ابواحمد جمالالدین بن عبدالنبی بن عبدالصانع نیشابوری اِستَرابادی
(۱۱۷۸-۱۲۳۲ق)، معروف به سید محمد استرآبادی نیز به دعوت فتحعلیشاه از
عتبات به ایران آمد. او صاحب کراماتی بود!
در خلال سکونت او در تهران، کراماتی از وی در میان عامه شهرت یافت، و او به «صاحب الکرامات» ملقب شد. یکی از کراماتی که به او منتسب شد، داستان پیشگویی در خصوص قتل تسیتسیانف فرمانده سپاه روسیه در منطقه قفقاز بود: میرزا محمد به فتحعلی شاه پیشنهاد کرد که حاضر است برای نابودی این فرمانده روسی چله بنشیند تا پس از گذشت ۴۰ روز، سرِ تسیتسیانف را برای شاه بیاورند و در عوض، حکومت قاجار متعهد گردد که حقیقت ماجرا را آشکار، و از اخباریگری حمایت کند. به دنبال این گفتوگو، میرزا محمد به مزار حضرت عبدالعظیم در ری رفت و در حجرهای در به روی خود بست و با اعمالی خاص، چله نشست. پس از گذشت ۴۰ روز، سرِ سردار روس توسط سواری به درگاه فتحعلی شاه آورده شد. (منبع: نک: نفیسی، ج۱، صص۲۵۱-۲۵۲؛ سپهر، ج۱، صص۸۲ - ۸۳
در خلال سکونت او در تهران، کراماتی از وی در میان عامه شهرت یافت، و او به «صاحب الکرامات» ملقب شد. یکی از کراماتی که به او منتسب شد، داستان پیشگویی در خصوص قتل تسیتسیانف فرمانده سپاه روسیه در منطقه قفقاز بود: میرزا محمد به فتحعلی شاه پیشنهاد کرد که حاضر است برای نابودی این فرمانده روسی چله بنشیند تا پس از گذشت ۴۰ روز، سرِ تسیتسیانف را برای شاه بیاورند و در عوض، حکومت قاجار متعهد گردد که حقیقت ماجرا را آشکار، و از اخباریگری حمایت کند. به دنبال این گفتوگو، میرزا محمد به مزار حضرت عبدالعظیم در ری رفت و در حجرهای در به روی خود بست و با اعمالی خاص، چله نشست. پس از گذشت ۴۰ روز، سرِ سردار روس توسط سواری به درگاه فتحعلی شاه آورده شد. (منبع: نک: نفیسی، ج۱، صص۲۵۱-۲۵۲؛ سپهر، ج۱، صص۸۲ - ۸۳
به دنبال امضاء عهدنامه تركمنچاى و براى نظارت در اجراء آن آلكساندر گرى
بايدوف نويسنده، شاعر وديپلمات روس كه خود در نوشتن عهدنامه دخالت داشت از
جانب تزار روسيه به عنوان سفير فوق العاده به ايران آمد تا در باب ترتيب
پرداخت تتمه غرامت، كه در پرداخت آن تأخير شده بود، مطالبه و استرداد اسراى
روس كه مدتها پيش در ايران بودند و نيز در باب ساير مسايل فيمابين مذاكره و
اقدام نمايد .
زمانی که او به تهران رسید، متوجه شد تعدادی از زنان گرجی در منازل رجال
ایرانی به سر میبرند. او طبق مفاد ماده سیزده عهدنامه ترکمنچای آنان را
اسیر تلقی کرد و از دولت ایران درخواست استرداد آنان را نمود.
در بين كسانى كه در جزو اسراى ارمنى، خود را در همان اول ورود ايلچى به
سفارت روس رسانيد، ميرزا يعقوب يكى از خاجگان ارمنى حرمسراى سلطنتى بود .
وى بيشتر براى رهايى از حسابرسى تنخواه دولت كه در دست او بود و سر به صد
هزار تومان مى زد استنكاف جست . و در ضمن نام اسراى گرجى و ارمنى را كه در
خانه اعيان شهر پيش خدمت بودند به گرىبايدوف داد.
گریبایدوف با کمک و هدایت «آغایعقوب ارمنی»، که با خانوادههای رجال
ایران آشنا بود از اوضاع آگاهی یافت و با مراجعه به شخصیتهای سرشناس به
مطالبه زنان گرجی که در حرمسرای آنان بودند پرداخت. سرانجام با پافشاری
گریبایدوف دو زن ارمنی، که به گفتهٔ ایرانیان مسلمان شده بودند و در منزل
اللهیارخان آصف الدوله وزیر امور خارجه وقت، به سر میبرند، به هیئت روسی
پناهنده شدند. روز ۹ بهمن ۱۲۰۷ به دستور رستم بیگ از همراهان ایرانی
گریبایدوف در سفارت روسیه، زنان ارمنی را که در فکر پناهندگی به روسیه
بودند، به یکی از گرمابههای مجاور سفارت بردند.
این خبر به روحانی معروف تهران یعنی حاج سید محمد مسیح استرآبادی رسید. او فتوای جهاد داد و امر کرد که آن دو ناموس اسلامند و باید از دست اجنبی آزاد شوند! (شواهد متعددی حاکی از آن است که این ماجرا توطئه انگلیس بود و بوسیله این آخوند خیانتکار عملی شد)
این خبر به روحانی معروف تهران یعنی حاج سید محمد مسیح استرآبادی رسید. او فتوای جهاد داد و امر کرد که آن دو ناموس اسلامند و باید از دست اجنبی آزاد شوند! (شواهد متعددی حاکی از آن است که این ماجرا توطئه انگلیس بود و بوسیله این آخوند خیانتکار عملی شد)
در یکم فوریه سال 1820 میلادی مطابق با ششم شعبان 1244 قمری اوباش چماق
بدست با شعار یا حسین، الله اکبر، امروز عاشوراست از بازار تهران راه
افتادند و به جایگاه وزیر مختار روس یورش بردند و سی و نه تن از افراد حاضر
در انجا را قطعه قطعه کردند.
نهایتا گریبایدوف دستور داد آن دو زن و یعقوب خان ارمنی را تحویل مردم دادند. مردم بلافاصله یعقوب خان را جلو ساختمان کشتند و آن دو زن گرجی را به خانه آصف الدوله بردند.
در این میان تیری از سوی سفارت شلیک شد و یکنفر از مهاجمان زخمی شد. مردم هم خشمگین شده به سفارت یورش بردند.مردم هر کس را یافتند کشتند و تنها مالتسوف، دبیر اول سفارت که خود را به لباس مبدل درآورده بود جان سالم به در برد. سرانجام جنازه مثله شده گریبایدوف شناسایی و به تفلیس فرستاده و در همان شهر دفن شد.
نهایتا گریبایدوف دستور داد آن دو زن و یعقوب خان ارمنی را تحویل مردم دادند. مردم بلافاصله یعقوب خان را جلو ساختمان کشتند و آن دو زن گرجی را به خانه آصف الدوله بردند.
در این میان تیری از سوی سفارت شلیک شد و یکنفر از مهاجمان زخمی شد. مردم هم خشمگین شده به سفارت یورش بردند.مردم هر کس را یافتند کشتند و تنها مالتسوف، دبیر اول سفارت که خود را به لباس مبدل درآورده بود جان سالم به در برد. سرانجام جنازه مثله شده گریبایدوف شناسایی و به تفلیس فرستاده و در همان شهر دفن شد.
با قتل گریبایدوف، ایران و روسیه در آستانهٔ جنگ دیگری قرار گرفتند که
با اعزام هیاتی عالیرتبه به مسکو با در دست داشتن نامه عذرخواهی فتحعلی شاه
برای تزار نیکلای یکم، کار به مصالحه کشید و حاج میرزا مسیح استرآبادی به
تقاضای دولت روس به عتبات تبعید شد.
فتحعلی شاه برای جلوگیری از جنگ دیگری که پیروزی آن غیرممکن به نظر
میرسید مجبور شد الماس بسیار بزرگ ۸۸ قیراطی (معروف به الماس شاه) را که
هنگام فتح هند به دست نادرشاه افشار افتاده بود، به وسیله نوهاش در سن
پترزبورگ به تزار روسیه نیکلای یکم به عنوان خونبهای الکساندر گریبایدوف
تقدیم نماید.
این هم یکی دیگر از دسته گل هایی که آخوندهای شیعه به سر مملکت ما زدند.
عواقب این حمله طوری بود که تا مدتها دولت ایران به روس ها باج میداد و
زبانش در برابر زیاده خواهی های آنها کوتاه بود.
ای دو صد لعنت بر روحانیون نابکار.
ای دو صد لعنت بر روحانیون نابکار.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر