نقش توالت فرنگی در پیشرفت غرب:
عرضم حضور شما٬ بنظر من منشا بسیاری از خلاقیتها در دو مکان است: یکی توالت است و دیگری رختخواب.
امروز قسمت اول را توضیح میدهم و در فرصتی دیگر معجزه رختخواب را.
سالها پیش٬ زمانی که در دبیرستان درس هندسه داشتیم٬ در اولین کلاس٬ دبیر هندسه بر روی تخته سیاه نوشت:
«لایعلم الهندسه٬ لایدخل المدرسه» یعنی اگر کسی هندسه نمیداند حق ندارد به مدرسه بیاید.
میگفت این جمله را بر سر در مکتبخانه ارسطو فیلسوف یونانی نوشته بودند تا فقط کسانی که هندسه خوانده و دارای ذهنی خلاق و ورزیده هستند وارد مباحث او شوند. او میگفت هندسه ورزش ذهن است و مادر خلاقیت.
تا مسائل سخت و ظاهرا لاینحل هندسه را حل نکنید٬ ذهن و مغزتان توانایی حل مشکلاتی که در آینده با آن مواجه خواهید شد را نخواهد داشت.
این دبیر عزیز هر جلسه به ما چند تا مسئله بسیار بسیار مشگل میداد که حل کردن آن کار حضرت فیل بود. ساعتها روی آن کار میکردیم و حتی کمک گرفتن از دیگران نیز فایدهای نداشت.
در جلسه بعد٬ زمانی که خودش مسئله را حل میکرد به راحتی آن را میفهمیدیم و با کوچکترین اشاره او٬ راه حل مسئله را تا آخر بدرستی حدس میزدیم و افسوس میخوردیم که چرا این راه حل به ذهن ما نرسیده بود.
یک روز از او پرسیدیم که علت این کار چیست و چرا علیرغم تلاشها و کوششهای ما و ساعتها فکر کردن٬ این شیوه حل مسئله به ذهن ما نرسیده؟
او در جواب یک سخنرانی مفصل کرد که نکته مهم حرفش این بود که تا ذهن شما آرامش و تمرکز نداشته باشد٬ انتظار نداشته باشید که مغز شما بتواند خوب کار کند. او میگفت: هر وقت روی حل مسئله ای گیر میکنم فورا میروم مستراح. خوب کارم را انجام میدهم و دوباره برمیگردم سر مسئله و آنرا در سه سوت حل میکنم.
از آن تاریخ به بعد٬ جای ما توی توالت بود. میرفتیم نیم ساعت آنجا مینشستیم تا بخوبی تخلیه شویم و منافذ مغرمان باز شود و خوب کار کند. البته این کار مشکلاتی هم داشت. مثلا خیلی اتفاق افتاده بود که برادر کوچکمان پشت درب توالت منتظر ما میماند و وقتی میدید که انتظار بیش از حد فایدهای ندارد و ما به این زودیها از آنجا بیرون نمیآییم از بالای تراس توی خیابون جیش میکرد و اعتراض همسایهها بالا میگرفت.
مشکل دیگر این بود که توالتهای ما از همان نوع توالتهای سنتی بود. اشکال این نوع توالتها این بود که طوری درست شده بودند که آدم موقع تخلیه٬ مواد خروجی خودش را می بیند و حواسش پرت میشود. گاهی به شکل حلزون درمیآید گاهی به شکل عمامه. گاهی بقایای گوجه فرنگی و حبوبات خورده شده را در آن میتوان دید. همین باعث حواس پرتی آدم میشد و باعث میگردید ذهن آدم نتواند تمرکز داشته باشد و در نتیجه خبری از خلاقیت هم نبود. این است رمز عقب ماندگی ما مشرق زمینان.
ولی حالا شما نگاه کنید به توالتهای فرنگی.
اولا شما با خیال راحت مینشینید روی آن مثل صندلی. نه به زانوهایتان فشار میآید و نه به کشاله ران.
ثانیا شما قادر به دید زدن محصولات خود نیستید و این باعث حواس پرتی شما نمی شود. شما براحتی میتوانید روی یک موضوع تمرکز کنید و همه مسئلههای سخت و مشگل را حل کنید.
عرضم حضور شما٬ بنظر من منشا بسیاری از خلاقیتها در دو مکان است: یکی توالت است و دیگری رختخواب.
امروز قسمت اول را توضیح میدهم و در فرصتی دیگر معجزه رختخواب را.
سالها پیش٬ زمانی که در دبیرستان درس هندسه داشتیم٬ در اولین کلاس٬ دبیر هندسه بر روی تخته سیاه نوشت:
«لایعلم الهندسه٬ لایدخل المدرسه» یعنی اگر کسی هندسه نمیداند حق ندارد به مدرسه بیاید.
میگفت این جمله را بر سر در مکتبخانه ارسطو فیلسوف یونانی نوشته بودند تا فقط کسانی که هندسه خوانده و دارای ذهنی خلاق و ورزیده هستند وارد مباحث او شوند. او میگفت هندسه ورزش ذهن است و مادر خلاقیت.
تا مسائل سخت و ظاهرا لاینحل هندسه را حل نکنید٬ ذهن و مغزتان توانایی حل مشکلاتی که در آینده با آن مواجه خواهید شد را نخواهد داشت.
این دبیر عزیز هر جلسه به ما چند تا مسئله بسیار بسیار مشگل میداد که حل کردن آن کار حضرت فیل بود. ساعتها روی آن کار میکردیم و حتی کمک گرفتن از دیگران نیز فایدهای نداشت.
در جلسه بعد٬ زمانی که خودش مسئله را حل میکرد به راحتی آن را میفهمیدیم و با کوچکترین اشاره او٬ راه حل مسئله را تا آخر بدرستی حدس میزدیم و افسوس میخوردیم که چرا این راه حل به ذهن ما نرسیده بود.
یک روز از او پرسیدیم که علت این کار چیست و چرا علیرغم تلاشها و کوششهای ما و ساعتها فکر کردن٬ این شیوه حل مسئله به ذهن ما نرسیده؟
او در جواب یک سخنرانی مفصل کرد که نکته مهم حرفش این بود که تا ذهن شما آرامش و تمرکز نداشته باشد٬ انتظار نداشته باشید که مغز شما بتواند خوب کار کند. او میگفت: هر وقت روی حل مسئله ای گیر میکنم فورا میروم مستراح. خوب کارم را انجام میدهم و دوباره برمیگردم سر مسئله و آنرا در سه سوت حل میکنم.
از آن تاریخ به بعد٬ جای ما توی توالت بود. میرفتیم نیم ساعت آنجا مینشستیم تا بخوبی تخلیه شویم و منافذ مغرمان باز شود و خوب کار کند. البته این کار مشکلاتی هم داشت. مثلا خیلی اتفاق افتاده بود که برادر کوچکمان پشت درب توالت منتظر ما میماند و وقتی میدید که انتظار بیش از حد فایدهای ندارد و ما به این زودیها از آنجا بیرون نمیآییم از بالای تراس توی خیابون جیش میکرد و اعتراض همسایهها بالا میگرفت.
مشکل دیگر این بود که توالتهای ما از همان نوع توالتهای سنتی بود. اشکال این نوع توالتها این بود که طوری درست شده بودند که آدم موقع تخلیه٬ مواد خروجی خودش را می بیند و حواسش پرت میشود. گاهی به شکل حلزون درمیآید گاهی به شکل عمامه. گاهی بقایای گوجه فرنگی و حبوبات خورده شده را در آن میتوان دید. همین باعث حواس پرتی آدم میشد و باعث میگردید ذهن آدم نتواند تمرکز داشته باشد و در نتیجه خبری از خلاقیت هم نبود. این است رمز عقب ماندگی ما مشرق زمینان.
ولی حالا شما نگاه کنید به توالتهای فرنگی.
اولا شما با خیال راحت مینشینید روی آن مثل صندلی. نه به زانوهایتان فشار میآید و نه به کشاله ران.
ثانیا شما قادر به دید زدن محصولات خود نیستید و این باعث حواس پرتی شما نمی شود. شما براحتی میتوانید روی یک موضوع تمرکز کنید و همه مسئلههای سخت و مشگل را حل کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر