قاضی : دادگاه رسمی میشود. سکوت را رعایت کنید. (با چکش به روی میز میزند)
نماینده دادستان: با اجازه جناب قاضی. متهم ردیف اول که ملاحظه میفرمایید از اغتشاشگران اخیر است که بدلیل شرکت در تظاهرات خیابانی و ایجاد راه بندان نظام را مجبور به صرف هزینه هایی همچون خرید گاز اشک آور و اسپری فلفل و گلوله نماید که مسئولیت همه اینها بعهده اغتشاشگران است. اگر اینها اعتراض نمیکردند نظام مقدس مجبور نمیشد عده زیادی را دستگیر و بازدداشت نماید و از آنها بازجویی نماید. میدانید حقوق بازجوها و شکنجه گران عزیز و لباس شخصی ها چقدر است و این تظاهرات شما چقدر برای ما آب خورده است؟ ایشان متهم است که با شرکت در اعتراضات خیابانی چهره نظام مقدس را در جهان خرابتر کرده و لطمات و خسارات زیادی را چه از بعد سیاست خارجی و چه از بعد اقتصادی به کشور وارد کرده که از آن جمله به بالارفتن قیمت دلارو پایین آمدن قیمت نفت و گران شدن سیب زمینی و پیاز و افزایش نرخ تورم و بیکاری و قطع متناوب برق و کمبود آب و گسترش بیکاری و نرخ بی سوادی و کاهش ذخیره های ارزی و آلودگی هوا اشاره کرد. البته اتهامات دیگری هم هست که بعدا به پرونده الحاق خواهد شد
بنابر این با توجه به قانون مجازات اسلامی برای نامبرده اشد مجازات را خواستارم.
قاضی : متهم وکیل دارد؟
منشی دادگاه: نه خیر قربان. خودتان فرمودید این قرتی بازیها را بگذارید کنار.
قاضی: خیلی خب. آقای متهم. شما اتهامات را شنیدید. آیا آنها را قبول دارید؟
متهم: حاجآقا ما اغتشاشگر نیستیم فقط رای دادیم و میخواستیم ببینیم رایمان چی شده؟
قاضی: تو خیلی غلط کردی که خواستی ببینی رایات چی شده. مگر مملکت هرکی هرکی است؟ مملکت قانون دارد. مملکت شورای نگهبان دارد. مملکت آقای جنتی دارد. مملکت فصل الخطاب دارد.
تو وظیفهات این بود که بیایی رایات را بدهی و بروی و به بقیهاش کاری نداشته باشی. اصلا تو چیکار داری که آقای جنتی رایها را چطوری شمرده است؟ کارش را درست انجام داده یا نداده. مگر تو فضولی؟ مگر خودت کار و زندگی نداری؟ اصلا تو چطور به خودت جرات دادی که مقابل رهبری بایستی؟ لابد مقام معظم رهبری صلاح دانستند رایهای آقای احمدینژاد بیشتر باشند. خب. حتما به مصلحت کشور بوده که ایشان چنین چیزی را تشخیص دادند. شما چرا جلوی حرف رهبری ایستادید؟
متهم: حاج آقا. من که از اول با مقام رهبری کاری نداشتم. ایشان خودش را زرتی انداخت وسط و قاطی دعوا کرد. ولی حالا این من هستم که از ایشان شکایت دارم. ایشان را بجرم دستور تیراندازی به مردم در خیابان و اعمال شکنجه در بازدداشتگاهها باید محاکمه کنید.
ضمنا ایشان دستور تقلب در انتخابات را هم داده بود که باید رسیدگی شود. اگر میخواهید مرا محاکمه کنید باید مقام رهبری را هم بیاورید اینجا بنشانید بعنوان یکطرف دعوا. بعد معلوم میشود چه کسی مرتکب جرم شده و خلاف قانون رفتار کرده.
قاضی: آهای سرباز! بیا این رو دوباره ببر کهریزک! هنوز پروندهاش تکمیل نشده. صدبار گفته بودم که پرونده تکمیل نشده را نفرستید دادگاه.
برای امروز کافی است. ختم دادرسی را هم اعلام میکنم. (با چکش میزند به کله منشی دادگاه!)
نماینده دادستان: با اجازه جناب قاضی. متهم ردیف اول که ملاحظه میفرمایید از اغتشاشگران اخیر است که بدلیل شرکت در تظاهرات خیابانی و ایجاد راه بندان نظام را مجبور به صرف هزینه هایی همچون خرید گاز اشک آور و اسپری فلفل و گلوله نماید که مسئولیت همه اینها بعهده اغتشاشگران است. اگر اینها اعتراض نمیکردند نظام مقدس مجبور نمیشد عده زیادی را دستگیر و بازدداشت نماید و از آنها بازجویی نماید. میدانید حقوق بازجوها و شکنجه گران عزیز و لباس شخصی ها چقدر است و این تظاهرات شما چقدر برای ما آب خورده است؟ ایشان متهم است که با شرکت در اعتراضات خیابانی چهره نظام مقدس را در جهان خرابتر کرده و لطمات و خسارات زیادی را چه از بعد سیاست خارجی و چه از بعد اقتصادی به کشور وارد کرده که از آن جمله به بالارفتن قیمت دلارو پایین آمدن قیمت نفت و گران شدن سیب زمینی و پیاز و افزایش نرخ تورم و بیکاری و قطع متناوب برق و کمبود آب و گسترش بیکاری و نرخ بی سوادی و کاهش ذخیره های ارزی و آلودگی هوا اشاره کرد. البته اتهامات دیگری هم هست که بعدا به پرونده الحاق خواهد شد
بنابر این با توجه به قانون مجازات اسلامی برای نامبرده اشد مجازات را خواستارم.
قاضی : متهم وکیل دارد؟
منشی دادگاه: نه خیر قربان. خودتان فرمودید این قرتی بازیها را بگذارید کنار.
قاضی: خیلی خب. آقای متهم. شما اتهامات را شنیدید. آیا آنها را قبول دارید؟
متهم: حاجآقا ما اغتشاشگر نیستیم فقط رای دادیم و میخواستیم ببینیم رایمان چی شده؟
قاضی: تو خیلی غلط کردی که خواستی ببینی رایات چی شده. مگر مملکت هرکی هرکی است؟ مملکت قانون دارد. مملکت شورای نگهبان دارد. مملکت آقای جنتی دارد. مملکت فصل الخطاب دارد.
تو وظیفهات این بود که بیایی رایات را بدهی و بروی و به بقیهاش کاری نداشته باشی. اصلا تو چیکار داری که آقای جنتی رایها را چطوری شمرده است؟ کارش را درست انجام داده یا نداده. مگر تو فضولی؟ مگر خودت کار و زندگی نداری؟ اصلا تو چطور به خودت جرات دادی که مقابل رهبری بایستی؟ لابد مقام معظم رهبری صلاح دانستند رایهای آقای احمدینژاد بیشتر باشند. خب. حتما به مصلحت کشور بوده که ایشان چنین چیزی را تشخیص دادند. شما چرا جلوی حرف رهبری ایستادید؟
متهم: حاج آقا. من که از اول با مقام رهبری کاری نداشتم. ایشان خودش را زرتی انداخت وسط و قاطی دعوا کرد. ولی حالا این من هستم که از ایشان شکایت دارم. ایشان را بجرم دستور تیراندازی به مردم در خیابان و اعمال شکنجه در بازدداشتگاهها باید محاکمه کنید.
ضمنا ایشان دستور تقلب در انتخابات را هم داده بود که باید رسیدگی شود. اگر میخواهید مرا محاکمه کنید باید مقام رهبری را هم بیاورید اینجا بنشانید بعنوان یکطرف دعوا. بعد معلوم میشود چه کسی مرتکب جرم شده و خلاف قانون رفتار کرده.
قاضی: آهای سرباز! بیا این رو دوباره ببر کهریزک! هنوز پروندهاش تکمیل نشده. صدبار گفته بودم که پرونده تکمیل نشده را نفرستید دادگاه.
برای امروز کافی است. ختم دادرسی را هم اعلام میکنم. (با چکش میزند به کله منشی دادگاه!)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر