آئيننامه ساماندهی وبلاگها:
ای بابا! برو پی کارت٬ برو عقلت را عوض کن. مگر هرکس هرچی گفت بايد باور کرد؟ پس اين عقل را برای چی گذاشتهاند توی کله آدم؟
مرتيکه با يک من ريش و پشم توی روز روشن ورداشته توی وبلاگش نوشته: دولت ميخواد وبلاگها را کنترل کنه. هرکس وبلاگ دارد باید برود شهرداری و اجازه بگیرد. از این به بعد وبلاگها باید پروانه کارشان را اون بالای صفحه اصلی نصب کنند والا پلمپ میشوند!
خدا يک عقلی به تو بده به پول زيادی بمن. دولت مگر بيکار است که بياد گير بده به دفترچه خاطرات مردم؟ اين همه مشکلات جور واجور ريخته توی اين مملکت٬ اونوقت دولت مياد ببينه من چی نوشتم يا تو چی نوشتی؟ آخه اينهم شد حرف؟ وبلاگ درست کردن که شق القمر نیست. ظرف یک ربع میشود چند تا وبلاگ درست کرد. این نشد آن. آن نشد یکی دیگر. کنترل بردار نیست.
والله اينها نيست! اينها پولتيک است که دولت ميزند. اينها نقشه است. اينها اسرار دولتی است. آخه بابا هر حرفی را نمیشود آشکارا گفت تا عالم و آدم بفهمند.
من حالا محض خاطر اطمينان شما اصل جريان را شرح ميدهم ولی خواهش ميکنم مرگ من اين چيزها را به خارجیها نگوييد که آنها هم ياد بگيرند و روی دست ما بلند بشوند. اينها اسرار مملکتی است که من ميخواهم برای شما بگويم نباید بیگانه بفهمد.
ميدانيد دولت ميخواهد چه بکند؟ دولت با اين کار ميخواهد يواشکی مشکل بيکاری را حل کند. حالا چجوری؟ خب٬ ببينيد ما صدها هزار وبلاگ و سايتهای اينترنتی جور واجور داريم. اينها را چه کسی ميخواهد کنترل کند؟ مثلا همين يک فقره وبلاگ من را فرض کنيد. از کجا ميخواهند بفهمند که من امروز زبانم لال به مقام معظم رهبری توهين کردهام يا نه؟ بايد يک کسی هميشه مواظب این وبلاگ باشد. تازه با يک نفر هم که نميشه. ممکن است تا فرد مراقب٬ رفته دشتشويی يا خوابيده ٬ خدای نکرده من اينجا يک چيزهايی نوشته باشم و ارکان نظام مقدس ما را بهم بريزم. بنابر اين حداقل سه نفر لازم است تا در سه شفت هشت ساعته مراقب وبلاگ من باشند. از طرفی ديگر٬ هرکس که بخواهد زبانم لال عليه مقامات مطلبی بنويسد که نمیآيد خيلی رک و پوست کنده بنويسد. ميآيد توهينهايش را در پردهای از ايهام و اشاره در قالب شعر٬ طنز٬ عکس٬ کاریکاتور٬ فيلم٬ داستان و شکلهای ديگر مینويسد بنابر اين قضاوت بر سر اينکه يک نوشته در اين وبلاگ مثلا توهين به مقامات است يا نه خارج از توان و تشخیص يکنفر است لذا لازم است در هر شيفت چند گروه خبره متشکل از عدهای حقوقدان و زبانشناس و فرهنگ شناس و کارشناس در زمینههای مختلف استخدام شوند تا نگذارند بعضی از وبلاگ نويسها خدای نکرده مطالبی دوپهلو بنويسند و به نظام لطمه بزنند.
خب٬ با اين حساب برای مراقبت از هروبلاگ يک سازمان عریض و طویل سیصد چهارصد نفری لازم است که شب و روز حواسشان کاملا به آن یک وبلاگ باشد و نگذارند مطلب ناجوری منتشر شود. اين فقط برای يک وبلاگ بود. حالا شما ببينيد برای کنترل اين همه وبلاگ و سايت اينترنتی ما چه جمعيت عظيمی را احتياج داريم! تعداد بیکاران مان که هیچ باید از خارج هم آدم وارد کنیم.
با اجرای اين طرح نه تنها مشکل بيکاری مملکت ما حل ميشود بلکه مجبور ميشويم چند ميليون کارگر افغانی بصورت مهاجر بپذیریم. با کارگران افغانی هم فعالیتهای ساختمان سازی و ساخت و ساز را توسعه ميدهيم و هم مشکل کمبود جمعیت را که رئیس جمهور عزیزمان به آن اشاره کردند حل میکنیم. يعنی با هيچ و پوچ مملکت را آباد کردهايم. از اين بهتر چی ميخواهيد؟
ای بابا! برو پی کارت٬ برو عقلت را عوض کن. مگر هرکس هرچی گفت بايد باور کرد؟ پس اين عقل را برای چی گذاشتهاند توی کله آدم؟
مرتيکه با يک من ريش و پشم توی روز روشن ورداشته توی وبلاگش نوشته: دولت ميخواد وبلاگها را کنترل کنه. هرکس وبلاگ دارد باید برود شهرداری و اجازه بگیرد. از این به بعد وبلاگها باید پروانه کارشان را اون بالای صفحه اصلی نصب کنند والا پلمپ میشوند!
خدا يک عقلی به تو بده به پول زيادی بمن. دولت مگر بيکار است که بياد گير بده به دفترچه خاطرات مردم؟ اين همه مشکلات جور واجور ريخته توی اين مملکت٬ اونوقت دولت مياد ببينه من چی نوشتم يا تو چی نوشتی؟ آخه اينهم شد حرف؟ وبلاگ درست کردن که شق القمر نیست. ظرف یک ربع میشود چند تا وبلاگ درست کرد. این نشد آن. آن نشد یکی دیگر. کنترل بردار نیست.
والله اينها نيست! اينها پولتيک است که دولت ميزند. اينها نقشه است. اينها اسرار دولتی است. آخه بابا هر حرفی را نمیشود آشکارا گفت تا عالم و آدم بفهمند.
من حالا محض خاطر اطمينان شما اصل جريان را شرح ميدهم ولی خواهش ميکنم مرگ من اين چيزها را به خارجیها نگوييد که آنها هم ياد بگيرند و روی دست ما بلند بشوند. اينها اسرار مملکتی است که من ميخواهم برای شما بگويم نباید بیگانه بفهمد.
ميدانيد دولت ميخواهد چه بکند؟ دولت با اين کار ميخواهد يواشکی مشکل بيکاری را حل کند. حالا چجوری؟ خب٬ ببينيد ما صدها هزار وبلاگ و سايتهای اينترنتی جور واجور داريم. اينها را چه کسی ميخواهد کنترل کند؟ مثلا همين يک فقره وبلاگ من را فرض کنيد. از کجا ميخواهند بفهمند که من امروز زبانم لال به مقام معظم رهبری توهين کردهام يا نه؟ بايد يک کسی هميشه مواظب این وبلاگ باشد. تازه با يک نفر هم که نميشه. ممکن است تا فرد مراقب٬ رفته دشتشويی يا خوابيده ٬ خدای نکرده من اينجا يک چيزهايی نوشته باشم و ارکان نظام مقدس ما را بهم بريزم. بنابر اين حداقل سه نفر لازم است تا در سه شفت هشت ساعته مراقب وبلاگ من باشند. از طرفی ديگر٬ هرکس که بخواهد زبانم لال عليه مقامات مطلبی بنويسد که نمیآيد خيلی رک و پوست کنده بنويسد. ميآيد توهينهايش را در پردهای از ايهام و اشاره در قالب شعر٬ طنز٬ عکس٬ کاریکاتور٬ فيلم٬ داستان و شکلهای ديگر مینويسد بنابر اين قضاوت بر سر اينکه يک نوشته در اين وبلاگ مثلا توهين به مقامات است يا نه خارج از توان و تشخیص يکنفر است لذا لازم است در هر شيفت چند گروه خبره متشکل از عدهای حقوقدان و زبانشناس و فرهنگ شناس و کارشناس در زمینههای مختلف استخدام شوند تا نگذارند بعضی از وبلاگ نويسها خدای نکرده مطالبی دوپهلو بنويسند و به نظام لطمه بزنند.
خب٬ با اين حساب برای مراقبت از هروبلاگ يک سازمان عریض و طویل سیصد چهارصد نفری لازم است که شب و روز حواسشان کاملا به آن یک وبلاگ باشد و نگذارند مطلب ناجوری منتشر شود. اين فقط برای يک وبلاگ بود. حالا شما ببينيد برای کنترل اين همه وبلاگ و سايت اينترنتی ما چه جمعيت عظيمی را احتياج داريم! تعداد بیکاران مان که هیچ باید از خارج هم آدم وارد کنیم.
با اجرای اين طرح نه تنها مشکل بيکاری مملکت ما حل ميشود بلکه مجبور ميشويم چند ميليون کارگر افغانی بصورت مهاجر بپذیریم. با کارگران افغانی هم فعالیتهای ساختمان سازی و ساخت و ساز را توسعه ميدهيم و هم مشکل کمبود جمعیت را که رئیس جمهور عزیزمان به آن اشاره کردند حل میکنیم. يعنی با هيچ و پوچ مملکت را آباد کردهايم. از اين بهتر چی ميخواهيد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر