام زمان بود.

از خیانت های روحانیت شیعه همین تلقین مداوم وجود امام غایب برای پیروان شان است. در کتب تاریخی بارها به سرگذشت زندگی مجتهدین و روحانیون شیعه بر می خوریم که از کرامات آنها ملاقات با امام مهدی بوده و این داستانهای دروغ و کلک آنقدر فراوان نقل شده که بسیاری از ساده دلان و مردم ناآگاه آنها را باور میکردند.
مثلا نقل شده فلان آخوند آنقدر اهل زهد و تقوا و عبادات بوده که وقتی به جایی رفته بود الاغش را گم کرده بود. بسیار ناراحت و افسرده شده بود اما ناگهان جوانی زیبا روی ظاهر شد و الاغ او را برایش آورد و غیب شد.
از جمله این حقه بازها، دو آخوند بودند که حتی آب هم که میخواستند بخورند از امام زمان موهوم مایه میگذاشتند بطوریکه کم کم خودشان هم باورشان میشد.
این دو نفر یکی شیخ احمد احسایی بود که ماجرایش را قبلا گفته ایم و دیگری سید کاظم رشتی که جانشین شیخ احمد بود.
سید کاظم معتقد بود که همانطور که پیامیر گفته انا مدینه العلم و علی بابها (یعنی من شهر دانش هستم و علی درب آن)، حتما باید برای امام زمان هم یک "باب" یعنی درب وجود داشته باشد تا رابط بین امام زمان و عوام قرار گیرد.
سید کاظم تا زمانی که زنده بود ادعا میکرد که او باب امام زمان است و پیروان متعصبش هم بسیار به او باورمند و مومن بودند.
اما زمانی که در بستر بیماری بود به شاگردانش گفت بعد از من به چهار جهت سفر کنید تا "باب" روی زمین را پیدا کنید.
بعد از مرگش یک اخوندی در کرمان ادعا کرد که جانشینی سید کاظم من هستم. اسم او حاجی محمد کریمخان کرمانی بود. همین ادعا باعث دو دستگی در بین پیروان سید احمد شد: دسته شیخی ها و دسته کریمخانی ها.
زنده یاد کسروی در کتاب بهائیگری در مورد این دو دستگی چنین می نویسد:
" دشمنی میان دسته شیخی ها و کریمخانی ها چنان بود که بهمدیگر سلام نمیکردند و آمد و رفت با هم نمیکردند و دختر بهم نمی دادند یا نمی گرفتند."
از سوی دیگر پس از مرگ سید کاظم رشتی بعضی از شاگردان او مشتاقانه در جستجوی جانشین یا نایب امام زمان بودند و از این شهر به آن شهر میرفتند تا او را پیدا کنند!
(واقعا آدم به شعور آنها حیرت می کند)
از جمله شاگردان سید کاظم رشتی آخوندی بود به نام ملا حسین بشرویه ای.
ملا حسین ابتدا چهل روز در مسجد کوفه به اعتکاف و عبادت نشست تا به درجه اخلاص نائل شود و سپس راهی شهرهای ایران شد و بالاخره به شیراز رسید.
ملا حسین در بیرون شهر با طلبه ای جوان برخورد کرد به نام علی محمد شیرازی.
به دعوت او به خانه علیمحمد رفت و داستان خود را برای او بازگو کرد.
سید علیمحمد گفت: اونی که دنبالش میگردی روبرویت نشسته!
ادامه دارد....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

راه اندازی سایت مشروطه

برای خواندن مطلبی درباره دروغگویی روحانیون از وبسایت مشروطه دیدن فرمایید. لینک اینجا