چند نفر از دوستان قدیمی وبلاگستان در مورد ناپدید شدن نویسنده خوش قلمی با نام مستعار «ف.م. سخن» اظهار نگرانی کردهاند و حدس میزنند او را دستگیر کرده باشند.
چند سناریو برای وضعیت ف. م. سخن متصور است.
یا ممکن است تغییرات مهمی در زندگی شخصیاش بوجود آمده باشد. مثلا فرض کنید یک ثروتی انبوه یک جوری به او رسیده شده و زندگیاش را از این رو به آن رو کرده باشد. خدا را چه دیدی٬ شاید عمهاش فوت کرده و یک ثروت بیحساب و مال و اموال بیشماری به او رسیده. خب شما هم اگر جای او باشید باز میآیید وبلاگ نویسی کنید؟ وبلاگ نویسی مال آدمهای فقیر و مستضعفی است که نان شب خودشان را هم به زور پیدا میکنند.
سناریوی بعدی این است که ممکن است ف. م. سخن با خانمش اختلاف پیدا کرده باشد و زنش او را تهدید کرده باشد که اگر یکبار دیگر بروی کشکول هفته بنویسی دیگه نه من نه تو! وسایلم را جمع میکنم میروم خانه مامانم اینا!
خب. شما خودتان را جای ف. م. سخن بگذارید. حضرت عباسی اصلا جرات میکنید نزدیک کامپیوتر شوید؟
سناریوی بعدی این است که این ف. م. سخن عزیز ممکن است شلوارش دو تا شده باشد و پای یک زن دیگر در میان باشد. خدا نکند چنین بلایی سر کسی بیاید. همه چیز به هم میخورد و همه کاسه کوزهها بهم میریزد. دیگر آدم وقت نمیکند سرش را بخاراند چه برسد به وبلاگ نویسی و جواب ایمیل مردم را دادن.
اما سناریوی آخر احتمال دستگیری او توسط نیروهای اطلاعاتی است. خب. شما فرض کنید جای ف.م. سخن باشید. در موقع دستگیری چه میکنید؟ غیر از این است که «ف.م. سخن» بودن خود را انکار می کنید؟
البته بازجو هم زرنگ است. میگوید: اگر تو ف. م. سخن نیستی پس چرا از زمانی که تو را بازداشت کردهایم دیگر مطلبی با این عنوان نوشته نمیشود؟؟
اینجاست که هر کدام از ما باید یک ف. م. سخن شویم و جای او را پر کنیم و اعلام کنیم همه ما ف. م. سخنایم.
امیدوارم ف. م. سخن هرجا که هست سلامت باشد و بزودی به جمع ما برگردد ولی در اولین اقدام این اسم خودش را عوض کند. مردیم از بس لابلای اسمش نقطه گذاشتیم.
چند سناریو برای وضعیت ف. م. سخن متصور است.
یا ممکن است تغییرات مهمی در زندگی شخصیاش بوجود آمده باشد. مثلا فرض کنید یک ثروتی انبوه یک جوری به او رسیده شده و زندگیاش را از این رو به آن رو کرده باشد. خدا را چه دیدی٬ شاید عمهاش فوت کرده و یک ثروت بیحساب و مال و اموال بیشماری به او رسیده. خب شما هم اگر جای او باشید باز میآیید وبلاگ نویسی کنید؟ وبلاگ نویسی مال آدمهای فقیر و مستضعفی است که نان شب خودشان را هم به زور پیدا میکنند.
سناریوی بعدی این است که ممکن است ف. م. سخن با خانمش اختلاف پیدا کرده باشد و زنش او را تهدید کرده باشد که اگر یکبار دیگر بروی کشکول هفته بنویسی دیگه نه من نه تو! وسایلم را جمع میکنم میروم خانه مامانم اینا!
خب. شما خودتان را جای ف. م. سخن بگذارید. حضرت عباسی اصلا جرات میکنید نزدیک کامپیوتر شوید؟
سناریوی بعدی این است که این ف. م. سخن عزیز ممکن است شلوارش دو تا شده باشد و پای یک زن دیگر در میان باشد. خدا نکند چنین بلایی سر کسی بیاید. همه چیز به هم میخورد و همه کاسه کوزهها بهم میریزد. دیگر آدم وقت نمیکند سرش را بخاراند چه برسد به وبلاگ نویسی و جواب ایمیل مردم را دادن.
اما سناریوی آخر احتمال دستگیری او توسط نیروهای اطلاعاتی است. خب. شما فرض کنید جای ف.م. سخن باشید. در موقع دستگیری چه میکنید؟ غیر از این است که «ف.م. سخن» بودن خود را انکار می کنید؟
البته بازجو هم زرنگ است. میگوید: اگر تو ف. م. سخن نیستی پس چرا از زمانی که تو را بازداشت کردهایم دیگر مطلبی با این عنوان نوشته نمیشود؟؟
اینجاست که هر کدام از ما باید یک ف. م. سخن شویم و جای او را پر کنیم و اعلام کنیم همه ما ف. م. سخنایم.
امیدوارم ف. م. سخن هرجا که هست سلامت باشد و بزودی به جمع ما برگردد ولی در اولین اقدام این اسم خودش را عوض کند. مردیم از بس لابلای اسمش نقطه گذاشتیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر