چگونه شاعر شویم؟
همه شما میتوانید با سه سوت یک شاعر موفق و معروفی شوید بشرطی که به حرفهای من خوب گوش کنید و آنها را مو به مو اجرا نمایید.
اولین شرط موفقیت در این راه کنار گذاشتن کم رویی است. آدم کم رو هبچ وقت به جایی نمیرسد. خجالت نکشید. تا میتوانید شعر بگویید و اعتماد به نفس داشته باشید . مطمئن باشید که حتماافرادی پیدا خواهند شد که با خواندن قطعه ادبی شما خواهند گفت: بهبه! عجب شعری!
شرط دوم برای شاعر شدن این است که اصلا سعی نکنید شعرتان مفهوم یا مقصودی داشته باشد. چشمهایتان را ببندید و دست کنید توی یک کیسهای از لغات و کلمهها. هرچی دم دستتان رسید کنار هم بگذارید تا شعرتان وزین شود و دیگران نتوانند مفهوم شعر را بفهمند.
یادتان باشد در جمع ادیبان و شاعران٬ همواره قطعهای که فهماش مشگلتر است٬ وزینتر به حساب میآید. بنابر این بهتر است از اول قید مفهوم داشتن را از شعرهایتان بزنید.
حالا من برای راحتی کار شما٬ از این به بعد چند قطعه از شعرهایی که قبلا سرودهام و بعضی از آنها را در انجمنهای مختلف ادبی خوانده ام و مورد تشویق حضار قرار گرفته را برایتان در این وبلاگ میآورم:
در فروغ نیلگون هستی
شراره سبزناک جیرجیرکها
در افقهای دوردست تنهایی
که در آغوش نسیم آرمیدهاند
چه زیباست
زبالههای سطل آشغال همسایه
آوای زلف تو را نشانه میروند
پوست خربزه
دمپایی ابری
تخمه آفتابگردان و سیب گندیده
صفحه ایام با تو بودن را ورق میزنند
یادت هست وقتی آدامس خروس نشان میجویدی
با آن دندانهای گرازت
بادکنک درست میکردی
آه که در خلوت معراج تو
چیزی به ما نماسید
در گرمای طاقت فرسای زمستان عشق
بر صخره جمال دریای نجات
سوسکی نشسته با غرور
لطفا جیغ نکش
لطفا جیغ نکش
تورنتو- آذر ۸۷
همه شما میتوانید با سه سوت یک شاعر موفق و معروفی شوید بشرطی که به حرفهای من خوب گوش کنید و آنها را مو به مو اجرا نمایید.
اولین شرط موفقیت در این راه کنار گذاشتن کم رویی است. آدم کم رو هبچ وقت به جایی نمیرسد. خجالت نکشید. تا میتوانید شعر بگویید و اعتماد به نفس داشته باشید . مطمئن باشید که حتماافرادی پیدا خواهند شد که با خواندن قطعه ادبی شما خواهند گفت: بهبه! عجب شعری!
شرط دوم برای شاعر شدن این است که اصلا سعی نکنید شعرتان مفهوم یا مقصودی داشته باشد. چشمهایتان را ببندید و دست کنید توی یک کیسهای از لغات و کلمهها. هرچی دم دستتان رسید کنار هم بگذارید تا شعرتان وزین شود و دیگران نتوانند مفهوم شعر را بفهمند.
یادتان باشد در جمع ادیبان و شاعران٬ همواره قطعهای که فهماش مشگلتر است٬ وزینتر به حساب میآید. بنابر این بهتر است از اول قید مفهوم داشتن را از شعرهایتان بزنید.
حالا من برای راحتی کار شما٬ از این به بعد چند قطعه از شعرهایی که قبلا سرودهام و بعضی از آنها را در انجمنهای مختلف ادبی خوانده ام و مورد تشویق حضار قرار گرفته را برایتان در این وبلاگ میآورم:
در فروغ نیلگون هستی
شراره سبزناک جیرجیرکها
در افقهای دوردست تنهایی
که در آغوش نسیم آرمیدهاند
چه زیباست
زبالههای سطل آشغال همسایه
آوای زلف تو را نشانه میروند
پوست خربزه
دمپایی ابری
تخمه آفتابگردان و سیب گندیده
صفحه ایام با تو بودن را ورق میزنند
یادت هست وقتی آدامس خروس نشان میجویدی
با آن دندانهای گرازت
بادکنک درست میکردی
آه که در خلوت معراج تو
چیزی به ما نماسید
در گرمای طاقت فرسای زمستان عشق
بر صخره جمال دریای نجات
سوسکی نشسته با غرور
لطفا جیغ نکش
لطفا جیغ نکش
تورنتو- آذر ۸۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر