چند نکته اتمی:
در مورد بحران هستهای ايران چند نکته نياز به بازگويی دارد:
الف) مسئول اين بحران کيست؟
بدون ترديد تمام تصميمات اتخاذ شده در مورد اين پرونده از ابتدا تاکنون توسط شخص آقای خامنهای گرفته شده و میشود. اشتباه محض است که خيال کنيم افرادی مثل حسن روحانی یا خاتمی (در قبل) و افرادی نظير لاريجانی و احمدی نژاد و حتی مجلس و وزارتخارجه کوچکترين اختيار و قدرت تصميم گيری در اين موضوع را داشته و یا دارند. اين اختیار هم در متمم قانون اساسی به ولی فقيه داده شده (تدوين سياستهای کلان) و هم خوی و خصلت آقای خامنهای بگونهای است که در کوچکترين موارد کشور اعمال نظر ميکند چه رسد به اين مسئله حياتی.
ذکر اين مسئله از اين رو حائز اهميت است که اولا بدانيم عنان موضع گيريهای اتخاذ شده از سوی ايران در مورد مسئله اتمی فقط و فقط ديدگاهها و سليقه شخص رهبر است و بقيه مثل گوسفند دنباله رو تصميمات ايشان هستند. آقای خامنهای افکار بسيار دگم و عهد عتيقی نسبت به دنيا و بخصوص غرب دارد و معتقد است در آينده نظام سرمايهداری غرب منهدم خواهد شد. بنابر اين با چنين شناختی از مسئله بهتر ميتوان عواقب اين بحران را پيش بينی کرد.
ب) حقيقت بحران هستهای چيست؟
حقيقت اين است که هم غربيها و هم مسئولين و مقامات عاليرتبه ايرانی به اين امر واقفند که اين پرونده هستهای يک بهانه برای تنبيه کردن حکومت ايران است. مشکل جدی اين نيست که ايران صاحب راکتور اتمی بشود يا خير. اگر چنين بود بايد در مورد تکنولوژی ليزری و حتی تسليحات شيميايی و بمبهای ميکروبی و دهها موارد ديگر چنين حساسيتی وجود داشته باشد. متاسفانه افکار عمومی غرب و حتی توده های مردم ايران از اين حقيقت غافلند که مشکل جای ديگری است. مشکل اين استکه ايران سالهاست که قواعد بازی را به بازی گرفته است و برای دنيا ايجاد مزاحمت ميکند. مثال ايران به مانند وجود بچه بی تربيت و پررويی در يک مدرسه است که مرتبا ايجاد بی نظمی ميکند و معلم و شاگرد و ناظم را بستوه آورده و بايد تنبيه و يا اخراج شود.
کار عاقلانه اين بود که برای بقای کشور و منافع ملی اين مرز و بوم مسئولين به اصلاحات نظام تن میدادند و حکومت را از حالت استبدادی تکنفره به يک حکومت دمکرات و مردمی تبديل ميکردند. آزادی های شخصی و اجتماعی را توسعه ميدادند و روابط مسالمت آميز با همه کشورها و حتی اسرائيل و امريکا برقرار ميکردند تا در سايه آرامش و صلح کشور به همه تکنولوژيهای مطرح جهانی دست يابد.
ولی متاسفانه بر اساس همان مطلبی که اشاره کردم همه تصميمات اين کشور از درون يک مغز آنهم فسيل بيرون ميايد و بهيچوجه احتمال تغيير و اصلاح وجود ندارد. بگذريم از اين امر مسلم که نظام دين مدار اصلاح پذير نبوده و نيست و همه ادعاهای اصلاحات چيزی جز فريب و سرحورده کردن مردم نبوده است.
ج) اهميت انرژی اتمی
واقعا طوری از تکنولوژی اتمی دم ميزنند که آدم خيال ميکند اين مسئله از نان شب هم برای کشور ما واجب تر است. کسی منکر و بخيل نيست که ما هم از تکنولوژی هستهای برخوردار باشيم ولی وجدانا يک نگاهی به وضعيت کشور بياندازيد بعد چنين حرفی را بزنيد. يک نگاهی به وضعيت صنايع کوچک و بزرگ بياندازيد ببينيد بهرهوری و راندمان در دنيا چگونه است و در صنايع ما چقدر. يک نگاهی به نحوه بهرهبرداری و استخراج از معادن و ذخاير بياندازيد، يک نگاهی به وضعيت سيستم مالی و بانکی و اداری کشور بياندازيد، يک نگاهی به اقتصاد وابسته و سيستم گمرکی قرون وسطايی مان بياندازيد بعد ببينيد اولويت در کشور ما چه چيزهايی است.
اصولا در ايران همه پروژههای بزرگ دچار اين بيماری هستند که زمان اجرای آنها آنقدر طولانی ميشود که ديگر توجيه اقتصادی خود را از دست ميدهند. مثالها فراوانند: پروژه نيشکر، پروژه فرودگاه امام خمينی، راه آهن بافق- بندر عباس و یا آزادراه تهران -شمال و بالاخره همين نيروگاه هستهای بوشهر. بعضی افراد سادهلوح خيال ميکنند که نيروگاه برق که با سوخت اتمی کار ميکند ارزانتر و مقرون بصرفهتر است در حاليکه بغير از مشکلات محيط زيستی اينگونه مراکز برای کشور ما که ذخايراورانيوم بسيار محدودی را داريم از اول کار غلطی بوده است.
بنابر اين مسئله تکنولوژی هستهای را آنقدر بزرگ نکنيد که نداشتن آن باعث شود که فکر کنيم همه بدبختی ما از نداشتن تکنولوژی هستهای است! کشور ما زير ساختارهای نوين و اصولی در همه زمينهها نياز دارد که بسيار حياتیتر از انرژی هستهای است. ياد آن نکته لطيف افتادم که يکنفر يک دکمه را نزد خياط برد و گفت: با اين دکمه یک کت و شلوار بدوز!
د) پيش بينی و سرانجام کار
اشتباه رهبر ايران اين بود که حيات نظام جمهوری اسلامی را با اين مسئله اتمی گره زد و آنرا حق مسلم قلمداد و از آن بعنوان خط قرمز نظام ياد کردو بر روی آن اصرار و پافشاری کرده و ميکند.
با توجه به مقايسه سرنوشت ملا عمر و صدام که آنها هم همين رجزخوانی ها را ميکردند مطمئنا سرنوشت اين پرونده به گونهای رقم خواهد خورد که اضمحلال نظام ولايت فقيهی و يا لااقل استحاله آنرا درپی خواهد داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر