اصولا توی وبلاگستان هرکس نماد یک شهر یا کشوری است. مثلا هر وقت اسم دانمارک می آید یاد «اسد و بیلی» می افتم. هر وقت اسم نروژ می آید آدم ناخودآگاه یاد حسن آقا می افتد. باوجودیکه توی نروژ چند تا دوست و آشنای قدیمی هم دارم ولی نمیدانم چرا در ذهن من «حسن آقا» سمبل نروژ و نروژیان شده.
البته این قضیه به همین جا هم ختم نمیشود. مثلا شما اسم کرج را که می شنوید و مخصوصا صف شیر و تخم مرغ و روغن نباتی و جر و بحث های توی تاکسی یاد چه کسی می افتید؟ فکر نکنم به غیر از «زیتون» اسم دیگری در ذهن تان بیفتد. مثلا اگر سد کرج بشکند و سیل همه جا را با خود ببرد ابتدا زیتون را تصور میکنم که توی صف شیر ایستاده و با بقال محل دارد بگو مگو میکند درحالیکه سیلاب تا بالای زانویش بالا آمده.
استرالیا و آلمان و سوئد و اسرائیل و مشهد و ونکوور و ساحل عاج و شاخ افریقا و جامائیکا و بورکینافاسو هم هر یک یادآور اسم و شخص خاصی است.
خلاصه هروقت اتفاقی در جایی می افتد ذهن آدمب وجود آن شخص را در آن حوادث جستجو می کند. امیدوارم «حسن آقا» توی این حوادث طوریش نشده باشه تا سالها از وجودش به اسلام و اسلامیان همچنان بهرهمند باشند.
البته این قضیه به همین جا هم ختم نمیشود. مثلا شما اسم کرج را که می شنوید و مخصوصا صف شیر و تخم مرغ و روغن نباتی و جر و بحث های توی تاکسی یاد چه کسی می افتید؟ فکر نکنم به غیر از «زیتون» اسم دیگری در ذهن تان بیفتد. مثلا اگر سد کرج بشکند و سیل همه جا را با خود ببرد ابتدا زیتون را تصور میکنم که توی صف شیر ایستاده و با بقال محل دارد بگو مگو میکند درحالیکه سیلاب تا بالای زانویش بالا آمده.
استرالیا و آلمان و سوئد و اسرائیل و مشهد و ونکوور و ساحل عاج و شاخ افریقا و جامائیکا و بورکینافاسو هم هر یک یادآور اسم و شخص خاصی است.
خلاصه هروقت اتفاقی در جایی می افتد ذهن آدمب وجود آن شخص را در آن حوادث جستجو می کند. امیدوارم «حسن آقا» توی این حوادث طوریش نشده باشه تا سالها از وجودش به اسلام و اسلامیان همچنان بهرهمند باشند.
فرا رسیدن ماه نا مبارک رمضان، بر تمام مسلمانان جهان، تسلیت باد…!
پاسخحذففرارسیدین غذا خوردن در خفا، سیگار کشیدن بی سر و صدا، افطاری های زورکی، سحری خوردن های الکی، بوی گند دهان، گرسنگی بی امان، اعصاب داغون دیگران، معده ی خراب این و آن، فرار از دست کلان، ماه نا مبارک رمضان، بر تمام مسلمانان جهان، تسلیت باد!
آملا مرحمت داری کاکو!
پاسخحذفاگه قرار بود خُسن آقا به این راحتیها جان بکند که سکته قلبی کار حقیر را تمام کرده بود!
http://www.kaleme.com/1390/05/03/klm-66550/
پاسخحذفحل اين مسئله خيلی راحت است ! دست پير و پاتالهای دزد سپاه را كه ميخواهند يكشبه ميلياردر ! شوند از بازار وارادات كوتاه كنيد تا مردم بدبخت توليد كننده ايران به سر و سامانی برسند
به دوستم می گم سجاد پسر عموت دیروز اومده بود پیشم.میگه سجاده ما؟ نه پـَـَـ امام سجاد اومده بود صحیفه سجادیه رو واسش جلد کنم.
پاسخحذفصدای خرپفش کشتمون ! تکونش دادم از خواب پریده، میگه سر صدام اذیتت میکنه ؟میگم نه پـَـَـ جنس صداتو دوست دارم میخواستم بت بگم سعی کن تو اوج که میری رو تحریرات بیشتر کار کنی!
تو تاکسی تنها نشستم میخوام کرایه حساب کنم طرف میگه 1 نفر!! میگم نه پـــَ 2 نفر حساب کن خورزوخان هم هست.
از تاکسی پیدا شدم به راننده نیگا میکنم, میگه باقی پولتو میخوای؟میگم نه پـَـَــــ میخوام یه دل سیر نیگات کنم که میری دلتنگت نشم!
به دوستم میگم وی پی ان داری؟ میگه واسه رد شدن از فیلترینگ میخوای نــه پـَـَــــ واسه رد شدن از تنگه ابو غُریب میخوام. هم سنگرام منتظرن!!!
بچه داییم به دنیا اومده .. همه خوشحال و اینا .. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟… نَ پَـــ میخایم همین جوری ولش کنیم اسمش بشه:… نیو فولدر
دارم با تلفن حرف میزنم. بابام میگه دوست دخترت بود؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ ژاک شیراک بود درمورد مناغشات اخیر خاور میانه نظرمو میخواست . .
با ماشین افتادیم ته دره یارو میگه زنگ بزنم امبولانس بیاد میگم :نــه پـَـَـــ یه مشکل درون خانوادست خودمون حلش میکنیم
پسر همسایمون تو پارک داشت بریک دنس می کرد یکی اومده بعد نیم ساعت تماشا میگه ایشون داره میرقصه؟گفتم:پـَـَـ نــه پـَـَـــ شربت خاکشیر خورده می خواد ته نشین نشه
تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟ نه پــَـَـَـــ اومدم از شاگردت تایپ یاد بگیرم
داریم راه میریم با دوستام پام پیچ خورده،خوردم زمین میگه کمک میخوای؟میگم نه پـَـَـ شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت میکنم بریییید برییییییید
پسره اومده خواستگاریم میگم من الان می خوام درس بخونم
می گه یعنی چند سال دیگه می خوای ازدواج کنی؟
نه پ 10 دقیقه صبر کنی این صفحه رو بخونم درسم تموم میشه
یارو نشسته کنار خیابون نوک دماغش چسبیده به زمین دوستم میگه :معتاده؟ میگم نه پ میخواد انعطاف بدنشو به رخ بکشه
کارتمو دادم به بلیط فروش مترو میگه شارژش کنم میگم نه پـَـَـ دولو بزن روش
تو حیاط دانشگاه تو انگلیس دارم با دوستم فارسی حرف میزنم ، یارو اومده میگه خانوم شما ایرانی هستین؟ نــه پـَـَــــ انگلیسی هستیم فارسی یاد گرفتیم بتونیم شماعی زاده گوش بدیم!!
…”زمان جنگ…شب…موشکبارون…صدای یه انفجار مهیب در نزدیکی خونه…”…مادر بزرگم: بمب بود؟ …نه پـــ پوشک بچه رو سفت نبسته بودن صدای ………… پیچید؟
رفتم الکتریکی می گم آقا سه راهی دارین؟ میگه سه راه برق؟!!! نــه پـَـَــــ سه راه آذری ، دربست
نصفه شب یکی از بالا درمون پرید تو حیاط داداشم گفت علی دزده؟ نه پــــــــَ “زوروِ ” داره از دسته قروبان گارسیادر میره
اهنگ اندی تو ماشین گذاشتیم دوستم میگه اندیه ؟ نه پــــــَ داریوشه، داره خودشه لوس میکنه بخندیم
اين متون راهبردي جمعيت ال ياسين بين سالهاي 1386 تا 1388 براي اولين بار منتشر شدند. بيش تر برنامه هاي گفته شده در اين متن ها اجرا شدند و باعث رسوايي هر چه بيشتر اداره دايره مذاهب و همچنين باعث آزادي استاد ايليا و اعضاي جمعيت گرديد . اما با توجه به دستگيري مجدد چند روزه استاد ايليا بر آن شديم تا دوباره اين متن ها و برنامه ها را يادآوري كنيم
پاسخحذفhttp://mansouroun.blogspot.com/