بنظر شما کدامیک از جنایاتی که در این دو سه ماهه اخیر رخ داده هولناکتر و تاسفبارتر بود؟
مرگ ندا و آن آخرین نگاهش؟
به خون غلتیدن جوانان بی گناه بر روی آسفالت گرم خیابان؟
ضرب و شتم زنان باردار و مردان سالخورده با باتون و زنجیر و میلگرد؟
ریختن مغولوار به منازل مردم و تخریب اموال آنها؟
بازداشتهای فلهای افراد و بیخبر گذاشتن خانوادههای آنان از وضعیت عزیزانشان؟
بدرفتاری با زندانیان و شکنجه و حبس انفرادی آنان؟
تجاوز وحشیانه به دختران و پسران؟ و سوزاندن جسد آنان؟
برپایی بیدادگاههای مضحک و اعترافات ساختگی زندانیان؟
دروغگویی و شانتاژ تبلیغاتی در صدا و سیما و کیهان و حق را باطل جلوه دادن و سرپوش نهادن بر واقعیتها؟
نه! بنظر من همه اینها «جنایت» بود ولی اتفاق تازهای نبود. سی سال است که در این نظام اینگونه جرم و جنایات به کرات اتفاق افتاده و شاید بدتر از اینها هم بوده که شما گاه و بیگاه چیزهایی خوانده و یا شنیدهاید.
اما هیچکدام از این جنایات به اندازه خود عمل تقلب در انتخابات دردناکتر و تاسف بارتر نبود. شما عمق فاجعه را در انتخاب شدن یا نشدن موسوی و کروبی و یا احمدینژاد نبینید. مهم این بود که این بیپدرها یک ملت بزرگ را تحقیر کردند.
مردم با ذوق و شوق فراوان به پای صندوقها رفتند و این ناجوانمردها در روز روشن به ریش مردم خندیدند و به کاندیداها بصورت سهمیهای رایها را اختصاص دادند. سهمیه آقای کروبی در کل کشور فقط سیصدهزار تا! آنوقت رهبر احمق و بیشعورشان آمد و در نماز جمعه با کمال وقاحت گفت چون اختلاف آرا زیاد است پس احتمال تقلب نیست!
خب! مردک! این اختلاف ساختگی آرا کار خودت و اون باند تبهکارت بوده و نه کار مردم.
این معنیاش فقط یک تقلب معمولی نبود. تمسخر مردم بود. تمسخر انتخابات و رای مردم. تمسخر دمکراسی و تحقیر جمهوریت.
بنظر من اگر از همان ابتدا٬ شورای نگهبان صلاحیت موسوی و کروبی را تایید نمیکرد و انتخابات را بصورت تک کاندیدایی برگزار میکردند و یا اصلا طی یک حکم حکومتی٬ مدت ریاست جمهوری احمدینژاد را تمدید میکردند خیلی بهتر از این بود که اینگونه گند بزنند به اصل و گوهره انتخابات در ایران.
اینها چنان بدعت نامبارکی را در این سرزمین گذاردند که حتی بعد از رفتن خودشان هم آثار و تبعاتش باقی خواهد ماند.
مرگ ندا و آن آخرین نگاهش؟
به خون غلتیدن جوانان بی گناه بر روی آسفالت گرم خیابان؟
ضرب و شتم زنان باردار و مردان سالخورده با باتون و زنجیر و میلگرد؟
ریختن مغولوار به منازل مردم و تخریب اموال آنها؟
بازداشتهای فلهای افراد و بیخبر گذاشتن خانوادههای آنان از وضعیت عزیزانشان؟
بدرفتاری با زندانیان و شکنجه و حبس انفرادی آنان؟
تجاوز وحشیانه به دختران و پسران؟ و سوزاندن جسد آنان؟
برپایی بیدادگاههای مضحک و اعترافات ساختگی زندانیان؟
دروغگویی و شانتاژ تبلیغاتی در صدا و سیما و کیهان و حق را باطل جلوه دادن و سرپوش نهادن بر واقعیتها؟
نه! بنظر من همه اینها «جنایت» بود ولی اتفاق تازهای نبود. سی سال است که در این نظام اینگونه جرم و جنایات به کرات اتفاق افتاده و شاید بدتر از اینها هم بوده که شما گاه و بیگاه چیزهایی خوانده و یا شنیدهاید.
اما هیچکدام از این جنایات به اندازه خود عمل تقلب در انتخابات دردناکتر و تاسف بارتر نبود. شما عمق فاجعه را در انتخاب شدن یا نشدن موسوی و کروبی و یا احمدینژاد نبینید. مهم این بود که این بیپدرها یک ملت بزرگ را تحقیر کردند.
مردم با ذوق و شوق فراوان به پای صندوقها رفتند و این ناجوانمردها در روز روشن به ریش مردم خندیدند و به کاندیداها بصورت سهمیهای رایها را اختصاص دادند. سهمیه آقای کروبی در کل کشور فقط سیصدهزار تا! آنوقت رهبر احمق و بیشعورشان آمد و در نماز جمعه با کمال وقاحت گفت چون اختلاف آرا زیاد است پس احتمال تقلب نیست!
خب! مردک! این اختلاف ساختگی آرا کار خودت و اون باند تبهکارت بوده و نه کار مردم.
این معنیاش فقط یک تقلب معمولی نبود. تمسخر مردم بود. تمسخر انتخابات و رای مردم. تمسخر دمکراسی و تحقیر جمهوریت.
بنظر من اگر از همان ابتدا٬ شورای نگهبان صلاحیت موسوی و کروبی را تایید نمیکرد و انتخابات را بصورت تک کاندیدایی برگزار میکردند و یا اصلا طی یک حکم حکومتی٬ مدت ریاست جمهوری احمدینژاد را تمدید میکردند خیلی بهتر از این بود که اینگونه گند بزنند به اصل و گوهره انتخابات در ایران.
اینها چنان بدعت نامبارکی را در این سرزمین گذاردند که حتی بعد از رفتن خودشان هم آثار و تبعاتش باقی خواهد ماند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر