وقتی فاجعه یازدهم سپتامبر رخ داد و تلویزیون ها داشتند صحنه برخورد هواپیما به برج های نیویورک را نشان میدادند من به دوستانم گفتم: دود این قضیه میرود توی چشم ما. مایی که نه مسلمانیم نه نسبتی با اینها داریم. تنها تقصیر ما این است که در خاورمیانه بدنیا امده ایم.
بعد از آن جریان- سخت گیری ها برای همه شروع شد. خشک و تر در آن آتشی که تروریستهای مسلمان افروخته بودند سوختند. از ان تاریخ به بعد تدابیر امنیتی در فرودگاهها انقدر تشدید شده که خدا نکند ادم بخواهد یک مسافرت یکروزه برود امریکا. آنقدر مامورهای فرودگاه پرو پاچه آدم را دستمالی میکنند و آنقدر سولاخ های آدم را انگشت فرو میکنند که ادم از خجالت خیس عرق میشود.
همه این بدبختی ها بخاطر حماقت چند تا ادم متوهم احمق به ما تحمیل شد.
حالا هم این حمله پاریس اضافه شد به کارنامه درخشان مسلمانها و دوباره عواقبش گریبان ما را هم خواهد گرفت.
مخصوصا ما که توی کانادا اخیرا صاحب یک نخست وزیر هالو شده ایم که دست کمی از احمدی نژاد ندارد. او گفته بیست و پنج هزار نفر از سوری ها را میخواهد ظرف پنج هفته بیاورد کانادا.
این احمق اصلا نمیداند سوریه در کجای دنیا واقع شده. فکر میکند با این کارش همه او را به انساندوستی تحسین خواهند کرد.
من میترسم چند ماه دیگر همین که این سوری ها دسته گلی به آب دادند آنوقت هیچکدام از ما نتوانیم اینجا زندگی کنیم. انوقت باید برویم بورکینافاسو یا یکی از جزایر برمودا. یعنی یک جایی که تا بحال پای هیچ مسلمانی به آنجا نخورده باشد.
امیدوارم این دانشمندان ناسا زودتر تکلیف زندگی در مریخ را برای ما روشن کنند تا از دست پیروان الله فرار کنیم به مریخ و از آنجا تف کنیم به روح پر فتوح امام راحل که همه این کرم ها را او ریخت و رفت.