سجده شکر:
تقریبا نزدیک شش هفت روز بود که بعلت مسافرت دسترسی به اینترنت نداشتم و کلا از دنیا بیخبر بودم.
وقتی برگشتم٬ یکراست رفتم سراغ کامپیوتر و اخبار را چک کردم. همه سایتهای خبرگزاریهای داخلی در مورد جشنهای پیروزی و سجده شکر و اینجور چیزها نوشته بودند ولی هیچیک از آنها کوچکترین اشارهای به علت برپایی این جشن و شادمانی نکرده بودند.
مجبور شدم فکرم را بکار اندازم و خودم علت این شادمانیها و بزن و برقصها را حدس بزنم:
- اول فکر کردم شاید این جشنها بخاطر این است که احتمالا در غیاب ما توی این سه چهار روزه٬ جنگی بین ایران و امریکا صورت گرفته و ارتش امریکا در این نبرد تار و مار شده و فرمانده انان به اسارت نیروهای بسیج درآمده و قرار است جورج بوش را بزودی در تهران محاکمه و او را در ملا عام به دار مجازات برسانند.
بعد که «سی ان ان » را نگاه کردم دیدم نخیر! اینطور نیست و هنوز رژیم طاغوتی امریکا سقوط نکرده و همه چیز به روال سابق است.
- بعد فکر کردم شاید رژیم اسرائیل از روی نقشه جهان محو شده. آخه توی این دنیا هیچ چیزی محال نیست. هیچ بعید نیست شب بخوابی و صبح بیدار شوی ببینی اسرائیل نیست که نیست!
همه از هم میپرسند: پس اسرائیل چی شد؟ ولی جوابی دریافت نمیکنند.
رفتم سایت رادیو اسرائیل٬ دیدم نخیر همه چیز سر جایش است و هیچ اتفاقی نیفتاده و اسرائیل هم سر و مر و گنده سر جایش هست.
- بعد فکر کردم شاید تیم فوتبال ایران٬ تیم امریکا را شکست داده و این شادیها بخاطر شکست تیم امریکاست ولی فورا یادم افتاد که این اتفاق مال چند سال پیش بود و معنی ندارد که الان بخاطر آن پیروزی بخواهند شادمانی و پایکوبی کنند.
- حدس زدم شاید اون ماجرای دانشمند ۱۶ سالهای که احمدی نژاد میگفت درست باشد و او موفق شده در زیر زمین خانهاش چیزی بسازد که انرژی هستهای مفت و ارزان تولید شود و با این کار همه مشکلات فقر و بیکاری و گرانی و اعتیاد و غیره از بین رفته باشد.
ولی با مراجعه به صفحات روزنامههای داخل کشور دیدم نخیر هیچ چیز در غیاب ما عوض نشده و آش همان است و کاسه همان.
سرتان را درد نیاورم. بالاخره بعد از کلی تحقیق و جستجو فهمیدم که ای بابا! این همه سر و صدا و بوغ و کرنا بخاطر همان سفر تحقیرآمیز احمدی نژاد به نیویورک و سخنان صریح و بیپروای رئیس دانشگاه کلمبیا بود!
با خودم گفتم: عجب! اگر قرار بود جشنی گرفته شود٬ این امریکاییها بودند که باید جشن بگیرند که اینگونه حال احمدی نژاد را گرفتند نه دولت بی آبروی جمهوری اسلامی با این نماینده عتیقهاش!!
یاد دوران قبل افتادم:
در زمان جنگ ایران و عراق٬ وقتی حملهای از طرف ما بسمت مواضع عراقیها صورت میگرفت و مثلا منجر به آزادسازی یک شهر یا یک منطقهای میگردید٬ بلافاصله تلویزیون رژیم عراق تصاویری را نشان میداد که صدام در حال تشویق فرماندهان نظامی خود بود و به آنها مدال و نشان پیروزی میداد. بجای اینکه ما جشن بگیریم آنها شادمانی میکردند! همان موقع ما میگفتیم: اشکال نداره. آزاد سازی این منطقه از آن ما٬ جشن و پیروزیاش برای شما!
تقریبا نزدیک شش هفت روز بود که بعلت مسافرت دسترسی به اینترنت نداشتم و کلا از دنیا بیخبر بودم.
وقتی برگشتم٬ یکراست رفتم سراغ کامپیوتر و اخبار را چک کردم. همه سایتهای خبرگزاریهای داخلی در مورد جشنهای پیروزی و سجده شکر و اینجور چیزها نوشته بودند ولی هیچیک از آنها کوچکترین اشارهای به علت برپایی این جشن و شادمانی نکرده بودند.
مجبور شدم فکرم را بکار اندازم و خودم علت این شادمانیها و بزن و برقصها را حدس بزنم:
- اول فکر کردم شاید این جشنها بخاطر این است که احتمالا در غیاب ما توی این سه چهار روزه٬ جنگی بین ایران و امریکا صورت گرفته و ارتش امریکا در این نبرد تار و مار شده و فرمانده انان به اسارت نیروهای بسیج درآمده و قرار است جورج بوش را بزودی در تهران محاکمه و او را در ملا عام به دار مجازات برسانند.
بعد که «سی ان ان » را نگاه کردم دیدم نخیر! اینطور نیست و هنوز رژیم طاغوتی امریکا سقوط نکرده و همه چیز به روال سابق است.
- بعد فکر کردم شاید رژیم اسرائیل از روی نقشه جهان محو شده. آخه توی این دنیا هیچ چیزی محال نیست. هیچ بعید نیست شب بخوابی و صبح بیدار شوی ببینی اسرائیل نیست که نیست!
همه از هم میپرسند: پس اسرائیل چی شد؟ ولی جوابی دریافت نمیکنند.
رفتم سایت رادیو اسرائیل٬ دیدم نخیر همه چیز سر جایش است و هیچ اتفاقی نیفتاده و اسرائیل هم سر و مر و گنده سر جایش هست.
- بعد فکر کردم شاید تیم فوتبال ایران٬ تیم امریکا را شکست داده و این شادیها بخاطر شکست تیم امریکاست ولی فورا یادم افتاد که این اتفاق مال چند سال پیش بود و معنی ندارد که الان بخاطر آن پیروزی بخواهند شادمانی و پایکوبی کنند.
- حدس زدم شاید اون ماجرای دانشمند ۱۶ سالهای که احمدی نژاد میگفت درست باشد و او موفق شده در زیر زمین خانهاش چیزی بسازد که انرژی هستهای مفت و ارزان تولید شود و با این کار همه مشکلات فقر و بیکاری و گرانی و اعتیاد و غیره از بین رفته باشد.
ولی با مراجعه به صفحات روزنامههای داخل کشور دیدم نخیر هیچ چیز در غیاب ما عوض نشده و آش همان است و کاسه همان.
سرتان را درد نیاورم. بالاخره بعد از کلی تحقیق و جستجو فهمیدم که ای بابا! این همه سر و صدا و بوغ و کرنا بخاطر همان سفر تحقیرآمیز احمدی نژاد به نیویورک و سخنان صریح و بیپروای رئیس دانشگاه کلمبیا بود!
با خودم گفتم: عجب! اگر قرار بود جشنی گرفته شود٬ این امریکاییها بودند که باید جشن بگیرند که اینگونه حال احمدی نژاد را گرفتند نه دولت بی آبروی جمهوری اسلامی با این نماینده عتیقهاش!!
یاد دوران قبل افتادم:
در زمان جنگ ایران و عراق٬ وقتی حملهای از طرف ما بسمت مواضع عراقیها صورت میگرفت و مثلا منجر به آزادسازی یک شهر یا یک منطقهای میگردید٬ بلافاصله تلویزیون رژیم عراق تصاویری را نشان میداد که صدام در حال تشویق فرماندهان نظامی خود بود و به آنها مدال و نشان پیروزی میداد. بجای اینکه ما جشن بگیریم آنها شادمانی میکردند! همان موقع ما میگفتیم: اشکال نداره. آزاد سازی این منطقه از آن ما٬ جشن و پیروزیاش برای شما!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر