بررسی ضربالمثلهای فارسی(۳):
ضرب المثلهای فارسی ميراث فرهنگی کشور ما هستند. ارزش آنها برای بقای هر فرهنگ از ارزش چند تا کاسه و کوزه سفالين يا آفتابه و لگن مسی عتيقه که در موزهها نگهداری ميشود بيشتر است. بسياری از اين ضربالمثلها توسط بزرگان فرهنگ و ادب فارسی جمعآوری شده که نقش گنجينهای نفيس را دارد.
اما بسياری از ضربالمثلهای فارسی هم هستند که فقط در محاورات مردم عادی بکار ميروند و بدليل وجود برخی لغات بی ادبانه در آنها مکتوب نشدهاند و نويسندگان ما حتی از اشاره به آنها نيز اجتناب ميکنند در صورتيکه اغلب اين ضربالمثلها هريک بجای خود کتابی است از آموزش اخلاق و معرفت.
وبلاگ تنها جايی است که محاورات و فرهنگ شفاهی را ميتواند بیدغدغه منتشر و منعکس کرد. هدف ما هم همين است. استخراج نکات آموزنده از فرهنگ شفاهی مردم عامه.
و اما ضرب المثل مورد نظر:
«آن که به ما نريده بود کلاغ دم بریده بود»
(البته این ضربالمثل در نسخ خطی چاپ قزوین جور دیگری نوشته شده که از ذکر آن معذوریم)
بهبه! روحت شاد. ای کسی که اين ضربالمثل را اختراع کردی. نور به قبرت ببارد.
عجب ضربالمثل پر محتوی و نغزی است. آدم متحير ميشود از این همه استعداد و نبوغ ايرانی. اين ضربالمثل خود کتابی است قطور در باب جامعه شناسی و روانشناسی و کلاغ شناسی.
خاستگاه اين ضرب المثل:
لابد برای شما هم اتفاق افتاده که مثلا همان روزی که فشارهای مختلف از همه سوی به شما وارد ميشوند و بقول معروف شما روی خط بدشانسی هستيد٬ موقع عبور از کوچه يا خيابان٬ ناگهان يک چیز خيس و لزجی روی سر شما میافتد. همينه که آنرا با دست لمس ميکنيد ٬ حالتان بهم ميخورد و متوجه ميشويد که اون کلاغی که اون بالای درخت يا سيمهای برق نشسته بوده ٬ سر شما را مورد مهرورزی قرار داده است. در اين حالت شما که از فرط عصبانيت زبانتان بند آمده٬ اين ضربالمثل به ياری شما میآيد و آرامبخش اوضاع تراژدی شما خواهد بود.
واقعا من نميدانم اين خارجیها که از داشتن چنين ضربالمثلهايی محروم هستند در اينگونه موارد که کلاغ به روی آنها فضولات ميکند چکار ميکنند؟
خوشبختانه فرهنگ غنی ما جای هيچگونه نگرانی برای ما باقی نگذاشته. ما برای هر شرايط و موقعيت ضرب المثل متناسب و راهگشا را داريم.
تفسیر:
مراد از «دمبریده بودن» کلاغ ٬ بیان وضعیت ذاتی و طبیعی افراد کلاغ صفت است. اینکه چرا کلاغ دمبریده است موضوع بحث علمی ما نیست و اصلا بما ربطی ندارد. این یک موضوع شخصی کلاغ است و ما نباید خود را وارد حوزه شخصی افراد کنیم. ولی این ضرب المثل میخواهد بگوید افراد کلاغ صفت ٬ جلوی اظهار فضولات خود را نمیتوانند بگیرند و همینطوری یک زر زرهایی میکنند. این ذات آنهاست و دست خودشان نیست.
نکته مهم دیگر در این ضربالمثل این است که افراد کلاغ صفت٬ فقط یک جایی مینشینند وکارشان فقط قار قار کردن است و فضولات کردن بر سر عابرین پیاده. کار دیگری بلد نیستند.
نکته اخر که در این ضرب المثل نهفته است همزمانی ارتکاب عمل بیادبی کلاغ با دیگر مصیبتهای وارد شده است یعنی در همان لحظهای که ما زیر فشارهای عصبی مختلف قرار داریم٬ کلاغ هوس میکند به روی ما فضولات بریزد.
درست در زمانی که مردم ایران از داخل و خارج و بالا و پایین مورد فشار قرار گرفتهاند٬ یک گوشکوبی شروع میکند به افشاگری علیه کسانی که با منابع مالی خارجیها درصدد توسعه فعالیتهای سیاسی و فرهنگی هستند. به این میگن فضولات کلاغ بر سر حرکتهای آزادیخواهی.
توضيههای ايمنی:
موقع راه رفتن از زير درختان مواظب کلاغها باشيد. هيچگاه سر به هوا راه نرويد و لااقل با دهان بسته اين کار را بکنبد تا اگر خدای نکرده اون کلاغه يک کاری کرد مستقيما نتواند دهان شما را هدف قرار بدهد. استفاده از پوشک برای کلاغها نيز ميتواند مفيد باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر