برای بیشتر کسانی که در ایران بزرگ شدهاند٬ صرفهنظر از مذهبی بودن یا نبودن٬ شنیدن چند نوا یا دعا یا هرچیز دیگری که اسمش هست٬ خاطرهانگیز است.
یکی از این آواها٬ دعای «ربنا» با صدای شجریان است که حتما بارها آنرا در ماه رمضان شنیدهاید. من هر وقت این آوای ربنا را میشنوم٬ دلم هوس زولبیا و پشمک میکند.
قدیمتر ها٬ همه چیز یک صفای خاصی داشت.
آوای دیگری که برای شما هم میتواند خاطرهانگیز باشد شنیدن صدای اذان با صدای موذن زاده اردبیلی است. من هر وقت آنرا میشنوم یاد گذشتهها میافتم. وسط تابستان. کنار حوض میان حیاط خانه قدیمیمان. تماشای وضو گرفتن مرحوم حاج دایی. همیشه موقع وضو گرفتن از من میپرسید: توی این حوض که جیش نکردی وضویم باطل شود؟؟
و بالاخره سومین مورد خاطرهانگیز٬ همان دعای معروف سال تحویل است. «یا محول الحول و احوال...»
این عبارات قبل از اینکه دعا باشد٬ یک هویت است. هویت عید نوروز. نوید آمدن بهار و سپری شدن سختی و سرما. اینها در واقع عجین شدهاند با امیدواری و نشاط.
از قبل از انقلاب٬ تحویل سالنو توام بود با خواندن این کلمات و البته این دعا مخصوص آخوندها نیست. آخوندها که آمدند همه چیز را به گند کشیدند این را هم همینطور.
زمانی که کودک بودیم٬ نزدیک حلول سال جدید کنار سفره هفت سین مینشستیم و منتظر اعلام تحویل سال از سوی رادیو یا تلویزیون میشدیم. یک فضای آرام و لذت بخشی حاکم میشد. دلمان مالامال از امید و آرزو بود. همه چیز بوی تازهگی و بهار و زندگی دوباره میداد. هنگامی که میشنیدیم یا محول الحول و الاحوال٬ چنین گمان میکردیم که تغییر و پویایی چشم به راه ماست و آیندهمان روشن و آفتابی است.
به تحول و تغییر اعتقاد داشتیم. کهنگی و سکون و درجا زدن را نه.
خلاصه اینکه در قبل از انقلاب٬ شنیدن آوای یا محول القلوب و الابصار٬ برای ما کودکان آن زمان٬ بوی بهار میداد. بوی شکوفه بادام. بوی یاسهای آویزان از روی دیوار همسایه.
اما الان چی؟
الان همین که سال تحویل میشه٬ ایکی ثانیه بعد از شنیدن نوای یا محول القلوب و الابصار٬ چشم آدم میافتد به قیافه خوابآلود مقام معظم با آن چشمان پف کرده و چهره درهم کشیده که میخواهد برایمان پیام نوروزی بدهد. آخ که چقدر مشمئز کننده است.آدم از دنیا سیر میشود. بوی کهنگی٬ بوی مرگ٬ بوی تباهی و بوی دروغ و تکبر و خودخواهی و انحطاط به مشام میرسد. اینها سنخیتی با نوروز ندارند. ما باید نوروز را دوباره بسازیم.
بیایید عید نوروزمان را فرسنگها دورتر از این کهنهپرستان ٬ همانند گذشتههای شیرین٬ جشن بگیریم و روح امید و شادی را در دلهایمان زنده کنیم.
عیدتان مبارک!
یکی از این آواها٬ دعای «ربنا» با صدای شجریان است که حتما بارها آنرا در ماه رمضان شنیدهاید. من هر وقت این آوای ربنا را میشنوم٬ دلم هوس زولبیا و پشمک میکند.
قدیمتر ها٬ همه چیز یک صفای خاصی داشت.
آوای دیگری که برای شما هم میتواند خاطرهانگیز باشد شنیدن صدای اذان با صدای موذن زاده اردبیلی است. من هر وقت آنرا میشنوم یاد گذشتهها میافتم. وسط تابستان. کنار حوض میان حیاط خانه قدیمیمان. تماشای وضو گرفتن مرحوم حاج دایی. همیشه موقع وضو گرفتن از من میپرسید: توی این حوض که جیش نکردی وضویم باطل شود؟؟
و بالاخره سومین مورد خاطرهانگیز٬ همان دعای معروف سال تحویل است. «یا محول الحول و احوال...»
این عبارات قبل از اینکه دعا باشد٬ یک هویت است. هویت عید نوروز. نوید آمدن بهار و سپری شدن سختی و سرما. اینها در واقع عجین شدهاند با امیدواری و نشاط.
از قبل از انقلاب٬ تحویل سالنو توام بود با خواندن این کلمات و البته این دعا مخصوص آخوندها نیست. آخوندها که آمدند همه چیز را به گند کشیدند این را هم همینطور.
زمانی که کودک بودیم٬ نزدیک حلول سال جدید کنار سفره هفت سین مینشستیم و منتظر اعلام تحویل سال از سوی رادیو یا تلویزیون میشدیم. یک فضای آرام و لذت بخشی حاکم میشد. دلمان مالامال از امید و آرزو بود. همه چیز بوی تازهگی و بهار و زندگی دوباره میداد. هنگامی که میشنیدیم یا محول الحول و الاحوال٬ چنین گمان میکردیم که تغییر و پویایی چشم به راه ماست و آیندهمان روشن و آفتابی است.
به تحول و تغییر اعتقاد داشتیم. کهنگی و سکون و درجا زدن را نه.
خلاصه اینکه در قبل از انقلاب٬ شنیدن آوای یا محول القلوب و الابصار٬ برای ما کودکان آن زمان٬ بوی بهار میداد. بوی شکوفه بادام. بوی یاسهای آویزان از روی دیوار همسایه.
اما الان چی؟
الان همین که سال تحویل میشه٬ ایکی ثانیه بعد از شنیدن نوای یا محول القلوب و الابصار٬ چشم آدم میافتد به قیافه خوابآلود مقام معظم با آن چشمان پف کرده و چهره درهم کشیده که میخواهد برایمان پیام نوروزی بدهد. آخ که چقدر مشمئز کننده است.آدم از دنیا سیر میشود. بوی کهنگی٬ بوی مرگ٬ بوی تباهی و بوی دروغ و تکبر و خودخواهی و انحطاط به مشام میرسد. اینها سنخیتی با نوروز ندارند. ما باید نوروز را دوباره بسازیم.
بیایید عید نوروزمان را فرسنگها دورتر از این کهنهپرستان ٬ همانند گذشتههای شیرین٬ جشن بگیریم و روح امید و شادی را در دلهایمان زنده کنیم.
عیدتان مبارک!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر