آقای گنجی! به ايران برنگرد.
تاريخ سياسی کشور ما مملو است از مرگ و ميرهای مشکوک و يا ترورهای طراحی شده توسط مراکز قدرت. وقتی حکومت بخواهد از شر افراد مزاحم راحت شود برای گريز از تبعات داخلی و يا خارجی حذف فيزيکی آنها تدابيری را می انديشد و سناريوی را می نويسد که در آن مرگ افراد مخالف طبيعی جلوه کند.
آقای گنجی عزيز! بعيد ميدانم حکومت ايران شما را تحمل کند و شاهد رسوخ افکار ضد استبدادی شما در جامعه باشد. اين حکومت حتی از تحمل چند درويش و صوفی هم ناتوان است چه رسد به نويسندگان و نوانديشان.
آقای گنجی! اگر ترس از فشارهای خارجی نبود آقای خامنهای شما را نميگذاشت از زندان اوين زنده بيرون بياييد ولی اين دليل نميشود که انها شما را فراموش خواهند کرد. منتظرند در يک موقعيت مناسب يک تصادف ساختگی را ايجاد کنند و شما را از بين ببرند و وانمود کنند که يک حادثه معمولی رخ داده است.
شما خود بخوبی به تاريکخانه قتلهای زنجيرهای پرتو افکندی و بهتر از ما ميدانی که نقشه قتل نويسندگان در کجا طراحی شد. امروزه همان طراحان همچنان بر مسند قدرتند و در افکار شيطانيشان قتل و ترور مخالفين امری مباح و جاافتاده است.
آقای گنجی! مبارزات سياسی مثل فيلمهای بيک ايمانوردی و فردين و ناصر ملک مطيعی نيست که يک تنه به مصاف اراذل و اوباش بروی و همه را نابود کنی. تو حقت را نسبت به مبارزات آزاديخواهانه ادا کردهای. الان وقت اين است که در گوشهای امن و آرام به نوشتن بپردازی و آزادانه سخن بگويی. فضای بسته ايران جای مناسبی برای انعکاس افکار شما نيست.
آقای گنجی! در خارج ماندن پشت کردن به مردم نيست. نشانه رفاه طلبی و فرار از صحنه نبرد هم نيست. غربت را آگاهانه انتخاب کردن ملازم سختيهايی است که معمولا از ديدگان دوستان داخل پنهان مانده است. اين سختيها هزينه تلاش برای رسيدن به آزادی است.
در حقيقت اين وظيفه دوستان آقای گنجی است که او را نسبت به اقامت در خارج ترغيب کنند. شايد گنجی بخاطر نشان دادن صداقتش ميخواهد به ايران برگردد و ثابت کند که همانطور که تا مرز مرگ پيش رفت از زندان و مرگ هراسی ندارد. وظيفه دوستان گنجی است که بگويندبازگشت گنجی به ايران انتحار است و اثبات صداقت گنجی نياز به انتحار ندارد.
آقای گنجی عزيز! بعيد ميدانم حکومت ايران شما را تحمل کند و شاهد رسوخ افکار ضد استبدادی شما در جامعه باشد. اين حکومت حتی از تحمل چند درويش و صوفی هم ناتوان است چه رسد به نويسندگان و نوانديشان.
آقای گنجی! اگر ترس از فشارهای خارجی نبود آقای خامنهای شما را نميگذاشت از زندان اوين زنده بيرون بياييد ولی اين دليل نميشود که انها شما را فراموش خواهند کرد. منتظرند در يک موقعيت مناسب يک تصادف ساختگی را ايجاد کنند و شما را از بين ببرند و وانمود کنند که يک حادثه معمولی رخ داده است.
شما خود بخوبی به تاريکخانه قتلهای زنجيرهای پرتو افکندی و بهتر از ما ميدانی که نقشه قتل نويسندگان در کجا طراحی شد. امروزه همان طراحان همچنان بر مسند قدرتند و در افکار شيطانيشان قتل و ترور مخالفين امری مباح و جاافتاده است.
آقای گنجی! مبارزات سياسی مثل فيلمهای بيک ايمانوردی و فردين و ناصر ملک مطيعی نيست که يک تنه به مصاف اراذل و اوباش بروی و همه را نابود کنی. تو حقت را نسبت به مبارزات آزاديخواهانه ادا کردهای. الان وقت اين است که در گوشهای امن و آرام به نوشتن بپردازی و آزادانه سخن بگويی. فضای بسته ايران جای مناسبی برای انعکاس افکار شما نيست.
آقای گنجی! در خارج ماندن پشت کردن به مردم نيست. نشانه رفاه طلبی و فرار از صحنه نبرد هم نيست. غربت را آگاهانه انتخاب کردن ملازم سختيهايی است که معمولا از ديدگان دوستان داخل پنهان مانده است. اين سختيها هزينه تلاش برای رسيدن به آزادی است.
در حقيقت اين وظيفه دوستان آقای گنجی است که او را نسبت به اقامت در خارج ترغيب کنند. شايد گنجی بخاطر نشان دادن صداقتش ميخواهد به ايران برگردد و ثابت کند که همانطور که تا مرز مرگ پيش رفت از زندان و مرگ هراسی ندارد. وظيفه دوستان گنجی است که بگويندبازگشت گنجی به ايران انتحار است و اثبات صداقت گنجی نياز به انتحار ندارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر