بياييد کمتر هارت و پورت کنيم:
بار ديگر دست جنايتکار امپرياليسم جهانی از آستين خودش بيرون آمد و فاجعهای ديگر آفريد. نيروهای مزدور امريکايی که ملبس به لباس پليس بودند سحرگاه دیروز در يک يورش دژخيمانه و ناجوانمردانه به کتابخانه دانشگاه کاليفرنيا حمله کردند و با کمال بیشرمی از يکی از هموطنان ما کارت شناسايی خواستند که منجر به فاجعهای تلخ و فراموش نشدنی گرديد.
ای آزادمردان و شيرزنان جهان بپا خيزيد. ای سران کشورهای منطقه و شيخ نشينان حوزه کارائيب و حومه بخود آييد و دست از حمايت امريکای جهانخوار برداريد. ديديد با اون همشهری ما چه کردند؟ ای خاک بر سرتان!
اینجانب ضمن شدیدا محکوم کردن این قبیل اعمال وقیحانه که دل و قلوه و جیگر سفیده و دنبلان ما را جریحهدار کرد ٬ عزای عمومی اعلام ميکنم و از فردا صبح بعنوان اعتراض به این عمل ددمنشانه پرچم ها نيمه افراشته و شلوارها نيز تا نيمه پايين خواهند آمد بطوريکه نصف دوتا لپ مورد نظر نمايان شود تا بدينوسيله حال امريکائیها را بگيريم.
خب. بعد از اين مقدمه که حق امریکائیها را کف دستشان گذاشتم اجازه دهيد نکتهای را خدمتتان عرض کنم:
مدتهاست که عادت کردهام هروقت پليس يا هر نيروی مسلح را در خيابان و معابر عمومی ميبينم سريعا مسير عبورم را طوری تغيير ميدهم تا حتیالامکان از مواجه شدن با اين موجودات پرهیزکنم. مثلا اگر يک پليس از اينطرف پياده رو ميرود من سعی ميکنم از سمت ديگر بروم. چرا؟ بخاطر اينکه او قدرت دارد مسلح است و من ندارم. از شما میپرسم اگر من از کنار یک پلیس بگذرم و او همینطوری دلش خواست خدای نکرده زبانم لال یک انگشتی بکند من چکار کنم؟ آیا میتوانم یکی بخوابانم بیخ گوشش که صدای شتلق آن گوشش را کر کند؟ معلومه که نه. اگر هم بخواهم شکایت کنم که باید از کار و زندگی بیفتم تا در دادگاه ثابت کنم که تقصیر من نبوده که او انگشتش به یکی از اماکن مقدسه من خورده. این مسئله نه بخاطر ترس است بلکه بخاطر عدم توازن قدرت است.ای آزادمردان و شيرزنان جهان بپا خيزيد. ای سران کشورهای منطقه و شيخ نشينان حوزه کارائيب و حومه بخود آييد و دست از حمايت امريکای جهانخوار برداريد. ديديد با اون همشهری ما چه کردند؟ ای خاک بر سرتان!
اینجانب ضمن شدیدا محکوم کردن این قبیل اعمال وقیحانه که دل و قلوه و جیگر سفیده و دنبلان ما را جریحهدار کرد ٬ عزای عمومی اعلام ميکنم و از فردا صبح بعنوان اعتراض به این عمل ددمنشانه پرچم ها نيمه افراشته و شلوارها نيز تا نيمه پايين خواهند آمد بطوريکه نصف دوتا لپ مورد نظر نمايان شود تا بدينوسيله حال امريکائیها را بگيريم.
خب. بعد از اين مقدمه که حق امریکائیها را کف دستشان گذاشتم اجازه دهيد نکتهای را خدمتتان عرض کنم:
اگر درس حساب و احتمالات يادتان باشد ميدانيد که احتمال الکی گيردادن آن پليس به شما هرچند هم کم باشد ولی مطلقا صفر نيست و عقل حکم میکند به لحاظ وجود همين احتمال ولو جزئی از مسيری برويم که کمتر کارمان به پليس بخورد. طوری زندگی کنيم و طوری رفتار کنيم که کمتر بهانه برخورد به پليس بدهيم.
من اگر جای آن دانشجو بودم اولا بدون کارت شناسایی به آن محل نمیرفتم و ثانیا به محض اولین تذکر انجا را ترک میکردم و نمیگذاشتم کار به خشونت کشیده شود.
هارت و پورت کردن گاهی اوقات خوب است ولی نه همه جا و نه برای هرکس.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر