۱۳۸۵/۱۰/۰۴

غسل جنابت بعد از رفتن يلدا:

راستش مدتی درگيری ذهنی داشتم که اصلا وارد اين بازی بشوم يا خير. آخه بشدت از دنباله​روی ديگران و سوار موج شدن بيزارم.
در ايام کودکی٬ در يک بعد​از ظهر گرم تابستانی که در کوچه​های تنگ و قديمی با آن ديوارهای طول و دراز کاهگلی عبور ميکردم٬ چشمم به نوشته​ای روی ديوار افتاد که با ذغال نوشته شده بود « اگر مردی اين خط را بگير و دنبالم بيا».و سپس يک خط طول و درازی بود که طبعا کودک کنجکاوی مثل من را بدنبال خود ميکشيد. من هم دنبال خط کشيده شده بر روی ديوار را گرفتم و رفتم و رفتم تا رسيدم به جايی که روی ديوار نوشته شده بود« فلان فلان شده(البته فحش رکيکی بود) چيه مثل خر دنبالم راه افتادی؟!!
از آن موقع سعی کرده​ام همينطوری و الکی دنبال ديگران نيفتم. ولو اینکه این دنباله​روی در مورد یک بازی وبلاگی جالب باشد.

از آن گذشته٬ برای کسی که بصورت مستعار مينويسد٬ چه مزيتی دارد که به خواننده​اش بگويد که چه خصوصيات فردی و اخلاقی دارد؟ يعنی شما با دانستن اينکه مثلا من قورمه سبزی را بيشتر دوست دارم يا فسنجان٬ و مسائلی از اين دست ٬ چه تغييری در نگاهتان به نوشته​های يک مستعار نويس ايجاد ميشود؟ اصلا چیزی ایجاد میشود یا خیر و اگر ایجاد میشود مثبت است یا منفی؟

بدون تعارف این ابهامات هنوز در ذهنم باقی است. اما:
با تمام این اوصاف٬ مقید بودن به رعایت ادب و احترام به دعوت دوستان٬ که بعضا از نظر سن و سال بزرگتر از من هستند٬ اقتضا ميکند که من هم چند جمله​ای را بنويسم. سعی ميکنم چيزهايی را بنويسم که شما تاکنون از لابلای نوشته​های اين وبلاگ نتوانستيد گير بياوريد:

۱) در تمام سالهای تحصيل تا قبل از دانشگاه٬ شاگرد اول بودم ولی مدرک مهندسی​ام را با هزار زور و زحمت و با معدل پايين اخذ کردم.
۲) برای ادامه تحصيل به کانادا آمده​ام و اخیرا در يک موسسه تحقيقات علمی مشغول کار شدم .
۳) عضو هيچ حزب و گروهی نبوده​ام و از اين نظام هم خيری نديده​ام. البته دروع چرا٬ يکبار بمناسبت تقدير از حضور داوطلبانه​ام در جبهه٬ يک تخته پتوی يکنفره بافت يزد هديه گرفتم که اصلا يادم نمياد چی شد.
۴) رانندگی​ام حرف ندارد. داستان​های زیادی نوشته​ام . زمانی هم نمايشنامه نويس بودم. خیلی دلم ميخواست هنرپيشه سينما بشم آنهم فقط بخاطر نوش​آفرين!
۵) فقط يکبار ازدواج کردم ٬ يکبار به زندان افتادم٬ يکبار سيگار کشيدم٬ یکبار تا مرز مرگ پیش رفته بودم ٬ ولی هزار بار عاشق شده​ام

از همه کسانی که تابحال در اين باره ننوشته​اند دعوت ميکنم بفرمایید! همه از دم ميهمان من! تشريف بياريد. تعارف نکنيد. اسم نمی​برم چون خودمونيه. با خانواده تشريف بيارين.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

راه اندازی سایت مشروطه

برای خواندن مطلبی درباره دروغگویی روحانیون از وبسایت مشروطه دیدن فرمایید. لینک اینجا