وضعیت بحرانی در ایران:
امروز یکی از دوستانم که تازه از ایران آمده میهمان من بود. چند ساعتی با هم گپ زدیم. میگفت در هیچ زمانی شرایط برای یک زندگی عادی٬ مثل شرایط فعلی٬ سخت و دشوار نبوده است. گرانی بیداد میکند. بیشتر مردم از عهده خرید یک آلونک مسکونی و یا اجاره یک آپارتمان فسقلی برنمیآیند. مواد خوراکی و مایحتاج اولیه زندگی بشدت گران شده مثلا میگفت قیمت یکعدد تخم مرغ ۱۵۰ تومن است. گوشت و مرغ و ماهی کیلویی ۶۰۰۰ تومان. همچنین قیمت میوه هم سر به فلک زده. خربزه کیلویی ۴۵۰ الی ۵۰۰ تومان٬ سیب و پرتغال کیلویی ۲۵۰۰ تومان. کرایه تاکسی و مسافرکشهای شخصی هم چند برابر شده و مسیرهایی که مثلا چند سال پیش با پنجاه شصد تومان طی میشد الان کمتر از سیصد چهارصد تومن نیست. (اقلام دیگر را هم گفت که من فراموش کردم)
از طرف دیگر٬ رفتار متقابل مردم با یکدیگر بسیار خشن و دور از انصاف و مروت شده و هرکس فقط بفکر جیب خود است. رحم و دلسوزی جای خود را به قساوت و سنگدلی داده و قانون جنگل حکمفرماشده.
مردم چنان گرفتار و اسیر دست پنجه نرم کردن با مشکلات پیش پا افتاده زندگی شدهاند که اصلا برایشان مهم نیست٬ آینده کشور چگونه رقم خواهد خورد.
اکثر مردم از جریانات و اتفاقاتی که در صحنههای سیاسی رخ میدهد بی اطلاعند. وضعیت اینترنت در ایران آنقدر افتضاح است که برای باز شدن یک صفحه از یک سایت معتبر مثل یاهو و یا گوگل گاهی تا ده دقیقه باید صبر کرد تا آپلود شود. دسترسی به اکثر سایتهای خبری نیز امکان پذیر نیست و اصولا خارج از حوصله کاربران معمولی است.
روی آوردن جوانها به انواع و اقسام اعتیاد کاملا مشهود است. بسیاری از خانوادهها در حال متلاشی شدن هستند و آنها که هنوز با هم زیر یک سقف زندگی میکنند دچار اختلافات عمیق و دلهره و اضطراب هستند.
این دوست ما میگفت اینقدر اوضاع بحرانی و غیر قابل تحمل شده که زندگی در یک کشور خارجی ولو جهان سومی جزو آرزوهای خیلی از مردم شده حتی افراد مذهبی و نسبتا طرفدار نظام.
بیکاری ٬فساد اداری و پارتی بازی ٬ رشوه و از همه بدتر چاپلوسی و ریاکاری در همه طبقات جامعه مثل غده سرطان در حال افزایش است.
خلاصه اینقدر این دوست ما از این قبیل حرفهای ناگوار زد که حال ما را حسابی گرفت و من باید مدتی در مورد این حرفها فکر کنم.
بنظر شما آیا اوضاع بدتر از این هم امکان دارد بشود؟
امروز یکی از دوستانم که تازه از ایران آمده میهمان من بود. چند ساعتی با هم گپ زدیم. میگفت در هیچ زمانی شرایط برای یک زندگی عادی٬ مثل شرایط فعلی٬ سخت و دشوار نبوده است. گرانی بیداد میکند. بیشتر مردم از عهده خرید یک آلونک مسکونی و یا اجاره یک آپارتمان فسقلی برنمیآیند. مواد خوراکی و مایحتاج اولیه زندگی بشدت گران شده مثلا میگفت قیمت یکعدد تخم مرغ ۱۵۰ تومن است. گوشت و مرغ و ماهی کیلویی ۶۰۰۰ تومان. همچنین قیمت میوه هم سر به فلک زده. خربزه کیلویی ۴۵۰ الی ۵۰۰ تومان٬ سیب و پرتغال کیلویی ۲۵۰۰ تومان. کرایه تاکسی و مسافرکشهای شخصی هم چند برابر شده و مسیرهایی که مثلا چند سال پیش با پنجاه شصد تومان طی میشد الان کمتر از سیصد چهارصد تومن نیست. (اقلام دیگر را هم گفت که من فراموش کردم)
از طرف دیگر٬ رفتار متقابل مردم با یکدیگر بسیار خشن و دور از انصاف و مروت شده و هرکس فقط بفکر جیب خود است. رحم و دلسوزی جای خود را به قساوت و سنگدلی داده و قانون جنگل حکمفرماشده.
مردم چنان گرفتار و اسیر دست پنجه نرم کردن با مشکلات پیش پا افتاده زندگی شدهاند که اصلا برایشان مهم نیست٬ آینده کشور چگونه رقم خواهد خورد.
اکثر مردم از جریانات و اتفاقاتی که در صحنههای سیاسی رخ میدهد بی اطلاعند. وضعیت اینترنت در ایران آنقدر افتضاح است که برای باز شدن یک صفحه از یک سایت معتبر مثل یاهو و یا گوگل گاهی تا ده دقیقه باید صبر کرد تا آپلود شود. دسترسی به اکثر سایتهای خبری نیز امکان پذیر نیست و اصولا خارج از حوصله کاربران معمولی است.
روی آوردن جوانها به انواع و اقسام اعتیاد کاملا مشهود است. بسیاری از خانوادهها در حال متلاشی شدن هستند و آنها که هنوز با هم زیر یک سقف زندگی میکنند دچار اختلافات عمیق و دلهره و اضطراب هستند.
این دوست ما میگفت اینقدر اوضاع بحرانی و غیر قابل تحمل شده که زندگی در یک کشور خارجی ولو جهان سومی جزو آرزوهای خیلی از مردم شده حتی افراد مذهبی و نسبتا طرفدار نظام.
بیکاری ٬فساد اداری و پارتی بازی ٬ رشوه و از همه بدتر چاپلوسی و ریاکاری در همه طبقات جامعه مثل غده سرطان در حال افزایش است.
خلاصه اینقدر این دوست ما از این قبیل حرفهای ناگوار زد که حال ما را حسابی گرفت و من باید مدتی در مورد این حرفها فکر کنم.
بنظر شما آیا اوضاع بدتر از این هم امکان دارد بشود؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر