مصاحبه اختصاصی با آقای خاتمی:
در پی انتشار فيلمی از دست دادن آقای خاتمی با زنان نامحرم که منجر به از بين رفتن اسلام عزیز شد٬ برآن شديم تا با ايشان مصاحبهای داشته باشيم و شرح ماجرا را از زبان خود ايشان بشنويم:
خبرنگار- جناب آقای خاتمی! بابا ايوالله! چشممان روشن! حالا کارتون بجايی رسيده که با زنان اجنبی دست می دهيد! خب. امروز با خانمها دست میدی لابد فردا میخوای سیگارهم بکشی؟واقعا که!
خاتمی- باباجان اينها شايعه است باور نکنيد. اينها برای اين است که ما توی انتخابات رای نياوريم. اصلا آن فيلم مونتاژ است.
خبرنگار- ممدجان! با ما هم آره؟؟ ما خودمون ختم روزگار هستيم. اونوقت برای ما اين حرفا رو ميزنی؟ مونتاژ کدومه؟ ديگه از اين حرفا نزنی ها! مردم به ما ميخندند.
راستش را بگو. نترس. اگر راستش را بگی قول میدهم به کسی نگويم. فقط توی وبلاگ مینويسم.
خاتمی- قول ميدی؟
خبرنگار- آره. قول مردانه- زنانه ميدم.
خاتمی- راستش...چيزه... ميدونی.... همش تقصير این خانمهاست. معمولا خانمها تا آدم را میبينند٬ زرتی دستشون را بطرف آدم دراز ميکنن. تو خودت را بزار جای من. وقتی يک خانوم جوان دست نرم و لطيفش را ميآورد پيش تو چيکار ميکنی؟
خبرنگار- من نه تنها دست ميدم بلکه در بعضی مواقع لپ طرف را هم ميکشم.
خاتمی- خب. بارک الله. من هم ميخواستم اين کار رو بکنم ولی ديدم درچارچوب قانون اساسی و تبعيت از ولايت فقيه نيست نکردم والا دلم ميخواست لپاش را هم بکشم و به او بگويم: گوگولی مگولی!
خبرنگار- ببين ممد جان! من که با دست دادن تو مخالف نيستم. صد در صد با اين کارت هم موافقم ولی حرف من اينه که چرا حرف دلت با عملت يکی نيست؟ چرا با مردم رو راست نيستی؟ همين کارها رو کردی که مردم رو از اصلاحات نااميد کردی. ببم جان!
خاتمی- مردم بیخود میکنند روی من حساب ویژه باز میکنند. من از اول گفتهام که در چارچوب حفظ نظام و قانون اساسی حرکت میکنم.
خبرنگار- خاتمی جون! یک سوال مهمی دارم. خوب دقت کن. این خیلی سوال مهمی است. سوال امتحان ترم قبل بوده. سوال این است که: چطور شد در ماجرای اخیر به محض انتشار آن فیلم در اینترنت فورا برای روشن کردن اذهان مردم از سوی دفتر شما توضیح داده شده ولی در ماجرای مهمتری مثل اینکه چرا با اینکه کلینتون آماده بهبود روابط بین امریکا و ایران بود از مواجهه شدن با او طفره رفتی و هیچگاه هم کوچکترین توضیحی برای روشن کردن اذهان عمومی ندادی؟
خاتمی- عجب جایی گیر کردیم بحضرت عباس! توی ایتالیا با مردم دست میدهم ٬ میگویید چرا دست دادی؟. توی امریکا به کلینتون دست ندادم٬ میگویید چرا دست ندادی؟ آخه من چیکار کنم از دست شما؟ باباجان اختیار دست خودم رو هم ندارم؟
خبرنگار- خب. حق با شماست ولی میشه بفرمایید دلیل واقعی دست ندادن به کلینتون چی بود؟
خاتمی- جریانش مفصل است. کلینتون پیغام داده بود که آماده مذاکره است. من هم گفتم ما نمیخواهیم جلو دوربین رسانهها با شما ملاقات کنیم. بهتره بعد از جلسه سازمان ملل٬ من یواشکی به بهانه دستشویی بروم آنجا و منتظر تو بمانم. تو هم یواشکی جیم شو و بیا اون دستشویی بغلی تا با هم ملاقات کنیم و گفتگوی تمدنها راه بیاندازیم.
کلینتون٬ اولش قبول کرد ولی ظاهرا توی این فاصله با مشاوران نظامی و امنیتی خودش مشورت کرده بود و آنها گفته بودند این کار خطر داره. اگر با یک آخوند بروی توی دستشویی عواقبش متوجه خودت است و ما هیچ مسئولیتی را قبول نمیکنیم. کلینتون باز هم علی رغم مخالفت کارشناسان امریکایی اصرار داشت که این کار را بکند.
همه چیز داشت خوب پیش میرفت که اتفاق غیر مترقبهای افتاد. خدا این ابطحی را چیکارش نکند! همه برنامههای ما را بهم زد.
ظاهرا همان موقع که من داخل دستشویی منتظر کلینتون بودم٬ کلینتون دل را به دریا میزند و تصمیم میگیرد بیاید آنجا. همینکه میخواهد درب دستشویی بغلی را باز کند٬ ناگهان ابطحی دستشوییاش میگیره و فوری قبل از کلینتون٬ میپره داخل و در را قفل میکنه. هرچی کلینتون بدبخت در میزنه٬ ابطحی در را باز نمیکنه و هی میگه: اهم! اهم!
کلینتون هم میبیند به درب بسته خورده. راهش را میگیرد و برمیگردد و بدین سان یکی از فرصتهای طلایی در روابط ایران و امریکا از بین رفت.
خبرنگار- ممنون از فرصتی که به ما دادید.
خاتمی- من هم از شما تشکر میکنم.
در پی انتشار فيلمی از دست دادن آقای خاتمی با زنان نامحرم که منجر به از بين رفتن اسلام عزیز شد٬ برآن شديم تا با ايشان مصاحبهای داشته باشيم و شرح ماجرا را از زبان خود ايشان بشنويم:
خبرنگار- جناب آقای خاتمی! بابا ايوالله! چشممان روشن! حالا کارتون بجايی رسيده که با زنان اجنبی دست می دهيد! خب. امروز با خانمها دست میدی لابد فردا میخوای سیگارهم بکشی؟واقعا که!
خاتمی- باباجان اينها شايعه است باور نکنيد. اينها برای اين است که ما توی انتخابات رای نياوريم. اصلا آن فيلم مونتاژ است.
خبرنگار- ممدجان! با ما هم آره؟؟ ما خودمون ختم روزگار هستيم. اونوقت برای ما اين حرفا رو ميزنی؟ مونتاژ کدومه؟ ديگه از اين حرفا نزنی ها! مردم به ما ميخندند.
راستش را بگو. نترس. اگر راستش را بگی قول میدهم به کسی نگويم. فقط توی وبلاگ مینويسم.
خاتمی- قول ميدی؟
خبرنگار- آره. قول مردانه- زنانه ميدم.
خاتمی- راستش...چيزه... ميدونی.... همش تقصير این خانمهاست. معمولا خانمها تا آدم را میبينند٬ زرتی دستشون را بطرف آدم دراز ميکنن. تو خودت را بزار جای من. وقتی يک خانوم جوان دست نرم و لطيفش را ميآورد پيش تو چيکار ميکنی؟
خبرنگار- من نه تنها دست ميدم بلکه در بعضی مواقع لپ طرف را هم ميکشم.
خاتمی- خب. بارک الله. من هم ميخواستم اين کار رو بکنم ولی ديدم درچارچوب قانون اساسی و تبعيت از ولايت فقيه نيست نکردم والا دلم ميخواست لپاش را هم بکشم و به او بگويم: گوگولی مگولی!
خبرنگار- ببين ممد جان! من که با دست دادن تو مخالف نيستم. صد در صد با اين کارت هم موافقم ولی حرف من اينه که چرا حرف دلت با عملت يکی نيست؟ چرا با مردم رو راست نيستی؟ همين کارها رو کردی که مردم رو از اصلاحات نااميد کردی. ببم جان!
خاتمی- مردم بیخود میکنند روی من حساب ویژه باز میکنند. من از اول گفتهام که در چارچوب حفظ نظام و قانون اساسی حرکت میکنم.
خبرنگار- خاتمی جون! یک سوال مهمی دارم. خوب دقت کن. این خیلی سوال مهمی است. سوال امتحان ترم قبل بوده. سوال این است که: چطور شد در ماجرای اخیر به محض انتشار آن فیلم در اینترنت فورا برای روشن کردن اذهان مردم از سوی دفتر شما توضیح داده شده ولی در ماجرای مهمتری مثل اینکه چرا با اینکه کلینتون آماده بهبود روابط بین امریکا و ایران بود از مواجهه شدن با او طفره رفتی و هیچگاه هم کوچکترین توضیحی برای روشن کردن اذهان عمومی ندادی؟
خاتمی- عجب جایی گیر کردیم بحضرت عباس! توی ایتالیا با مردم دست میدهم ٬ میگویید چرا دست دادی؟. توی امریکا به کلینتون دست ندادم٬ میگویید چرا دست ندادی؟ آخه من چیکار کنم از دست شما؟ باباجان اختیار دست خودم رو هم ندارم؟
خبرنگار- خب. حق با شماست ولی میشه بفرمایید دلیل واقعی دست ندادن به کلینتون چی بود؟
خاتمی- جریانش مفصل است. کلینتون پیغام داده بود که آماده مذاکره است. من هم گفتم ما نمیخواهیم جلو دوربین رسانهها با شما ملاقات کنیم. بهتره بعد از جلسه سازمان ملل٬ من یواشکی به بهانه دستشویی بروم آنجا و منتظر تو بمانم. تو هم یواشکی جیم شو و بیا اون دستشویی بغلی تا با هم ملاقات کنیم و گفتگوی تمدنها راه بیاندازیم.
کلینتون٬ اولش قبول کرد ولی ظاهرا توی این فاصله با مشاوران نظامی و امنیتی خودش مشورت کرده بود و آنها گفته بودند این کار خطر داره. اگر با یک آخوند بروی توی دستشویی عواقبش متوجه خودت است و ما هیچ مسئولیتی را قبول نمیکنیم. کلینتون باز هم علی رغم مخالفت کارشناسان امریکایی اصرار داشت که این کار را بکند.
همه چیز داشت خوب پیش میرفت که اتفاق غیر مترقبهای افتاد. خدا این ابطحی را چیکارش نکند! همه برنامههای ما را بهم زد.
ظاهرا همان موقع که من داخل دستشویی منتظر کلینتون بودم٬ کلینتون دل را به دریا میزند و تصمیم میگیرد بیاید آنجا. همینکه میخواهد درب دستشویی بغلی را باز کند٬ ناگهان ابطحی دستشوییاش میگیره و فوری قبل از کلینتون٬ میپره داخل و در را قفل میکنه. هرچی کلینتون بدبخت در میزنه٬ ابطحی در را باز نمیکنه و هی میگه: اهم! اهم!
کلینتون هم میبیند به درب بسته خورده. راهش را میگیرد و برمیگردد و بدین سان یکی از فرصتهای طلایی در روابط ایران و امریکا از بین رفت.
خبرنگار- ممنون از فرصتی که به ما دادید.
خاتمی- من هم از شما تشکر میکنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر