دور باطل(۱):
عدهای ميگويند: دمکراسی از طريق جنگ و خونريزی ايجاد نميشود. اين افراد برای اثبات حرف خود مثالهايی از عراق و افغانستان را يادآوری ميکنند.
خب. ظاهرا حرف درستی است. اصولا جنگ و خشونت در همه اشکال آن زشت است. ما دوست نداريم بيگانگان به سرزمين آبا و اجدادی ما تجاوز کنند.
همين افراد ميگويند: راه سعادت کشور ما نه انقلاب است و نه جنگ و نه حتی براندازی! بايد يواش يواش اصلاحات را بر نظام تحميل کرد و بمرور زمان منتظر گشايش در امور اداره کشور شد.
اين افراد ميگويند: ما ضد انقلاب هستيم يعنی با هر روشی که منجر به بروز يک انقلاب شود مخالفيم. دمکراسی و آزادی از درون صندوقهای آرا و شرکت در انتخابات بيرون میآيد.
من نمیخواهم بحث فلسفی و تاريخی بکنم. ميخواهم نادرستی اين طرز فکر را با زبان ساده تشريح کنم:
آقاجان! فرض کنيد ما ديگه از همين امروز تصميم گرفتهايم در خدمت نظام مقدس باشيم و در عين حال برای ايجاد اصلاحات و مردم سالاری تلاش کنيم. ببينيم چه اتفاقی میافتد؟ .
خب. ما می بينيم که در اين کشور آزادی نيست. همه رسانهها در انحصار يک طرز تفکر و يک خط سياسی است. راديو تلويزيون و روزنامهها و ديگر تريبونها در قبضه قدرت آقای خامنهای است. سياستهای خارجی آنقدر ابلهانه پايه ريزی و هدايت ميشود که هرروز صدمات بیشتری بر منافع ملی کشور وارد ميشود. برنامهريزی و اجرای سياستهای اقتصادی نه تنها مشکلات بيکاری و فقر را التيام نمیدهد بلکه باعث بروز فساد اداری و بزهکاری اجتماعی ميشود. آزادی های فردی روز به روز محدودتر ميشود. شايسته سالاری جای خود را به رياکاری و چاپلوسی ميدهد. جوانان آينده خود را تاريک و مبهم ميبينند. فرار مغزها تشديد ميشود. اعتبار ايران و ايرانی روز به روز در دنيا خدشهدار تر ميشود و ...
خب. با مشاهده اين همه ناملايمات و بی لياقتیها چه بايد کرد؟
ابتدا به ذهنمان ميرسد که اگر يک آدم عاقل و باسواد و دلسوز بجای آقای خامنهای قدرت را بدست گيرد همه کارها درست ميشود. برای اينکه رهبر را عوض کنيم بايد لااقل نیمی از اعضای مجلس خبرگان آدم حسابی باشند و مثل ما فکر کنند و بخواهند رهبر را عزل و يک آدم درست و حسابی را جايگزين نمايند. ولی اين کار که محال است چون اولا توی قشر روحانيتی که صلاحيتشان مورد تاييد فيلتر شورای نگهبان برسد آدم حسابی پيدا نميشود. ثانيا شورای نگهبان توسط رهبر انتخاب ميشوند و اعضای مجلس خبرگان رهبری هم توسط شورای نگهبان منتخب رهبر تعيين صلاحيت (انتخاب) ميشوند يعنی توی يک دور باطل شما ميخواهيد رهبر را توسط منتخبانش عزل کنی. اين حماقت نيست؟
اين از قضيه رهبر. از خير تعويض رهبر منصرف ميشويم و میرويم به سراغ يک پله پايين تر
ادامه دارد...
عدهای ميگويند: دمکراسی از طريق جنگ و خونريزی ايجاد نميشود. اين افراد برای اثبات حرف خود مثالهايی از عراق و افغانستان را يادآوری ميکنند.
خب. ظاهرا حرف درستی است. اصولا جنگ و خشونت در همه اشکال آن زشت است. ما دوست نداريم بيگانگان به سرزمين آبا و اجدادی ما تجاوز کنند.
همين افراد ميگويند: راه سعادت کشور ما نه انقلاب است و نه جنگ و نه حتی براندازی! بايد يواش يواش اصلاحات را بر نظام تحميل کرد و بمرور زمان منتظر گشايش در امور اداره کشور شد.
اين افراد ميگويند: ما ضد انقلاب هستيم يعنی با هر روشی که منجر به بروز يک انقلاب شود مخالفيم. دمکراسی و آزادی از درون صندوقهای آرا و شرکت در انتخابات بيرون میآيد.
من نمیخواهم بحث فلسفی و تاريخی بکنم. ميخواهم نادرستی اين طرز فکر را با زبان ساده تشريح کنم:
آقاجان! فرض کنيد ما ديگه از همين امروز تصميم گرفتهايم در خدمت نظام مقدس باشيم و در عين حال برای ايجاد اصلاحات و مردم سالاری تلاش کنيم. ببينيم چه اتفاقی میافتد؟ .
خب. ما می بينيم که در اين کشور آزادی نيست. همه رسانهها در انحصار يک طرز تفکر و يک خط سياسی است. راديو تلويزيون و روزنامهها و ديگر تريبونها در قبضه قدرت آقای خامنهای است. سياستهای خارجی آنقدر ابلهانه پايه ريزی و هدايت ميشود که هرروز صدمات بیشتری بر منافع ملی کشور وارد ميشود. برنامهريزی و اجرای سياستهای اقتصادی نه تنها مشکلات بيکاری و فقر را التيام نمیدهد بلکه باعث بروز فساد اداری و بزهکاری اجتماعی ميشود. آزادی های فردی روز به روز محدودتر ميشود. شايسته سالاری جای خود را به رياکاری و چاپلوسی ميدهد. جوانان آينده خود را تاريک و مبهم ميبينند. فرار مغزها تشديد ميشود. اعتبار ايران و ايرانی روز به روز در دنيا خدشهدار تر ميشود و ...
خب. با مشاهده اين همه ناملايمات و بی لياقتیها چه بايد کرد؟
ابتدا به ذهنمان ميرسد که اگر يک آدم عاقل و باسواد و دلسوز بجای آقای خامنهای قدرت را بدست گيرد همه کارها درست ميشود. برای اينکه رهبر را عوض کنيم بايد لااقل نیمی از اعضای مجلس خبرگان آدم حسابی باشند و مثل ما فکر کنند و بخواهند رهبر را عزل و يک آدم درست و حسابی را جايگزين نمايند. ولی اين کار که محال است چون اولا توی قشر روحانيتی که صلاحيتشان مورد تاييد فيلتر شورای نگهبان برسد آدم حسابی پيدا نميشود. ثانيا شورای نگهبان توسط رهبر انتخاب ميشوند و اعضای مجلس خبرگان رهبری هم توسط شورای نگهبان منتخب رهبر تعيين صلاحيت (انتخاب) ميشوند يعنی توی يک دور باطل شما ميخواهيد رهبر را توسط منتخبانش عزل کنی. اين حماقت نيست؟
اين از قضيه رهبر. از خير تعويض رهبر منصرف ميشويم و میرويم به سراغ يک پله پايين تر
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر