مذاکره با شيطان بزرگ:
مقدمه: سالها بود که بسياری از خيرخواهان پيشرفت و آبادانی ايران به مقامات کج انديش حکومتی ضرورت مذاکره با امريکا را گوشزد ميکردند ولی هربار از سوی همان مقامات عالرتبه گوشمالی ميشدند. تا همين دوسه ماه پيش مذاکره با امريکا مترادف بود با زبونی و خودباختگی در برابر ابرقدرتها. چقدر فرصتهای بيشماری فقط بخاطر همين کج انديشی رهبر نظام از دست رفت و مشکلات رفته رفته آنقدر پيچيده شد تا بالاخره مجبور شدند يک قُلُپ از آن جام زهر را نوش جان کنند و چارهای جز مذاکره با امريکا آنهم در ضعيفترين موضع نديدند. البته مذاکره با امريکا حرف چندين ساله ما بوده و امروز هم هيچ مخالفتی با آن نداريم ولی قسمت خندهدار قضيه استفاده ابزاری از اسم ”عراق“ است.
مقام معظم رهبری طوری اين مذاکرات با شيطان بزرگ را تاييد کرد که مثلا ما همچنان بر همان موضع سابق خودمون هستيم منتها فقط و فقط بخاطر گل روی عراق ميخواهيم با امريکا مذاکره کنيم!
خب، حالا فرض کنيد امريکا يه روز جمهوری اسلامی رو توی خيابون ميبينه و اونو تور ميزنه و ميبره توی يه خونه خلوت که با هم از اون کارهای مذاکرهای بکنه:
امريکا: چطوری چَگوری مگوری؟
ج.ا: خوبم. شما چطوری؟
امريکا: منم خوبم. دلم واست خيلی تنگ شده بود توی اين مدت
ج.ا: راست ميگی؟ بگو بجون عراق!
امريکا: بجون عراق راست ميگم. دلم واست يه ذره شده بود. خب، حالا اول با هم يه گيلاس مشروب بزنيم بعد بريم سر اصل قضيه عراق. تو چی ميخوری عزيزم؟ ويسکی يا آبجو؟
ج.ا: من...من.. چيزه... واسه من فقط يه ليوان آب گرم نبات درست بکن. آخه سردیام شده. دلم هی مدام قرقر ميکنه.
امريکا: بروی چشام. تو جون بخواه کيه که بده! ولی عزيزم آبگرم نبات که حال نميده. يه چيزی بخور که لااقل توی اين يه ساعتی که با هم هستيم آرامش داشته باشی و اينقدر بفکر آتش و جهنم نباشی.
ج.ا: خب. جوشانده گل گاوزبون یا چای دارچین داريد؟
امريکا: اصلا از خيرش گذشتيم. حالا بيا بريم اون اتاق.
ج.ا: واه واه واه. اوا خدا مرگم بده. من اهلش نيستم ها. فکر کردی منو تور زدی بياری اينجا هرکاری خواستی ميتونی بکنی؟
امريکا: من که منظور بدی نداشتم. فقط گفتم بريم توی اون اتاق باهم در مورد عراق مذاکره کنيم. عراق خيلی خوبه! موافقی؟
ج.ا: بعله! ولی فقط بخاطر عراق!
خب، تو بلدی صيغه بخونی؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر