اظهار و يا کتمان محبت؟
یکی از دوستانم میگفت هيچوقت بياد ندارم پدر و مادرم در برابر ما بچهها همديگر را ماچ کرده باشند و يا قربان صدقه هم بروند( البته بغیر از موارد استثنایی مثل بازگشت از زیارت یا عید نوروز و امثال آن) . نه بخاطر اينکه مشکلی با هم داشته باشند بلکه بخاطر نوع تربيت و فرهنگی بود که از گذشته به ارث بردهآند. بسياری از پدر و مادران سنتی ما٬ محبت کردن به همسرشان را در برابر دیگران و حتی در انظار کودکان خود کتمان ميکنند و اين را به حساب حيا و شرم ميگذارند.
بنظرم این کار غلطی است. پدر و مادر باید با اظهار کردن محبت به یکدیگر در برابر فرزندان٬ به آنها بیاموزند که بی شيله پيله زندگی کنند و اسير قيد و بندهای خودساخته و بيهوده نشوند.
نقطه مقابل اين شيوه٬ شيوهای است که بعضی از تازه به دوران رسيدهها و نديد بديدها و کم ظرفيتها انجام ميدهند. حتما شما هم توی مهمانیها به اين دسته از آدمهای متظاهر برخورد کردهايد. مثلا شوهره آنقدر عزيزم عزيزم ميکنه و يا زنه اينقدر عشوه مياد و ناز میکنه که آدم به خودش ميگه: اينها که اينجا با هم اينجوری ميکنند٬ ببين توی رختخواب با هم چيکار ميکنند؟!!
بنظرم «اعتدال» در اظهار محبت کردن کار درستی است. نه اينقدر بايد کتمانش کرد و نه آنقدر بی پروا و بیکلاس.
اظهار کردن محبت روابط را مستحکم و فضای زندگی را باصفاتر ميکند.
و اما آيا در روابط اجتماعی محبت و علاقهمان را کتمان کنيم يا اظهار؟
بيشتر ما ايرانيان اظهار محبت به يکديگر را به حساب «پپسی باز کردن» برای ديگری قلمداد ميکنيم و از آن پرهيز ميکنيم. خيال ميکنيم ديگران اين کار ما را به حساب چاپلوسی خواهند گذاشت.
اين همان چيزی است که من اسمش را خودسانسوری محبت ميگذارم. مثلا از اشعار فلان شاعر خوشمان ميايد ولی هيچوقت اظهار نميکنيم که چه احساسی نسبت به آن شعر و یا شاعر داريم. از فلان شخصيت سياسی یا فرهنگی یا تاریخی خوشمان ميايد ولی جرات نداريم حرف دلمان را اظهار کنيم و يا آنرا در وبلاگمان بنويسيم.
البته در مقابل اظهار نفرت اينقدر وسواس نيستيم. همينکه از کسی يه خورده بدمان بيايد فورا اين اظهار تنفر را علنی ميکنيم. بخاطر همين است که «اظهار تنفر» از ديگران را بحساب نقد و انتقاد ميگذاريم و «اظهار محبت » به ديگران را بحساب چاپلوسی!
یکی از دوستانم میگفت هيچوقت بياد ندارم پدر و مادرم در برابر ما بچهها همديگر را ماچ کرده باشند و يا قربان صدقه هم بروند( البته بغیر از موارد استثنایی مثل بازگشت از زیارت یا عید نوروز و امثال آن) . نه بخاطر اينکه مشکلی با هم داشته باشند بلکه بخاطر نوع تربيت و فرهنگی بود که از گذشته به ارث بردهآند. بسياری از پدر و مادران سنتی ما٬ محبت کردن به همسرشان را در برابر دیگران و حتی در انظار کودکان خود کتمان ميکنند و اين را به حساب حيا و شرم ميگذارند.
بنظرم این کار غلطی است. پدر و مادر باید با اظهار کردن محبت به یکدیگر در برابر فرزندان٬ به آنها بیاموزند که بی شيله پيله زندگی کنند و اسير قيد و بندهای خودساخته و بيهوده نشوند.
نقطه مقابل اين شيوه٬ شيوهای است که بعضی از تازه به دوران رسيدهها و نديد بديدها و کم ظرفيتها انجام ميدهند. حتما شما هم توی مهمانیها به اين دسته از آدمهای متظاهر برخورد کردهايد. مثلا شوهره آنقدر عزيزم عزيزم ميکنه و يا زنه اينقدر عشوه مياد و ناز میکنه که آدم به خودش ميگه: اينها که اينجا با هم اينجوری ميکنند٬ ببين توی رختخواب با هم چيکار ميکنند؟!!
بنظرم «اعتدال» در اظهار محبت کردن کار درستی است. نه اينقدر بايد کتمانش کرد و نه آنقدر بی پروا و بیکلاس.
اظهار کردن محبت روابط را مستحکم و فضای زندگی را باصفاتر ميکند.
و اما آيا در روابط اجتماعی محبت و علاقهمان را کتمان کنيم يا اظهار؟
بيشتر ما ايرانيان اظهار محبت به يکديگر را به حساب «پپسی باز کردن» برای ديگری قلمداد ميکنيم و از آن پرهيز ميکنيم. خيال ميکنيم ديگران اين کار ما را به حساب چاپلوسی خواهند گذاشت.
اين همان چيزی است که من اسمش را خودسانسوری محبت ميگذارم. مثلا از اشعار فلان شاعر خوشمان ميايد ولی هيچوقت اظهار نميکنيم که چه احساسی نسبت به آن شعر و یا شاعر داريم. از فلان شخصيت سياسی یا فرهنگی یا تاریخی خوشمان ميايد ولی جرات نداريم حرف دلمان را اظهار کنيم و يا آنرا در وبلاگمان بنويسيم.
البته در مقابل اظهار نفرت اينقدر وسواس نيستيم. همينکه از کسی يه خورده بدمان بيايد فورا اين اظهار تنفر را علنی ميکنيم. بخاطر همين است که «اظهار تنفر» از ديگران را بحساب نقد و انتقاد ميگذاريم و «اظهار محبت » به ديگران را بحساب چاپلوسی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر