این روزها جمهوری اسلامی در سیاست خارجی دست ها را بالا برده و برای عبور از گردنه بحران پرونده هسته ای حاضر است همه خواسته های غربی ها را تمکین کند. این ذات جمهوری اسلامی است که هرگاه احساس ضعف میکند فورا ننه من غربیم بازی درمی آورد و تا زانو در مقابل کانون قدرت خم میشود.
اما سیاست داخلی جمهوری اسلامی طور دیگری است. این رژیم در داخل احساس قدرت مطلق و بلامنازع میکند و درنتیجه همه چیز را با مشت آهنین و اعدام و ترور و زندان و شکنجه و بگیر و ببند جواب می دهد.
این خیلی مسخره است که عده ای از زندانیان را به تلافی حمله هم مسلک و یا هم گروه شان به مرزبانان در بلوچستان بیاورند واعدام بکنند. اصولا کسی که زندانی است دستش از همه جا کوتاه است و در اتفاقاتی که در بیرون زندان رخ میدهد بی تقصیر است.
در واقع اینجور اقدامات وحشیانه در داخل به تلافی وادادن در خارج است. اینها زورشان به امریکا و کشورهای غربی نمی رسد تلافی اش را سر نیروهای مخالف داخلی درمی آورند.
البته یک نکته را این رژیم باید یادش باشد. اینطور نیست که استفاده از مشت آهنین همیشه برای حکومت ها اقتدار بیاورد. گاهی اینگونه اقدامات جرقه ای در انبار باروت کینه و خشم مردم می شود که هیچ قدرتی را یارای مهار آن نیست. مگر اتفاقات سوریه از کجا شروع شد؟ رژیم سوریه چند تا کودک شعار نویس بر روی دیوارها را دستگیر کرد و فردای آن روز جنازه هایشان را در خیابان انداخت تا درس عبرتی برای دیگران شود درحالی که نمی توانست تصور کند این کبریتی که می کشد چه آتشی را خواهد افروخت.
من حالم از همه کسانی که دنبال کون دولت تدبیر و امید راه افتادند بهم میخورد. اینها در انحراف و فریب افکار عمومی شریک هستند. طوری از اعتدال و تدبیر و عقلانیت حرف میزنند که فقط مبتلایان به آلزایمر ممکن است حرف آنها را باور کنند و عملکرد سی و چند ساله این حکومت مذهبی را فراموش کنند.
این دوران هم خواهد گذشت و تق دولت تزویز و فریب بزودی درخواهد آمد. این حکومت نمی تواند خودش را از این مهلکه بیرون بکشد. هر امتیازی هم که بدهد خودش را بیشتر به مرحله مات شدن در بازی شطرنج اقتصادی و اجتماعی نزدیکتر میکند.
اینها فقط دارند زمان سقوط خودشان را طولانی تر میکنند.