اوضاع بدجوری داره قاراشمیش میشه. تقریبا از کنترل خارج شده و اتفاقاتی افتاده که قابل برگشت نیستند.
۱- اولین رخداد٬ مطرح شدن توقعات مردم است. این روزها خیلی از حرفهای اساسی و ریشهای مطرح شد که اثرات درازمدت خود را در آینده نشان خواهد داد.
۲- عواقب شکستن حرمت بخشی از اربابان قدرت و رو در رویی جناحهای رقیب٬ نمیتواند منحصر و محدود به مبارزات انتخاباتی باشد. فرض کنید احمدی نژاد دوباره رای بیاورد. او چگونه میتواند با این شکاف ایجاد شده تعامل کند؟
اگر هم شکست بخورد٬ بیت رهبری٬ بخشی از سپاه و نیروهای خودسر و دادستانی درصدد مقابله با تیم برنده انتخابات خواهند افتاد و همان کشمکشهای دوران خاتمی٬ ولی با شدت و خشونت بیشتر٬ تکرار خواهد شد. مگر اینکه تحولات عمیقی در جمهوری اسلامی رخ دهد که خیلی دور از ذهن است.
۳- التهاب و هیجانات انتخابات اگرچه باعث تحریک مردم نسبت به حضور در پای صندوقهای رایگیری میشود ولی باید به این نکته هم توجه داشت که این حساسیت بالای مردم و این انرژی و موج فراگیر و گستردهای که در بین جوانان ایجاد شده در مواقعی که پا روی احساسات مردم گذاشته شود دیگر قابل مهار نیست. کافی است باند احمدینژاد در برگزاری و شمارش آرا تقلب کنند٬ آنوقت بازگرداندن اوضاع به حالت عادی تقریبا غیرممکن است.
۴- اکنون آقای خامنهای در برابر یک پازل قرار گرفته. اگر از هاشمی رفسنجانی حمایت کند٬ عملا عملکرد چهارساله خود را در حمایت بی قید و شرط از احمدینژاد زیر سوال می برد و اگر از احمدی نژاد حمایت کند٬ خودش را در معرض اعتراضات مردم و حتی علما و وهمچنین برخی از فرماندهان سپاه قرار میدهد.
۵- تحلیل من از اوضاع این است که آقای خامنهای دلش با احمدینژاد است ولی عملکرد افتضاح دولت نهم و موقعیت متزلزل و ضعیف جمهوری اسلامی در جامعه جهانی و بویژه رویکارآمدن اوباما و اتخاذ ابتکار عمل در دیپلماسی نوین در خاورمیانه توسط دولت امریکا٬ و صد البته وخیم بودن اوضاع اقتصادی ایران٬ کار را بدانجا رسانیده که جمهوری اسلامی برای بقای خود چهرهای جدید و با گفتمانی جدیدتر نیاز دارد. احتمالا آقای خامنهای پذیرفته است که چارهای نیست جز تن دادن به خواست جامعه جهانی و تغییر در سیاستهای داخلی و خارجی.
اما این چرخش سیاستها معمولا در جمهوری اسلامی با قربانی شدن افراد و جریانهای مختلف صورت میگیرد. آقای خامنهای علی رغم میل باطنیاش تصمیم دارد پشت احمدی نژاد را خالی کند.
۶- یک تحلیل دیگر هم هست که برعکس گفتههای بالاست. بعضی افراد معتقدند که نخیر آقا! اصلا قضایا به این پیچیدگی که شما فکر میکنید نیست. آقای خامنهای اصلا دخالتی در اوضاع ندارد و همینطوری مثل قندیل منتظر میماند تا ببیند چه کسی موفق میشود سر آن دیگری را زیر آب فرو کند. بعد میآید و از موضع بالا علیه کسی که قربانی شده حرفهایی میزند و میرود پی کارش!
حالا تا جمعه صبر میکنیم ببینیم چه اتفاقات دیگری رخ میدهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر