آقااجازه! از هفته پیش که شما این موضوع انشاء را به ما دادید خانهما دعوا شده و پدر و مادرم با هم قهر کردهاند و مامانم لباسهایش را جمع کرد و به خانه مامان بزرگ رفت و میخواهد از پدرم طلاق بگیرد و ما را بدبخت کند.
آقااجازه! وقتی سر شام از پدرم پرسیدم علم بهتر است یا ثروت یا تحریم یا مشارکت٬ پدرم در حالی که داشت گوشتکوبیده را میکوبید پاسخ داد: معلومه که ثروت بهتر است. اگر ثروت نداشته باشی مثل من بدبخت میشوی و باید برای دادن اجاره خانه هم توی اداره کارکنی و هم عصرها مسافرکشی نمایی. اگر دنبال علم بروی آخرش میشوی مثل عمو هادی که مدتی به زندان رفت و حالا هم فرار کرده رفته خارج آواره غربت شده. ضمنا تحریم هم بهتر است از مشارکت. مرده شور این آخوندا را ببرند با این انتخابات مسخرهشان. خودشان جهارنفر از میان خودشان را انتخاب میکنند بعد مردم را مجبور میکنند از بین آنها یکی را انتخاب کنند. من صد سال سیاه هم که بگذرد به این آخوندا اعتماد نمیکنم و توی انتخاباتشون شرکت نمیکنم.
مامانم با شنیدن این حرفها٬ گوش مرا کشید و گفت: شیرم را حلال نمیکنم اگر تو هم مثل پدرت بخواهی تحریمی بشی.
مامانم میگوید ما باید در انتخابات شرکت کنیم و بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنیم و نگذاریم بار دیگر اون انترکیب رئیس جمهور شود. البته ما نفهمیدیم منظور مامانم چه کسی است چون بقیه نامزدها هم دست کمی از اون انترکیب ندارند.
پدرم که از این حرف مادر بشدت عصبانی شد یک کشیده محکم خوابانید بیخ گوش من و گفت: پدر سگ! نبینم یک وقتی گول تبلیغات این رژیم را بخوری و به پای صندوق رای بروی. به حرف این خاله زنکها گوش نده.
مادرم هم به تلافی این حرف پدر٬ کاسه آبگوشت را بطرف پدر پرت کرد و آنچنان جیغ بلندی کشید که دیوار صوتی خانهمان شکست و صاحبخانه و زنش سراسیمه از طبقه بالا به پایین آمدند تا ببینند چه اتفاقی افتاده. مادرم فریاد میزد: ای بی چشم و رو! این است جواب آن همه زحمتها؟ حالا میخواهی بروی تحریمی بشی و آبروی منو توی همسایهها ببری؟ الهی که به تیر غیب بیایی! الهی که جز و جیگر بزنی بچه!
من که از ترس مثل بید میلرزیدم هق هق زنان گفتم: غلط کردم. دیگه تکرار نمیشه. قول میدم من هم بروم بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنم.
پدرم داد زد: مگر من میزارم؟ من پول دزدی نیاوردم توی این خانه که بچهام مزدور این رژیم بشه. من تا آخرین نفس مبارزه میکنم و زیر بار زور نمیروم.
صاحبخانه ما که خودش حزباللهی است و مخالف تحریمیهاست از فرصت استفاده کرد و اجاره خانه ما را صدهزار تومان بالاتر برد.
حالا پدرم نمیداند چه خاکی سرش بریزد.
آقا اجازه! این بود انشای من در مورد تحریم و مشارکت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر