ماجرای جریمه شدن ما:
یکی از تفریحات سالم در کانادا جریمه شدن است. خیلی کیف میده وقتی که شما ماشینت را کنار خیابان پارک کردهاید وزمانیکه برمیگردید ببینید یک برگه زرد رنگ زدهاند روی شیشه ماشین شما.
تقریبا هفت هشت ماه پیش بود که برای انجام کاری به مرکز شهر رفته بودم و هرچه گشتم جای خالی برای پارک کردن پیدا نکردم. توی همین گیر و دار بودم که دیدم دویست سیصد متر جلوتر٬ یک ماشینی از جایی که پارک کرده بود بیرون آمد و رفت.
من هم معطل نکردم٬ بسرعت جلو رفتم و قبل از اینکه کسی بخواهد در آنجا پارک کند٬ ماشینم را پارک کردم و دربها را بستم و سراغ کارم رفتم.
وقتی برگشتم دیدم ای داد بی داد٬ یک برگه جریمه خوشگل روی ماشین من چسباندهاند. به بقیه ماشینهای پارک شده نگاهی انداختم دیدم آنها را جریمه نکردهاند و فقط لطف دولت کانادا شامل حال ما شده. خیلی تعجب کرده بودم که چرا توی این همه ماشین زرتی آمدهاند و فقط به ماشین ما برگه جریمه چسباندهاند؟
با خودم گفتم لابد یا توطئه استکبار جهانی است یا آن مامور پلیس از عوامل خودفروخته صهیونیسم بین الملل بوده که خواسته حال ما را بگیرد یا هم عربهای حوزه خلیج فارس از لج شان به اون مامورپلیس پول داده اند تا ما را حرص بدهند.
توی همین حدس و گمانها بودم که یهو دیدم ای دل غافل٬ من جلوی شیر آتش نشانی پارک کرده بودم و بدلیل عجلهای که هنگام پارک کردن داشتم اصلا آنرا ندیده بودم.
ظاهرا آن ماشین قبلی هم همین اشتباه را کرده بوده ولی قبل از اینکه دربهای ماشین را ببندد متوجه شده و آنجا را ترک میکرده که ما زرنگی کردیم و زرتی زدیم جای او.
خلاصه با دلی آرام و قلبی مطمئن برگه جریمه را برداشتم و تصمیم گرفتم آنرا پرداخت نکنم و آنرا به دادگاه محول نمایم.
ماجرای دادگاه را بعدا برایتان مینویسم.
یکی از تفریحات سالم در کانادا جریمه شدن است. خیلی کیف میده وقتی که شما ماشینت را کنار خیابان پارک کردهاید وزمانیکه برمیگردید ببینید یک برگه زرد رنگ زدهاند روی شیشه ماشین شما.
تقریبا هفت هشت ماه پیش بود که برای انجام کاری به مرکز شهر رفته بودم و هرچه گشتم جای خالی برای پارک کردن پیدا نکردم. توی همین گیر و دار بودم که دیدم دویست سیصد متر جلوتر٬ یک ماشینی از جایی که پارک کرده بود بیرون آمد و رفت.
من هم معطل نکردم٬ بسرعت جلو رفتم و قبل از اینکه کسی بخواهد در آنجا پارک کند٬ ماشینم را پارک کردم و دربها را بستم و سراغ کارم رفتم.
وقتی برگشتم دیدم ای داد بی داد٬ یک برگه جریمه خوشگل روی ماشین من چسباندهاند. به بقیه ماشینهای پارک شده نگاهی انداختم دیدم آنها را جریمه نکردهاند و فقط لطف دولت کانادا شامل حال ما شده. خیلی تعجب کرده بودم که چرا توی این همه ماشین زرتی آمدهاند و فقط به ماشین ما برگه جریمه چسباندهاند؟
با خودم گفتم لابد یا توطئه استکبار جهانی است یا آن مامور پلیس از عوامل خودفروخته صهیونیسم بین الملل بوده که خواسته حال ما را بگیرد یا هم عربهای حوزه خلیج فارس از لج شان به اون مامورپلیس پول داده اند تا ما را حرص بدهند.
توی همین حدس و گمانها بودم که یهو دیدم ای دل غافل٬ من جلوی شیر آتش نشانی پارک کرده بودم و بدلیل عجلهای که هنگام پارک کردن داشتم اصلا آنرا ندیده بودم.
ظاهرا آن ماشین قبلی هم همین اشتباه را کرده بوده ولی قبل از اینکه دربهای ماشین را ببندد متوجه شده و آنجا را ترک میکرده که ما زرنگی کردیم و زرتی زدیم جای او.
خلاصه با دلی آرام و قلبی مطمئن برگه جریمه را برداشتم و تصمیم گرفتم آنرا پرداخت نکنم و آنرا به دادگاه محول نمایم.
ماجرای دادگاه را بعدا برایتان مینویسم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر