گفتگوی تمدنها در فرودگاه تل آويو:
مامور کنترل: پاسپورت لطفا.
نُقلعلی: من کانادايی ام. يعنی ايرانی بودم حالا کانادايی هم شدم ولی...
مامور: فرقی نميکنه. ما از همه پاسپورت ميخوايم. لطفا پاسپورت تون را بده کنترل کنم. بقيه توی صف منتظرند.
نقلعلی: شما منو نميشناسيد؟ من خيلی آدم مهمی هستم. خيلی معروفم.
مامور: نه. ببخشيد . شما کی هستين؟
نقلعلی: تو ”جان کری“ را می شناسی؟
مامور: جان کری؟... خب. همون که نامزد حزب دمکرات بود و رقيب جورج بوش بود؟
نقلعلی: آره. خودشه.
مامور: خب. شما چه نسبتی با ايشان داريد؟
نقلعلی: من از طرفدارهای ايشان بودم!
(در اين موقع مامور کنترل فرودگاه دوان دوان به اتاق عقبی ميرود و به سرپرست قسمت مربوطه ميگويد: قربان. زود باشيد تشريف بياريد. يک شخصيت برجسته اومده ولی من از حرفهاش چيزی نفهميدم. خودتون بيايد ببينيد اين چی ميگه.)
سرپرست کنترل: آقا ببخشيد. سفر شما را با ما هماهنگ نکرده بودند. ميشه خودتون رو معرفی کنيد تا به مسولين بالا گزارش بدم.
نقلعلی: شما هم منو نميشناسيد؟ واقعا که.
سرپرست کنترل: ببخشيد. ميشه يه راهنمايی بکنيد.
نقلعلی: اصلا تو اديسون رو ميشناسی؟
سرپرست کنترل: اديسون؟... آره. مرد خوبی بود. خدا رحمتش کنه. برق رو اختراع کرد. شما پسر اون مرحوم هستيد؟
نقلعلی: نخير. من از همکاران اديسون هستم. همانجور که اديسون برق و لامپ رو اختراع کرد من هم وبلاگ رو اختراع کردم. حالا فهميدی با کی طرفی؟
سرپرست کنترل: وبلاگ ديگه چيه؟
نقلعلی: ميخوای برات يه دونه درست کنم؟ با سه سوت برات درست ميکنم ولی عمرا به پای من نمی رسی. فهميدی؟
سرپرست کنترل: من که نفهميدم. اصلا از خير پاسپورت ميگذريم. شما بفرماييد هدف تون از مسافرت به اسرائيل چيه؟ با کی کار داريد؟
نقلعلی: با اسرائيل کار دارم!
سرپرست کنترل: آخه.... اسرائيل که يه نفر نيست. اسرائيل يه کشوره. چند ميليون نفر جمعيت داره. با کدوم شون کار داری؟
نقلعلی: من می خوام به اسرائيل بگم ايرانی ها همه شون مثل احمدی نژاد نيستند بلکه مثل من هستند. من ميخوام بين خودم و اسرائيل رابطه برقرار کنم. من ....
سرپرست کنترل: آقا جان. هر ساله صدها ايرانی به اسرائيل سفر ميکنند و بی سر و صدا از اينجا ديدن ميکنند و هيچکدومشون مثل تو اينقدر ادا و اطوار نميان. خب تو هم سرت رو مثل بچه آدم بنداز پايين بيا حال ات رو بکن و برو. ديگه اين همه قمپز درکردن نميخواد. حالا بيا برو. خوش بگذره.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر