بعد از نماز جمعه تهران اتفاق افتاد

مرد: عزیزم  اون دست قشنگت رو بده به من  تا با هم برویم اتاق خواب ببینیم دنیا دست کیه!

زن: عزیزم و کوفت و زهر مار! به من دست نزن! من به تو حرام  شده ام و بطور اتوماتیک از تو طلاق گرفته ام!

مرد: یعنی چی؟ تو که تا دیروز زن من بودی و خیلی هم با هم خوب بودیم پس چی شد که اینجوری شدی؟

زن:  هرچی بهت گفتم اینقدر علیه ولایت فقیه حرف نزن  به گوش ات فرو نرفت. حالا این هم نتیجه اش!

مرد: آخه چه ربطی داره؟ من ولایت فقیه را قبول ندارم چه ربطی به کارهای رختخوابی ما داره؟

زن: همین که گفتم.  تو دیگه شوهر من نیستی!

مرد: ای داد و بیداد! حالا چکار بکنم که دوباره زن من بشوی؟

زن: باید از ولایت فقیه اطاعت کنی! امام جمعه تهران گفته هر کس از ولی فقیه اطاعت نکند زنش بر او حرام میشود و حق ندارد به زنش دست بزند. حالا اگر میخواهی به من دست بزنی باید از ولی فقیه اطاعت کنی.

مرد ( در حال دادن شعار): «وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد . ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد!» حالا خوب شد؟؟

زن: خاک تو سرت! تو از پس من یکنفر بر نمی آیی چطور میخواهی از پس ارتش دنیا بر بیایی ؟ تو آدم بشو نیستی.  حالا بیا تا خودم بهت نشان بدهم.

مرد: آخ جان! قربان اون تبعیت ات بروم. من از اول میدانستم که تو تابع ولایت هستی.