۱- در روایت هست شخصی خدمت حضرت وارد شد و عرض کرد پدر و مادرم فدایت شود مدتی است باطری موبایل من شارژ نمیشود علاج چیست؟
حضرت فرمود: شب دهانت را با آب نمک قرقره کن و بر زمین سفت نشاش و ناشتا هفت دانه خاکشیر بخورد و تا شب چیزی نخورد.
ابواسحاق شمبول فرنگی که از اصحاب بود نقل میکند که بعد از چند روز همان شخص برگشت و عرض کرد: پدر و مادرم فدایت شود. من دستورات شما را رعایت کردم و مشکل شارژ باطری موبایل و حتی لبتابم علاج شد و اصلا خالی نمیشود.
حضار با شنیدن این سخن شیهه زدند و جان به جان آفرین تسلیم نمودند.
۲- شخصی نالان و افتان و خیزان به خدمت حضرت رسید و عرض کرد: بازیهای فوتبال یورو ۲۰۱۲ را در چه سایتی بصورت لایو میشود دید؟
حضرت دستی بر محاسن مبارک کشیدند و فرمودند برو اوکراین و از نزدیک ببین ای خاک برسر!
حضرت همچنین فرمودند: هر کس که این مسابقات را بصورت لایو نبیند شیطان به تعداد تماشاگران استادیوم یکصد هزار نفری آزادی تهران هر شب از دبر با او جماع میکند.
۳- نقل است از ابو هریره دامغانی اعلی الله مقامه الشریف که او نیز از بقال سر کوچه یکی از صحابه شنیده و سینه به سینه این روایت به او رسیده که روزی شخصی خدمت حضرت رسید و عرض کرد شما فرکانس کانل تلویزیون ماهوارهای پی-ام- سی فامیلی را که عوض شده دارید؟
حضرت فرمود: آی لاو پی-ام-سی!
شخص رفت ومشکلش بصورت معجزهآسایی حل شد. نقل میکنند که آن شخص تا آخر عمرش ماهواره اش بطور خودکار تنظیم میشد و همسایگان هرگز او را در روی پشت بام برای تنظیم دیش ندیدند.
خیلی با حال بود صواب کارت 1000 هوریه بهشتی با و اگ خانم هستی 100 غلمان خوش هیکل
پاسخحذفخیلی شوتی که با هرجیزی شوخی میکنی
پاسخحذفناشناس 2 بزار اینا با هر چی میخوان شوخی کنن. از من و تو که کم نمیشه. پول نفته که خدا بده برکت . انداختیمشون به فقر و فلاکت. حالا تو میخوای دهنشونم ببندی. خدا کنه فقط بلند نشن. من نگرانم اگه فشار بیشتر از این بشه چی میشه. خدا آخر و عاقبتمونو به خیر کنه.من چند تا از برادرا رو میشناسم با اینکه دلاراشون از پارو بالا میرفت سکته زدن چون فکر میکردن دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره حتما این ملت بلند میشن. بیچاره ها دوتاشون جوون مرگ شدن.کاشکی منم یه سکته میزدم تا نابودی نظام و نبینم.
پاسخحذفبا اجازه ملا, و با کپی رایت , حدیث اول در کمپین امام نقی نقل شد .
پاسخحذفناشناس 2
پاسخحذفمیگویند اسکندر قبل از حمله به ایران درمانده و مستأصل بود. از خود میپرسید که چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر میفهمند حکومت کنم؟ یکی از مشاوران میگوید: «کتابهایشان را بسوزان، بزرگان و خردمندانشان را بکش و دستور بده به زنان و کودکانشان تجاوز کنند»، اما یکی دیگر از مشاوران پاسخ میدهد: «نیازی به چنین کاری نیست. از میان مردم آن سرزمین: آنها را که نمیفهمند و کم سوادند، به کارهای بزرگ بگمار و آنها را که میفهمند و باسوادند، به کارهای کوچک و پست بگمار. بیسوادها و نفهمها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچگاه توانایی طغیان نخواهند داشت. فهمیدهها و با سوادها هم یا به سرزمینهای دیگر کوچ میکنند یا خسته و سرخورده، عمر خود را تا لحظه مرگ، در گوشه ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد