الان زمام امور کشور ما افتاده است در دست خامنهای و عدهای از فرماندهان سپاه . بقیه ارگانها و افراد وابسته به این حکومت٬ در واقع عناصر کمکی و نخودی این نظام هستند.
خوشبختانه یا بدبختانه خامنهای بیشتر تحت تاثیر مشاورین نظامیاش است تا دیگران. او بر این باور است که برخورد با مردم و شدت عمل نشان دادن در برابر مطالبات مردم نشانه اقتدار و استحکام نظام است و بعد از یکی دو هفته این سرو صداها خواهد خوابید.
.
اتفاقا قضیه برعکس است یعنی همین روحیه نظامیگری داشتن باعث سقوط این نظام خواهد شد بدون هیچ شک و تردیدی.
جمهوری اسلامی اگر همان مسیر سابق خودش را که مبتنی بر لاپوشانی و پنهانکاری بود را ادامه میداد و با نوبتی کردن مدیریت اجرایی کشور بدست جناحهای اصلاح طلب و اصولگرا باعث سرگرم کردن توده مردم به اختلافات جناحی میشد٬ میتوانست همچنان بر کرسی زمامداری این کشور با خیال راحت بنشیند. اما از وقتی که پردهها را کنار زد و رو در روی مردم قرار گرفت و به خیال کور کردن چشم فتنه به سوی مردم بیدفاع دستور آتش داد وارد یک سراشیبی تندی شد که جز انهدام نظام جمهوری اسلامی سرانجام دیگری برایش متصور نیست.
من نمیخواهم حوادث اخیر را دقیقا تکرار وقایع دوران انقلاب ذکر کنم ولی میخواهم بگویم که یک فرمول ثابت در هر دو جنبش هست و آن اینکه هرگاه حکومت با شدت عمل با مردم برخورد کند نتیجه معکوس خواهد گرفت. دخالت نظامیها در تدبیر و مدیریت کلان کشور باعث سقوط آن حکومت خواهد شد.
دوران انقلاب ۵۷ دوران عجیبی بود پر از حادثه و تلاطم. پر از ترس و امید. پر از شکست و پیروزی. پر از آرزو و حسرت. پر از اتحاد و همبستگی. دقیقا مثل همین روزها.
اوایل شکل گیری انقلاب خیلی دوران دشواری بود. هر حرکتی بشدت سرکوب میشد. هنوز اعتراضات فراگیر نشده بود و به لایههای مختلف جامعه سرایت نکرده بود. همان روزها هم در رادیو و تلویزیون دولتی تظاهر کنندگان را عدهای آشوبگر و خرابکار معرفی میکردند. در ماههای اولیه شروع جنبش٬ تعداد تظاهرکنندگان زیاد نبود. همین باعث میشد که نیروهای پلیس و ساواک با شدت بیشتری با انها برخورد میکردند.
ترس و دلهره جزء لاینفک شرکت در مجالس اعتراضی و یا تظاهرات خیابانی بود.
تظاهرات و اتفاقاتی که رخ میداد با وقفه زمانی تقریبا یکی دو ماهه بود. اینطور نبود که هر روز تظاهرات و درگیری باشد. البته این اواخر سرعت اتفاقات زیاد شد و در ماههای دی و بهمن به اوج خود رسید.
هربار که تظاهراتی میشد عدهای تیر میخوردند و تعداد زیادی دستگیر می شدند. هر روز مطالبات مردم عمیقتر و رادیکالتر میشد. شاه مرتب نخستوزیرها را عوض میکرد تا شاید باعث آرامش مردم شود اما فایدهای نداشت.
در اواخر سال ۵۷ ارتش وارد صحنه شد و حکومت نظامی اعلام گردید. عبور و مرور مردم از ساعت ۸ یا ۹ شب ممنوع بود. ارتش هرگونه تظاهرات را با رگبار مسلسلها پاسخ میداد. وسط خیابانهای اصلی و میادین شهر تانکو زرهپوش مستقر شده بود. حکومت همه راههای بروز مخالفت را بر مردم بسته بود. همه جا ترس و ارعاب و سرکوب بود.
اما مردم کم کم راههای دیگری را برای ابراز مخالفت خود یافتند. تظاهرات خونین جای خود را به اعتصابات کمرشکن و نافرمانی مدنی داد و حکومت پهلوی را به زانو درآورد.
بنابر این باید منتظر باشیم ببینیم آیا در ۱۸ تیر امسال نیز مقام عظمای وقاحت اشتباهات اخیر خود را تکرار میکند یا قادر است خود را از این مهلکه نجات دهد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر