من هم مثل خیلی از شما اصلا حال و حوصله وقت تلف کردن در مورد شامورتیبازیهای انتخاباتی اصلاح طلبان را ندارم ولی گاهی لازم است چند کلمهای بگوییم که نگویند طرف لال است. بقول معروف حرف نزدن ما دلیل نفهمیدن ما نیست. واقعیتش این است که دیگر حالش را نداریم. خسته شدیم از دیدن سناریوهای نخنما شده.
ولی بهرحال٬ برای ثبت در تاریخ٬ چند جملهای را مینویسم:
برایم خیلی تعجبآور بود که چرا این دفعه همه چهرههای دوم خردادی با هم وارد صحنه انتخابات شدند و دارند قضیه را شلوغش میکنند مخصوصا این سوال برایم بود که چهرههایی مثل میرحسین موسوی و یا عبدلله نوری را چرا وارد این قضایا کردند؟
کسانی که جریانات سیاسی دهه شصت را دنبال میکردند بخوبی میدانند که میرحسین موسوی هرگز وارد جایی نمیشود که با خامنهای کنتاکت داشته باشد. او سالها با خامنهای درگیری داشت و بیش از هرکس دیگری میداند کار کردن با خامنهای یعنی چه. بنابر این به صحنه کشاندن میرحسین موسوی برای هدف و منظور دیگری است.
همچنین مطرح کردن عبدالله نوری بعنوان کاندیداتوری هم از همین مقوله است. نه از فیلتر شورای نگهبان رد میشود و نه سر سازش با خامنهای را دارد. او نه ولایت فقیه را قبول دارد و نه سیاستهای کلی نظام را. پس علت مطرح کردن آقای نوری برای کاندیداتوری ریاست جمهوری چیست؟
حتی کاندیداتوری خاتمی را هم من جدی نمیبینم. آخر چطور ممکن است کسی که معتقد است ریاست جمهوری در ایران در حد یک تدارکچی است٬ امروز احساس خطر کند و دوباره بخواهد در مسند تدارکچی٬ نظام را نجات دهد؟
من حدس میزنم اصلاح طلبان دست به یک تاکتیک انتخاباتی زدهاند تا حریف را گمراه کنند و قصدشان این است که نهایتا روی فردی غیر از این چند نفر مطرح شده٬ متمرکز شوند و به نفع او کنار روند.
یعنی برنامهشان این است که با مطرح کردن این افراد٬ همه حساسیتهای طرف مقابل را متوجه این افراد کنند تا در این بین افراد کم مسئلهای مثل «دکتر عارف» یا امثال او بتوانند هم از فیلتر شورای نگهبان رد شوند و هم از حملههای تخریبی جناح مقابل در امان بمانند.
در واقع کاندیداتوری افرادی نظیر سیدخندان و میرحسین و نوری برای ایجاد یک چتر حمایتی است.
در حالی که اینها نمیدانند «آقا» دست اینها را خوانده و به موقع٬ همه نقشه آنها را نقش برآب خواهد کرد و دوباره چشم ما به جمال نورانی احمدینژاد روشن خواهد شد. انشالله.
ولی بهرحال٬ برای ثبت در تاریخ٬ چند جملهای را مینویسم:
برایم خیلی تعجبآور بود که چرا این دفعه همه چهرههای دوم خردادی با هم وارد صحنه انتخابات شدند و دارند قضیه را شلوغش میکنند مخصوصا این سوال برایم بود که چهرههایی مثل میرحسین موسوی و یا عبدلله نوری را چرا وارد این قضایا کردند؟
کسانی که جریانات سیاسی دهه شصت را دنبال میکردند بخوبی میدانند که میرحسین موسوی هرگز وارد جایی نمیشود که با خامنهای کنتاکت داشته باشد. او سالها با خامنهای درگیری داشت و بیش از هرکس دیگری میداند کار کردن با خامنهای یعنی چه. بنابر این به صحنه کشاندن میرحسین موسوی برای هدف و منظور دیگری است.
همچنین مطرح کردن عبدالله نوری بعنوان کاندیداتوری هم از همین مقوله است. نه از فیلتر شورای نگهبان رد میشود و نه سر سازش با خامنهای را دارد. او نه ولایت فقیه را قبول دارد و نه سیاستهای کلی نظام را. پس علت مطرح کردن آقای نوری برای کاندیداتوری ریاست جمهوری چیست؟
حتی کاندیداتوری خاتمی را هم من جدی نمیبینم. آخر چطور ممکن است کسی که معتقد است ریاست جمهوری در ایران در حد یک تدارکچی است٬ امروز احساس خطر کند و دوباره بخواهد در مسند تدارکچی٬ نظام را نجات دهد؟
من حدس میزنم اصلاح طلبان دست به یک تاکتیک انتخاباتی زدهاند تا حریف را گمراه کنند و قصدشان این است که نهایتا روی فردی غیر از این چند نفر مطرح شده٬ متمرکز شوند و به نفع او کنار روند.
یعنی برنامهشان این است که با مطرح کردن این افراد٬ همه حساسیتهای طرف مقابل را متوجه این افراد کنند تا در این بین افراد کم مسئلهای مثل «دکتر عارف» یا امثال او بتوانند هم از فیلتر شورای نگهبان رد شوند و هم از حملههای تخریبی جناح مقابل در امان بمانند.
در واقع کاندیداتوری افرادی نظیر سیدخندان و میرحسین و نوری برای ایجاد یک چتر حمایتی است.
در حالی که اینها نمیدانند «آقا» دست اینها را خوانده و به موقع٬ همه نقشه آنها را نقش برآب خواهد کرد و دوباره چشم ما به جمال نورانی احمدینژاد روشن خواهد شد. انشالله.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر