گزارش
نيمروز شنبه بيست و چهارم از ماه جون الحرام سنه دوهزار و شش تقويم اجنبی برای زيارت راهپيمايی برائت از مشرکين قوم لوط بهمراه کاروانی از طلاب و مريدان راهی مرکز شهر تورنتو شدیم و از مرکب پیاده شده و آنرا در پارکینگ پارک فرمودیم و با پای پیاده به طرف صحن مطهر رفتیم که اجر و ثواب پياده روی بيشمار است از جمله کوچک شدن سايز باسن و نشيمنگاه
وقتی وارد صحن خيابان ”چرچ“ شديم جمعيت انبوهی را ديديم از قبائل مختلف و در الوان گوناگون که از بلاد دور و نزديک گردهم امده بودند تا بعنوان يک گروه اقليت اجتماعی از حقوق خود دفاع کنند. (با ديدن اين منظره ياد سرکوب تجمع زنان در تهران افتادم که حکومت آنجا تحمل جيغ و داد چهار تا زن را ندارد و با اعزام چند تا فاطی کماندو تجمع آنها را بهم ميريزد ولی حکومت اينجا برای اين اقليت حقوق اجتماعی قائل است و حتی پليس در اداره نظم و امنيت به آنها کمک هم ميکند. در کانادا کسی حق ندارد کسی را بجرم گرايش جنسی استخدام نکند و يا از کار اخراج کند. حقوق فردی و اجتماعی همه افراد با هر سليقه و گرايشی محترم است.)
ما تا بحال خيال ميکرديم همجنسگراها فقط مرد هستند ولی امروز با ديدن چهرههای نورانی خواهران لزبين فهميديم که خانمها هم حق دارند زن و شوهر هم باشند. جل الخالق! آخه مگه ميشه؟؟ آخه اونا که از اون چيزا ندارند. مثلا در عکس زير دقت کنيد. اون خانم قد بلند مثلا شوهر اين خانم قد کوتاهه. بنظر عقل ناقص من شوهره از خودش باحالتره. کاش من هم يک لزبين بودم البته بدون جراحی)
اين عکس هم مربوط به دوتا قرتی است که جای دوستان قزوينی خالی
ما حالا فهميديم که لزبين همان فمينيست نيست! آخه قبلا خيال ميکرديم لزبين يعنی فمينيست که آن هم مترادف کمونيست است و کمو نيست هم که معلومه: کمو يعنی خدا و نيست هم يعنی نيست! استغفرالله
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر