من فکر کنم اگر مرحوم سعدی زنده بود٬ الان یا توی زندان اوین بود و یا از کشور فرار کرده بود و آمده بود کانادا توی پیتزایی کار میکرد.
شعرهای سعدی عموما از دیدگاه مسئولین نظام مسئلهدار و منحرف کننده هستند و به همین خاطر نه تنها هیچگاه وزارت ارشاد برای بوستان و گلستان آن مرحوم مجوز صادر نمیکرد بلکه او را بجرم تشویش اذهان عمومی و جاسوسی برای عوامل بیگانه و تلاش در صدد براندازی نظام مقدس تحت تعقیب قرار میدادند.
حالا برای نمونه یکی از شعرهایش را با نگاه امنیتی آقایون تفسیر میکنیم:
گِلی خوشبو در حمام روزی
رسید از دست محبوبی بدستم
خب. اولا باید مشخص شود رابطه شاعر با آن شخص باصطلاح «محبوب» چگونه بوده است و به چه منظور با هم رفتهاند حمام؟
آیا آن «محبوب» زن بوده یا مرد؟ و اگر زن بوده٬ آیا محرم بوده یا یامحرم؟ ضمنا آیا توی حمام به طرف دسته گُل داده یا یک مشت گِل و خاک؟ باید بررسی شود که اگر خاک و گِل بوده آیا از شهرداری مجوز داشته اند یا خیر و اگر دسته گُل و گیاه بوده باید ببینیم نیت و قصد طرف از دادن گل چه بوده؟
تازه٬ مگر حمام جای هدیه دادن دسته گُل به دیگران است؟ حمام جای کیسه کشیدن و سنگ پا زدن و غسل کردن است نه جای این قرتی بازیها. اگر میخواهید به کسی دسته گُل بدهید باید صبر کنید تا هروقت طرف مریض شد و توی بیمارستان بستری شد آنوقت برای عیادتش به آنجا بروید و به او دسته گُل بدهید نه توی حمام. مخصوصا در سال اصلاح الگوی مصرف که ما باید از اسراف و زیاده روی پرهیز کنیم.
پس تا همینجا مشخص شد که شاعر قصد تضعیف سیاستهای اقتصادی نظام را داشته و باید پاسخگو باشد.
بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم
بهبه! چشممان روشن! توی حمام برگشته به آن محبوبه خانوم گفته: چه بوی خوبی میدهی. چه عطر و ادکلنی زدهای؟
واقعا جای تاسف است. من نمیدانم این گشتهای امر به معروف و نهی از منکر کدوم گوری هستند و چرا جلوی این نابسامانیهای فرهنگی را نمیگیرند. ما انقلاب نکردیم که زن و مرد بروند توی حمام و دل بدهند و قلوه بگیرند. آقاجان! باید جلوی اینکارها را گرفت.
تازه آخرش هم گفته از بوی دلآویز تو «مستم». یعنی شاعر اعتراف کرده که مشروبات الکلی مصرف کرده و مست بوده!
همینجا لازم است به خانه متهم یورش ببریم و هرچه بطری نوشابه و آبلیمو و آبغوره هست را ضبط و جمعآوری کنیم و طی یک صورتجلسه آنها را ضمیمه پرونده وی نماییم.
ضمنا از این به بعد حمام رفتن را باید با مشروط به ارائه کارت شناسایی و عقدنامه و تاییدیه امام جماعت یا بسیج محل نماییم و از ورود عناصر مشکوک به حمام جلوگیری نماییم.
بگفتا من گلی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با گل نشستم
صبر کنید! از همین جا معلوم شد که آن محبوبه خانوم با عوامل بیگانه و مخصوصا عبدالله گل ارتباط تشکیلاتی داشته و مدتی با آنها نشست و برخاست کرده و نزد آنها آموزش های لازم را دیده.
باید فیلم اعترافات محبوبه خانوم را از صدا و سیما پخش کنیم تا مردم از توطئه دشمنان آگاه شوند.
کمال همنشین در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم
پس معلوم شد که این محبوبه خانوم و آقای شاعر وابسته به یک باند وسیع هستند و الا چه معنی داشت از کلمه «همنشین» استفاده کند؟ باید برادران بازجو آنقدر متهم را تحت فشار قرار دهند تا اسامی همه «همنشین»هایش را لو بدهد. ضمنا این آقای «کمال همنشین» کی هست و رابطه اش با متهم و متهمه چیست؟ ما نباید به سادگی از کنار این موضوعات بگذریم. باید نسبت به توطئه دشمنان حساس باشیم. توی روز روشن٬ عدهای از عوامل دشمن در حمام همدیگر را ملاقات میکنند و ضمن اینکه ممکن است کارهای بی ناموسی بکنند٬ اخبار مملکت را با هم رد و بدل میکنند.
باید از این به بعد٬ حرف زدن در حمام را هم قدغن کنیم. مردم باید بیایند ساکت و آرام خودشان را بشویند و بروند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر