عيبهای ما ايرانيان (۳)
ما ایرانیان مردمی باهوش٬ زیرک٬ با استعداد٬ میهماننواز٬ خونگرم و خوشمشرب هستیم ولی بدلیل وجود بعضی کاراکترهای منفی ٬ هیچکدام از این صفات خوب نتوانستهاست دردی از ما درمان کند و گرهای از مشکلات عمیق و کهنه ما را باز کند.
بعضی از عیبهای ما مثل ویروسهای خطرناک هستند که همنشین ما شده و همه قوت و توان ما را دارد از بین میبرد. متاسفانه ما به وجود این ویروسها عادت کردهایم و خیلی مشکل است آنها را بسادگی از خود دور کنیم. یکی از این ویروسها عدم مسئولیت پذیری ماست.
ب) بی مسئوليت و بی تعهد بودن
ما ملتی هستيم که از کوچک تا بزرگمان مسئوليت کاری که بعهده گرفتهايم را بطور کامل نمیپذيريم. اگر از رفتگر خيابان بپرسيم: اين آت و آشغالها کنار خيابان چيه. مگر امروز اينجا را جارو نکردی؟ فورا ميگه: چرا جارو کردم. باد اومد دوباره همه جا را آشغال کرد. هيچوقت نميگه: همين الان آنها را جارو ميکنم. فکرش به دنبال توجيه کردن است و فرار از مسئوليت.
در همه جای دنيا برای تاييد و الزام قراردادها و تعهدهای کتبی چيزی هست به نام امضا. امضا عبارتست از اسم و مشخصات فاميلی متعهد. حالا ببينيد همين امضا در فرهنگ ما چه شکلی است؟ يک خط کج و کوله و شکلک عجيب و غريب که معمولا نه نام دارد و نه مشخصات. يعنی امضا ميکنيم ولی طوری امضا ميکنيم که چند سال بعد اگر لازم شد بتوانيم بزنيم زيرش.
چرا توی تجارتهای جهانی بازرگانان ما معروف شدهاند به اهل دبه درآوردن؟ بخاطر همين عدم تعهد ذاتی ماست.
شما ببینید از سر و کول اين مملکت هزاران کاستی و کمبود و نارسايی میبارد٬ محال است شما بتوانيد يک مسئول برای حتی يکی از آنها پيدا کنيد. تمام تاريخ دادگستری اين کشور را از بذو پيدايش تا بحال زير و رو کنيد. يکنفر را نخواهيد يافت که بجرم « کارنکردن» و پيش نبردن مسئوليتی که عهدهدار بوده محاکمه شده باشد.
اين همه هواپيما سقوط کرد. اين همه قطار بهم تصادف کرد. کسی پيدا نشد مسئوليتش را قبول کند و عذرخواهی کند و استعغا بدهد. کدام وزير و يا وکيل را سراغ داريد که بگويد که اين تصميمی که مثلا چند سال پيش گرفتم اشتباه بوده و اين زيانها را به بار آورده. پس اين همه اشتباه را در اين مملکت چه کسی انجام ميدهد؟
اوایل انقلاب آمدند گفتند کنترل جمعیت کار استعمار است. بروید بچه درست کنید. لشگر بیست میلیونی میخواهیم. بعد که چند سال گذشت و فهمیدند عجب حرف نسنجیدهای زدهاند بدون سر و صدا و بدون اینکه اعتراف کنند اشتباه کردیم بزرگترین کارخانه کاندوم سازی خاورمیانه را راهاندازی کردند.
اين مسئوليت نپذيرفتن در اعماق جامعه و رفتارهای همه ما جا افتاده. مثلا وقتی با کسی قرار ميگذاريم و يا بايد در جلسهای حاضر شويم معمولا يک ربع نيمساعت دير ميرسيم و فوری سر ته قضيه را بهم میآوريم.« ببخشيد٬ شرمنده٬ توی ترافيک گير کرده بودم! ». هم خودمان از اين «توجيه» راضی ميشويم و هم مخاطب. چون او هم میداند این بهانه را باید در دفعه بعد خودش نیز بکار ببرد.
ما ایرانیان مردمی باهوش٬ زیرک٬ با استعداد٬ میهماننواز٬ خونگرم و خوشمشرب هستیم ولی بدلیل وجود بعضی کاراکترهای منفی ٬ هیچکدام از این صفات خوب نتوانستهاست دردی از ما درمان کند و گرهای از مشکلات عمیق و کهنه ما را باز کند.
بعضی از عیبهای ما مثل ویروسهای خطرناک هستند که همنشین ما شده و همه قوت و توان ما را دارد از بین میبرد. متاسفانه ما به وجود این ویروسها عادت کردهایم و خیلی مشکل است آنها را بسادگی از خود دور کنیم. یکی از این ویروسها عدم مسئولیت پذیری ماست.
ب) بی مسئوليت و بی تعهد بودن
ما ملتی هستيم که از کوچک تا بزرگمان مسئوليت کاری که بعهده گرفتهايم را بطور کامل نمیپذيريم. اگر از رفتگر خيابان بپرسيم: اين آت و آشغالها کنار خيابان چيه. مگر امروز اينجا را جارو نکردی؟ فورا ميگه: چرا جارو کردم. باد اومد دوباره همه جا را آشغال کرد. هيچوقت نميگه: همين الان آنها را جارو ميکنم. فکرش به دنبال توجيه کردن است و فرار از مسئوليت.
در همه جای دنيا برای تاييد و الزام قراردادها و تعهدهای کتبی چيزی هست به نام امضا. امضا عبارتست از اسم و مشخصات فاميلی متعهد. حالا ببينيد همين امضا در فرهنگ ما چه شکلی است؟ يک خط کج و کوله و شکلک عجيب و غريب که معمولا نه نام دارد و نه مشخصات. يعنی امضا ميکنيم ولی طوری امضا ميکنيم که چند سال بعد اگر لازم شد بتوانيم بزنيم زيرش.
چرا توی تجارتهای جهانی بازرگانان ما معروف شدهاند به اهل دبه درآوردن؟ بخاطر همين عدم تعهد ذاتی ماست.
شما ببینید از سر و کول اين مملکت هزاران کاستی و کمبود و نارسايی میبارد٬ محال است شما بتوانيد يک مسئول برای حتی يکی از آنها پيدا کنيد. تمام تاريخ دادگستری اين کشور را از بذو پيدايش تا بحال زير و رو کنيد. يکنفر را نخواهيد يافت که بجرم « کارنکردن» و پيش نبردن مسئوليتی که عهدهدار بوده محاکمه شده باشد.
اين همه هواپيما سقوط کرد. اين همه قطار بهم تصادف کرد. کسی پيدا نشد مسئوليتش را قبول کند و عذرخواهی کند و استعغا بدهد. کدام وزير و يا وکيل را سراغ داريد که بگويد که اين تصميمی که مثلا چند سال پيش گرفتم اشتباه بوده و اين زيانها را به بار آورده. پس اين همه اشتباه را در اين مملکت چه کسی انجام ميدهد؟
اوایل انقلاب آمدند گفتند کنترل جمعیت کار استعمار است. بروید بچه درست کنید. لشگر بیست میلیونی میخواهیم. بعد که چند سال گذشت و فهمیدند عجب حرف نسنجیدهای زدهاند بدون سر و صدا و بدون اینکه اعتراف کنند اشتباه کردیم بزرگترین کارخانه کاندوم سازی خاورمیانه را راهاندازی کردند.
اين مسئوليت نپذيرفتن در اعماق جامعه و رفتارهای همه ما جا افتاده. مثلا وقتی با کسی قرار ميگذاريم و يا بايد در جلسهای حاضر شويم معمولا يک ربع نيمساعت دير ميرسيم و فوری سر ته قضيه را بهم میآوريم.« ببخشيد٬ شرمنده٬ توی ترافيک گير کرده بودم! ». هم خودمان از اين «توجيه» راضی ميشويم و هم مخاطب. چون او هم میداند این بهانه را باید در دفعه بعد خودش نیز بکار ببرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر