موضوع انشا: علم بهتر است يا ثروت يا وبلاگ؟
(اين متن را به سبک دانش آموزان دبستانی بخوانيد)
پدر من ثروت را دوست دارد. او ميگويد اگر ثروت داشته باشيد میتوانيد به مدرسه خصوصی برويد و علم ياد بگيريد. اگر ثروت نداشته باشيد نمیتوانيد پول شهريه دانشگاه آزاد را بدهيد و بدبخت میشويد.
مادر من علم را دوست دارد. او ميگويد در زمانهای قديم که ما ديپلم گرفتيم فورا معلم شديم. حقوقمان خوب بود و توانستيم با آن خانه بخريم یخچال بخریم تلویزیون شاب لورنس بخریم و زندگی خوبی درست کنيم.
من ثروت را دوست دارم ولی وبلاگ را بيشتر دوست دارم چون اگر وبلاگ داشته باشيد ديگر لازم نيست درس بخوانيد و به دانشگاه برويد. به کمک وبلاگ ميتوان هم به پول رسيد و هم معروف شد. اگر از وبلاگ بجای محل کاسبی و مشهور شدن استفاده کنيد به همه چيز خواهيد رسيد.
اگر مثل پدر من زحمت بکشيد سالها طول خواهد کشيد تا به يک ثروت کم برسيد. اگر مثل مادر من دنبال علم باشيد هيچوقت به ثروت نمیرسيد. علم مال دوران قديم بود. الان باسوادها مجبورند توی خیابانهای تهران مسافرکشی کنند و يا به خارج کشور بروند و پيتزا فروشی نمايند.
ولی اگر از طريق يک وبلاگ معروف بشويد و تند و تند سايت گويا شروورهای شما را لينک بدهد ميتوانيد همه کارهايی که ديگران با زحمت به آنها میرسند به آسانی برسيد. ديگر لازم نيست حتی يک ليسانس خشک و خالی از يک دانشگاه گرفت چون اين کارها زحمت دارد. اصلا لازم نيست اهل مطالعه و کتاب خواندن بود بلکه باید همينطوری از روی باد معده درمورد هر چيز نظر داد. بوسيله معروف شدن از طريق همين وبلاگ است که شما ميتوانيد زرت زرت به کشورهای مختلف سفر کنيد. از ايران گرفته تا اردن و اسرائيل و سوئد و انگليس و اسپانيا. شما چند سال ميخواهيد درس بخوانيد و دکتر بشويد و مطب بازکنيد و بيماران اسهالی را مداواکنيد تا اينقدر پولدار شويد که به اين همه کشورهای دنيا سفر کنيد؟ پس بهتر است يک وبلاگ داشته باشيد و همه چيز را به وبلاگ ربط بدهيد تا يک عده گوسفند خيال کنند شما خدای وبلاگ هستيد.
فوايد وبلاگ خيلی زياد است. مهمترين فايده وبلاگ اين است که وبلاگ ميتواند مثل يک دکان و مغازه محل کسب و کار باشد. اين وبلاگ است که ما را زنده نگه داشته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر