حتما شما هم شنیدهاید که مقام عظما در مازنداران گفته:
«سرنوشت زورگویان سقوط است»
الان دو سه روزه که ما حسابی گیج شدهایم که این یارو چرا چنین جملهای از دهانش خارج شده. هرچی فکر کردیم بالاخره دلیلش را نفهمیدیم. از هرکس هم پرسیدیم جواب درست و حسابی نشنیدیم.
بعضی میگویند: طرف جلو دویده که عقب نماند! یعنی خواسته که بگوید من دیکتاتور نیستم و خودم هم مثل شما (مردم) مخالف دیکتاتورها هستم.
بعضی میگویند: از بس پر رو تشریف دارد آقا. بعد از این همه جرم و جنایت و زورگویی٬ تازه آمده همچی حرفی میزند. انگار که نه انگار!
با زورگویی تمام حرف خودش را علیه هفتاد میلیون نفر تحمیل کرد و در انتخابات تقلب کرد و حالا آمده میگه زورگویی چیز خوبی نیست!
بعضی دیگر میگویند: این نشانه خریت طرف است. لابد خودش معنی زورگو و دیکتاتور را نمیداند.
بعضی دیگر میگویند: شما چقدر سادهاید. لابد یکی دارد بهش زور میگوید که اینطور علیه زورگوها موضع گرفته. لابد حاج خانوم بهش زور میگه. ما که از پشت پرده خبر نداریم!
بعضیها هم میگویند: اشتباه شما این است که این بابا را خیلی جدی میگیرید. همیشه اینطوری نامربوط حرف میزند. این بابا همینطوری دهانش را باز کرده یک زری زده دیگه! شما از این گوش بگیر و از او گوش در کن!
اما میدونید من چی میگم؟
من میگم بعضی از آدمها هستند ماتحت شان میخارد برای اینکه دیگران بهشان گیر بدهند. باور کنید از اینجور آدمها زیاد دیدهام. طرف سادیسم این را دارد که کاری کند تا مردم به او فحش بدهند تا او ارضا شود.
من فکر میکنم خامنهای و شریعتمداری و احمدینژاد از این دسته افراد هستند. عمدا یک چیزی میگویند که مردم در مورد آنها بگویند:
عجب حرامزادههایی هستند اینها!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر