گپی با انيشتين:
اخيرا يکی از دوستان عزيز که در امور احضار روح مردگان و رمالی و جادوگری و اينجور چرت و پرتها تبحر خاصی دارد زحمت کشيده و روح مرحوم آلبرت انيشتين را برای ما احضار کرده تا با او چند کلامی صحبت کنيم و گپ بزنيم. با تشکر از رمال عزيز!
- آلبرت جون! چطوری؟ توی بهشتی يا جهنم؟
- اول بمن بگو اين احمدی نژاد کيه؟ که منو به خاک سياه نشونده و بدبختم کرده؟
- چطور مگه؟
- راستش من تا دو سه روز پيش وضعم اينجا خوب بود. بعد از مرگ منو بخاطر خدمات ارزندهای که در علم فيزيک داشتم يکراست به بهشت بردند. آنجا وضعمان خوب بود. کسی کاری به کار ديگری نداشت. البته از آن حوریها چيزی به ما نرسيد چون از بدشانسی ما يه آخوندی از طریق پارتی بازی و دوز و کلک خودشو به بهشت رسونده بود از زمان ورودش به بهشت یکراست رفت سراغ حوری ها. شب و روز از سر و کول اونها بالا میره و مهلت به ديگران نميده، همه حوریها را تصرف کرده. لامصب معلوم نيست اومده بهشت استراحت کنه يا فيلم پورنو بازی کنه!
خلاصه اوضاع ما توی بهشت خوب بود تا اينکه چند روز پيش دوسهتا از سربازان گمنام عرش الهی آمدند و مرا چشم بسته بردند. توی راه منو حسابی کتک زدند. هرچی می پرسيدم: بابا چرا ميزنيد؟ جرمم چيه؟ من که به حوریها نگاه هم نکردم آخه چرا ميزنيد؟ جواب ميدادند تو را بجرم معاونت در مسموم کردن امام رضا دستگير کرديم و بايد به جهنم بروی.
خلاصه از دو سه روز پيش که اون احمدینژاد کيک زرد را به امام رضا داد و باعث مسموميت آنحضرت شد من را به جهنم منتقل کردند. الهی که اون احمدینژاد به تير غيب بياد که منو بدبخت کرد. شما نميدونيد جهنم چه جاييه. خيلی گرمه. در اينجا هرروز صبح کله سحر بيدارمون ميکنند ميگن اول بايد نماز بخوانيد. بعد راس ساعت ۶ صبح بجای صبحانه با يک قيف بزرگ قير مذاب توی دهانمان ميريزند. لامصب اين ماموران نیروی انتظامی جهنم هم در مورد ساعت با هم اختلاف دارند. بعضی شون ساعت شون را يکساعت جلو کشيدند بعضی ها هم ساعت شون به وقت قديمه. حالا اين اختلاف باعث شده تا ما دو بار قير مذاب بخوريم. يکبار به وقت قديم و يکبار هم به وقت جديد. خلاصه خيلی سخت ميگذره. اينجا هم مثل جهنم ايرانیها نيست که يک روز قيف باشد قير نباشد. يکروز قير باشد قيف نداشته باشند. يکروز هم قيف هست هم قير ولی مامور عذاب مرخصی باشد. يکروز هم قير هست هم قيف هم مامور ولی يادشان رفته کبريت را بياورند تا قير را گرم کنند و....
- آلبرت جون! شنيدی احمدینژاد توی ايکی ثانيه اورانيوم رو غنی کرده؟
- من کاری به اين حرفا ندارم ولی جون من يکی بره اون کيک زرد رو از دست اون بگيره. ميترسم یک ملت را مسموم کنه. تا بحال اينجا کم گرفتاری داشتيم اين احمدینژاد هم مرتب برامون دردسر درست ميکنه.
آقا جان! از قول من بگيد من تئوری نسبيت ام را ديگه پس گرفتم. من ديگه پدر انرژی هستهای و شکافت اتم نيستم. پدر بمب هستهای احمدی نژاده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر