«دشمنی با اسرائیل» را چه کسی در مغز ما فرو کرد؟
مدتی است دارم به این موضوع فکر میکنم که چرا ما با اسرائیل دشمن هستیم و اصلا سنخیت ما با مشکلات فیمابین اعراب و اسرائیل چیست؟ آیا ما عرب هستیم؟ فلسطینی هستیم؟ پسر خاله فلسطینی داریم؟ دختر عمهمان لبنانی است؟ با اسرائیل همسایه هستیم؟ قبلا سابقه درگیری و دعوا داشتیم؟
آخه ما این وسط چکارهایم که باید هزینه دشمنی با اسرائیل و طرفداری از مردم فلسطین را بدهیم؟
میخواهید بدانید دشمنی با اسرائیل را چه کسانی وارد مغز ما ایرانیها کردند؟
کمونیستها و گروههای چپ.
باور کنید جدی دارم میگم.
قبل از انقلاب٬ گروههای سیاسی مهم عبارت بودند از: جبهه ملی٬ حزب توده٬ چریکهای فدایی خلق و بالاخره سازمان مجاهدین.
همه این گروهها علیه نظام شاهنشاهی و استبدادی فعالیت میکردند. حزب توده که دمشان به اتحاد شوروی بند بود و بیشتر توی کار جاسوسی بودند و در طول تاریخ همیشه علیه منافع ملی قدم برداشتند. در هرجا که شوروی منافعی داشت٬ تودهای ها هم بودند و با شوروی علیه امپریالیسم و کاپیتالیسم همصدایی میکردند.
چریکهای فدایی و مجاهدین خلق عمدتا دانشجویان دانشگاههای داخل و یا خارج کشور بودند که عمیقا معتقد به جنگ مسلحانه بودند و از طریق دانشجویان فلسطینی جذب سازمان آزادیبخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات شدند. تعداد زیادی از چریکهای فدایی خلق و اعضای اصلی سازمان مجاهدین به اردوگاههای فلسطینیها رفتند تا در آنجا آموزش نظامی و جنگهای چریکی ببینند.
کم کم عرفات شد یار و یاور چریکهای کمونیست ایرانی علیه نظام سلطنتی ایران که از هم پیمانان امریکا در منطقه بود. کشورهای سوریه و عراق و لیبی و چند کشور عربی دیگر هم سوسیالیستی بودند و هم پیمان شوروی.
وقتی چریکهای ایرانی از فلسطین برمیگشتند با خود نفرت از اسرائیل و صهیونیسم را با خود به ارمغان میآوردند. عکس و تصویر قهرمانان و حتی طرز لباس پوشیدن انها الگو گرفته از مبارزان فلسطینی بود.
زمانی که بچه بودم٬ چقدر جزوههای خاطرات و مبارزات قهرمانان این سازمانها را که علیه اسرائیل جنگیده بودند را میخواندم و ناخودآگاه دشمنی با نظام دیکتاتوری شاه به همراه سس دشمنی با اسرائیل به مغز کوچک ما خورانده میشد.
قبل از شکل گیری انقلاب٬ آقای خمینی در عراق بصورت تبعیدی زندگی میکرد. حکومت عربی و بعثی عراق از هم پیمانان شوروی و از حامیان اصلی فلسطینیها بود که رابطه خوبی با حکومت شاه (ایران) نداشت. تبلیغات و رسانههای کشورهای عربی علیه حکومت ایران بود و مرتبا شاه ایران را بخاطر دوستی با اسرائیل سرزنش میکردند. آقای خمینی هم از این وضعیت استفاده میکرد و در سخنرانیهایش شاه را به همدستی با یهودیان علیه مسلمانان متهم میکرد.
در جریان انقلاب٬ انقلابیون برای اینکه مردم را علیه دیکتاتوری شاه تهییج کنند میگفتند شاه نفت مملکت را به یهودیان میدهد تا آنها را علیه فلسطینیها تقویت کند. هرروز با یک هواژیمای اختصاصی خون جوانان ایرانی را برای زخمی شدگان اسرائیلی میفرستند و از این جور مزخرفات که تبعا ما هم باور میکردیم.
انقلاب که پیروز شد٬ یاسر عرفات اولین کسی بود که برای شادباش پیروزی انقلاب به ایران آمد و خلاصه ما با فلسطینی ها پسر خاله دختر خاله شدیم. (البته همین آقای عرفات چند سال بعد بدلیل برسمیت شناختن اسرائیل و مذاکره با نخست وزیر آن مورد غضب آقای خمینی قرار گرفت و تا آخر عمر رابطه آنها خراب بود)
هرروز که میگذشت توی تلویزیون شاهد تحولات خاورمیانه و جنایات صهیونیستها بودیم. صحنههای دلخراش از مردم لبنان و فلسطین خوراک روزانه تلویزیون بود که به مغز ما تزریق میشد. کم کم ما شدیم دشمن شماره یک اسرائیل بدون اینکه خودمان بخواهیم.
الان توی کتابهای درسی بچه های دبستان مطالبی گنجانده اند تا از همان ابتدا ذهن یک بچه کلاس دوم ابتدایی را نسبت به این مسئله پر کنند.
واقعا خنده دار است که ما خودمان چقدر خون دل میخوردیم برای آوارگان فلسطینی در صورتیکه خودمان ملتی آواره و دربدر شده ایم
مدتی است دارم به این موضوع فکر میکنم که چرا ما با اسرائیل دشمن هستیم و اصلا سنخیت ما با مشکلات فیمابین اعراب و اسرائیل چیست؟ آیا ما عرب هستیم؟ فلسطینی هستیم؟ پسر خاله فلسطینی داریم؟ دختر عمهمان لبنانی است؟ با اسرائیل همسایه هستیم؟ قبلا سابقه درگیری و دعوا داشتیم؟
آخه ما این وسط چکارهایم که باید هزینه دشمنی با اسرائیل و طرفداری از مردم فلسطین را بدهیم؟
میخواهید بدانید دشمنی با اسرائیل را چه کسانی وارد مغز ما ایرانیها کردند؟
کمونیستها و گروههای چپ.
باور کنید جدی دارم میگم.
قبل از انقلاب٬ گروههای سیاسی مهم عبارت بودند از: جبهه ملی٬ حزب توده٬ چریکهای فدایی خلق و بالاخره سازمان مجاهدین.
همه این گروهها علیه نظام شاهنشاهی و استبدادی فعالیت میکردند. حزب توده که دمشان به اتحاد شوروی بند بود و بیشتر توی کار جاسوسی بودند و در طول تاریخ همیشه علیه منافع ملی قدم برداشتند. در هرجا که شوروی منافعی داشت٬ تودهای ها هم بودند و با شوروی علیه امپریالیسم و کاپیتالیسم همصدایی میکردند.
چریکهای فدایی و مجاهدین خلق عمدتا دانشجویان دانشگاههای داخل و یا خارج کشور بودند که عمیقا معتقد به جنگ مسلحانه بودند و از طریق دانشجویان فلسطینی جذب سازمان آزادیبخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات شدند. تعداد زیادی از چریکهای فدایی خلق و اعضای اصلی سازمان مجاهدین به اردوگاههای فلسطینیها رفتند تا در آنجا آموزش نظامی و جنگهای چریکی ببینند.
کم کم عرفات شد یار و یاور چریکهای کمونیست ایرانی علیه نظام سلطنتی ایران که از هم پیمانان امریکا در منطقه بود. کشورهای سوریه و عراق و لیبی و چند کشور عربی دیگر هم سوسیالیستی بودند و هم پیمان شوروی.
وقتی چریکهای ایرانی از فلسطین برمیگشتند با خود نفرت از اسرائیل و صهیونیسم را با خود به ارمغان میآوردند. عکس و تصویر قهرمانان و حتی طرز لباس پوشیدن انها الگو گرفته از مبارزان فلسطینی بود.
زمانی که بچه بودم٬ چقدر جزوههای خاطرات و مبارزات قهرمانان این سازمانها را که علیه اسرائیل جنگیده بودند را میخواندم و ناخودآگاه دشمنی با نظام دیکتاتوری شاه به همراه سس دشمنی با اسرائیل به مغز کوچک ما خورانده میشد.
قبل از شکل گیری انقلاب٬ آقای خمینی در عراق بصورت تبعیدی زندگی میکرد. حکومت عربی و بعثی عراق از هم پیمانان شوروی و از حامیان اصلی فلسطینیها بود که رابطه خوبی با حکومت شاه (ایران) نداشت. تبلیغات و رسانههای کشورهای عربی علیه حکومت ایران بود و مرتبا شاه ایران را بخاطر دوستی با اسرائیل سرزنش میکردند. آقای خمینی هم از این وضعیت استفاده میکرد و در سخنرانیهایش شاه را به همدستی با یهودیان علیه مسلمانان متهم میکرد.
در جریان انقلاب٬ انقلابیون برای اینکه مردم را علیه دیکتاتوری شاه تهییج کنند میگفتند شاه نفت مملکت را به یهودیان میدهد تا آنها را علیه فلسطینیها تقویت کند. هرروز با یک هواژیمای اختصاصی خون جوانان ایرانی را برای زخمی شدگان اسرائیلی میفرستند و از این جور مزخرفات که تبعا ما هم باور میکردیم.
انقلاب که پیروز شد٬ یاسر عرفات اولین کسی بود که برای شادباش پیروزی انقلاب به ایران آمد و خلاصه ما با فلسطینی ها پسر خاله دختر خاله شدیم. (البته همین آقای عرفات چند سال بعد بدلیل برسمیت شناختن اسرائیل و مذاکره با نخست وزیر آن مورد غضب آقای خمینی قرار گرفت و تا آخر عمر رابطه آنها خراب بود)
هرروز که میگذشت توی تلویزیون شاهد تحولات خاورمیانه و جنایات صهیونیستها بودیم. صحنههای دلخراش از مردم لبنان و فلسطین خوراک روزانه تلویزیون بود که به مغز ما تزریق میشد. کم کم ما شدیم دشمن شماره یک اسرائیل بدون اینکه خودمان بخواهیم.
الان توی کتابهای درسی بچه های دبستان مطالبی گنجانده اند تا از همان ابتدا ذهن یک بچه کلاس دوم ابتدایی را نسبت به این مسئله پر کنند.
واقعا خنده دار است که ما خودمان چقدر خون دل میخوردیم برای آوارگان فلسطینی در صورتیکه خودمان ملتی آواره و دربدر شده ایم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر