ظاهرا هر دو روز یکبار٬ ما باید خودمان را به کلانتری محل معرفی کنیم تا بعد از انگشت نگاری و احراز هویت٬ اجازه داشته باشیم توی وبلاگ خودمان دو کلام حرف بزنیم. دیروز یکنفر کامنتی گذاشته بود مبنی بر اینکه تو که با اسم مستعار می نویسی چرا از مردم میخواهی علیه خامنه ای حرف بزنند. البته این دوست عزیز خود نیز اسم واقعی خودش را ننوشته ولی به من اینچنین انتقاد میکند!
بعضی از دوستان طوری این مطلب را جا انداختهاند که مستعار نویسی یک نوع بی مسئولیتی است در قبال خود و در برابر مخاطب. اما الحق و الانصاف اینطوری نیست. به پیر به پیغمبر اینطوری نیست. اینها که چنین تبلیغاتی را علیه ما میکنند در واقع میخواهند بطریقی دهان ما را ببندند و به انفعال بکشانند و یا ما را از نوشتن خسته و دلزده کنند.
داستان مستعار نویسی ما ماجرایی دارد بس طولانی که حیف است وقت شما را بخاطر چنین موضوعات پیش پا افتادهای به هدر بدهم. فقط این را بدانید که اگر من همین الان میخواستم از نو شروع کنم حتما با اسم واقعیام مینوشتم و نه با اسم مستعار زیرا اولا من دیگر قصد ندارم تا زمانی که این حکومت هست به ایران مسافرت کنم و ثانیا الان همه پردهها کنار رفته و همان حرفهایی را که پنج شش سال قبل مجبور بودیم با پوشش نامهای مستعار بنویسیم اکنون همه افراد حقیقی و گروههای سیاسی علنا میزنند و لذا همه خطوط قرمز توسط مردم شکسته شده و چیزی نمانده که ذکر آن فقط در استعاره بگنجد.
از طرفی٬ با نام واقعی نوشتن این خوبی را هم دارد که بهانه را از دست بعضی از دوستان و دشمنان گرفته میشود تا بجای نقد نظراتمان٬ اینقدر مستعار نویسی را چماق نکنند و به سرمان نکوبند.
البته من هم از اول میتوانستم یک اسمی را برای خودم برگزنیم تا شما خیال کنید دارم با نام واقعی خود مینویسم. مثلا اگر اسمم را میگذاشتم شاغلام عبداللهی یا فرض کنید میگذاشتم سکینه خانم محمدی اصل تهرانی یا چیزی شبیه اینها. اگر چنین کاری را میکردم کدامیک از شما به این مطلب شک میکردید؟
(البته ناگفته پیداست که اگر اسم ما سکینه خانم بود٬ چه جیگری میشدیم ها! و چه بسیار مردم علاف را سرِکار میگذاشتیم ولی معالاسف اینکار را نکردیم. یعنی جراتش را نداشتیم که بکنیم چون میترسیدیم یک وقت جدی جدی و خدای ناکرده کار بجاهای باریک بکشد.)
ولی خارج از شوخی٬ من هیچ مشکلی ندارم که به نام واقعی خودم بنویسم ولی این کار دیگر فایدهای ندارد. حتی ممکن است که بخورد توی ذوق خوانندگان عزیزی که توی این مدت اینجا را خواندهاند و تلخ و شیرین اینجا را تحمل کردهاند و این وبلاگ را همینطوری پذیرفتهاند.
من قبول دارم که بهتر بود از اول با اسم واقعی مینوشتم. شاید کیفیت نوشتهها بهتر میشد. ولی بهرحال وقت این حرفها گذشته و این وبلاگ با این مشخصات حی و حاضر جا افتاده و کاریاش هم نمیشود کرد و من هرچه را که به عقلم برسد خواهم نوشت. چه خوشتان بیاید و چه بدتان.
مضافا در نظر بگیرید که بهرحال من توی این تورنتو دارم کار میکنم و قرار است توی کامیونیتی ایرانیها زندگی کنم. با افشا شدن اسم واقعی ما٬ از این پس ما را ملا حسنی خواهند شناخت و مایه شوخی و دستانداختنهای هموطنان خواهد شد که بهرحال این دور از شان والای ماست!
این توضیحات واضح و بدیهی را برای آن دسته از دوستان دادم که بجای نقد حرفها و نوشتههای ما٬ کمتر با چماق «نام مستعار » توی سر ما بکوبند. شما اگر اهل منطق و استدلال هستید٬ بروید سراغ اصل کلام و نه اینکه بروید سراغ اینکه آنرا چه کسی گفته و شماره شناسنامهاش چی بوده و دیشب چی خورده و با کی خوابیده.
بعضی از دوستان طوری این مطلب را جا انداختهاند که مستعار نویسی یک نوع بی مسئولیتی است در قبال خود و در برابر مخاطب. اما الحق و الانصاف اینطوری نیست. به پیر به پیغمبر اینطوری نیست. اینها که چنین تبلیغاتی را علیه ما میکنند در واقع میخواهند بطریقی دهان ما را ببندند و به انفعال بکشانند و یا ما را از نوشتن خسته و دلزده کنند.
داستان مستعار نویسی ما ماجرایی دارد بس طولانی که حیف است وقت شما را بخاطر چنین موضوعات پیش پا افتادهای به هدر بدهم. فقط این را بدانید که اگر من همین الان میخواستم از نو شروع کنم حتما با اسم واقعیام مینوشتم و نه با اسم مستعار زیرا اولا من دیگر قصد ندارم تا زمانی که این حکومت هست به ایران مسافرت کنم و ثانیا الان همه پردهها کنار رفته و همان حرفهایی را که پنج شش سال قبل مجبور بودیم با پوشش نامهای مستعار بنویسیم اکنون همه افراد حقیقی و گروههای سیاسی علنا میزنند و لذا همه خطوط قرمز توسط مردم شکسته شده و چیزی نمانده که ذکر آن فقط در استعاره بگنجد.
از طرفی٬ با نام واقعی نوشتن این خوبی را هم دارد که بهانه را از دست بعضی از دوستان و دشمنان گرفته میشود تا بجای نقد نظراتمان٬ اینقدر مستعار نویسی را چماق نکنند و به سرمان نکوبند.
البته من هم از اول میتوانستم یک اسمی را برای خودم برگزنیم تا شما خیال کنید دارم با نام واقعی خود مینویسم. مثلا اگر اسمم را میگذاشتم شاغلام عبداللهی یا فرض کنید میگذاشتم سکینه خانم محمدی اصل تهرانی یا چیزی شبیه اینها. اگر چنین کاری را میکردم کدامیک از شما به این مطلب شک میکردید؟
(البته ناگفته پیداست که اگر اسم ما سکینه خانم بود٬ چه جیگری میشدیم ها! و چه بسیار مردم علاف را سرِکار میگذاشتیم ولی معالاسف اینکار را نکردیم. یعنی جراتش را نداشتیم که بکنیم چون میترسیدیم یک وقت جدی جدی و خدای ناکرده کار بجاهای باریک بکشد.)
ولی خارج از شوخی٬ من هیچ مشکلی ندارم که به نام واقعی خودم بنویسم ولی این کار دیگر فایدهای ندارد. حتی ممکن است که بخورد توی ذوق خوانندگان عزیزی که توی این مدت اینجا را خواندهاند و تلخ و شیرین اینجا را تحمل کردهاند و این وبلاگ را همینطوری پذیرفتهاند.
من قبول دارم که بهتر بود از اول با اسم واقعی مینوشتم. شاید کیفیت نوشتهها بهتر میشد. ولی بهرحال وقت این حرفها گذشته و این وبلاگ با این مشخصات حی و حاضر جا افتاده و کاریاش هم نمیشود کرد و من هرچه را که به عقلم برسد خواهم نوشت. چه خوشتان بیاید و چه بدتان.
مضافا در نظر بگیرید که بهرحال من توی این تورنتو دارم کار میکنم و قرار است توی کامیونیتی ایرانیها زندگی کنم. با افشا شدن اسم واقعی ما٬ از این پس ما را ملا حسنی خواهند شناخت و مایه شوخی و دستانداختنهای هموطنان خواهد شد که بهرحال این دور از شان والای ماست!
این توضیحات واضح و بدیهی را برای آن دسته از دوستان دادم که بجای نقد حرفها و نوشتههای ما٬ کمتر با چماق «نام مستعار » توی سر ما بکوبند. شما اگر اهل منطق و استدلال هستید٬ بروید سراغ اصل کلام و نه اینکه بروید سراغ اینکه آنرا چه کسی گفته و شماره شناسنامهاش چی بوده و دیشب چی خورده و با کی خوابیده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر