این نیک آهنگ گاهی حرفهایی میزند از روی بدجنسی که فقط لج ما را دربیاورد. مثلا دیروز نوشته بود که بالاخره خامنهای مرجع تقلید گروهی ولو اندک از هموطنانمان است و اله و بله و...!
برادر عزیز!
یا خودت را گرفتهای یا ما رو!
کدام مرجعیت؟ کی؟ کجا؟ چگونه؟
گرچه از نظر من مرجعیت تحفهای نیست که در مورد ثبوت یا رد آن بخواهم سر شما را به درد بیاورم ولی بد نیست اشاره کوتاهی بیاندازیم به روند مرجع شدن خامنهای که چگونه با دوپینگ جامعه روحانیت و جامعه مندرسین حوزه علمیه قم ایشان یک شبه به مقام مرجع تقلید شیعیان رسید:
- در زمان حیات آقای خمینی (که هرچه بدبختی است میکشیم بخاطر اوست)٬ بدلیل اینکه خود خمینی مرجع تقلید بود٬ جایگاه مرجعیت را میشناخت و الکی به کسی لقب مرجعیت نمیداد.
ضمنا تعداد مراجع تقلید مشخص بودند و بقیه آقایون از جمله خامنهای و رفسنجانی لقب حجهالاسلام را داشتند نه آیت الله. توی جامعه٬ توی حوزه و حتی توی رادیو تلویزیون و روزنامهها٬ همه جا و همه وقت برای خامنهای از لفظ حجهالاسلام استفاده میشد. این را همه میدانند و قابل انکار و لاپوشانی نیست.
بد نیست یادآوری کنم که در تاریخ ۱۳۶۸/۲/۴ یعنی در زمان بازنگری قانون اساسی٬ در نامه آقای خمینی ٬ ایشان (خامنه ای) را حجه الاسلام خطاب کرده بود و نه آیت الله خامنهای. پس قبول دارید که تا این تاریخ ایشان مرجع تقلید نیوده است. قبول؟
خب. شما بفرمایید چگونه کسی میتواند ظرف کمتر از یکی دو ماه٬ (یعنی فاصله زمانی بین فوت خمینی و انتخاب شدن به عنوان رهبری و ولایت فقیهی) از رتبه حجهالاسلامی به مرجعیت برسد؟!
این در حالی بود که هنوز قانون اساسی بازنگری نشده بود و شرط مرجعیت برای رهبری هنوز حذف نشده بود. حالا کاری به این هم نداریم که این کارشان هم خلاف قانون اساسی آن موقع بود.
هر جوجه طلبهای هم میداند که بین مرجع تقلید بودن و حجت الاسلام بودن یک فاصله بزرگی است که فقط از طریق تلمذ و تدریس در حوزه امکان پذیر است و نیازمند گذشت زمان است. لااقل این نکته در مورد کسانی مثل خامنهای که از ابتدای پیروزی انقلاب به دلیل اشتغالات اجرایی و سیاسی فرصت ادامه تحصیل در حوزه را نداشتهاند کاملا روشن است.
اما چه شد؟
خامنهای را با شامورتی بازی کردند رهبر آنهم برای مدت یکسال که هیچوقت صدایش را درنیاوردند و همینطوری شد مادامالعمر. بعد این قضیه اینقدر سبک بود که داشت مایه مضحکه بین مردم و حتی علما میشد. اولین گروهی که سعی داشتند میخ مرجعیت خامنهای را بکوبند و ایشان را بعنوان مرجع جا بیاندازند همین گروه انصار حزب الله و باند احمدی نژاد بودند که آنروزها در زیر یک نام دیگری مثل « جامعه انجمنهای اسلامی» فعالیت میکردند بودند. آنها الکی چند تا سوال شرعی از خامنهای میکردند و ایشان هم در کمال پررویی پاسخ آنها را تحت عنوان استفتائیه میداد.
کم کم جامعه روحانیت وارد میدان شد و بیانیهای داد که آقای خامنهای شرایط مرجع بودن را دارد. سپس جامعه مدرسین حوزه علمیه هم که متشکل از همین اراذل و اوباشی مثل یزدی و مشکینی و جنتی و غیره بود از این قضیه حمایت کردند و با کمال تعجب شاهد بودیم که رساله آقای خامنهای رفت روی میز کتابفروشیها!
من یادم هست برای جا انداختن خامنه ای بعنوان مرجع تقلید خیلی از مراجع را تحت فشار قرار داده بودند که وی را تایید کنند. هنوز هم خیلی از مراجع و آدمهای باسواد حوزه روی این قضیه حرف دارند. مثل آیت الله منتظری و صانعی و دیگران.
خلاصه مرجع شدن خامنهای مثل دکترا گرفتن کردان است. مثل رای ۲۴ میلیونی احمدینژاد. مثل اختراع انرژی هستهای در زیر زمین یک خانه توسط دختری شانزده ساله. مثل رویت هاله نور و مثل خیلی چیزهای دیگر.
نظامی که مبتنی بر تقلب و دروغ و شامورتی بازی است همه چیزش تقلبی است. چه مرجع تقلیدش چه مدرک دکترایش.
بیچاره آن مردم سادهدلی که جسم بیمارشان را به یک دکتر تقلبی میسپارند و اعتقادات و باورهایشان را به یک مرجع تقلید تقلبی.
برادر عزیز!
یا خودت را گرفتهای یا ما رو!
کدام مرجعیت؟ کی؟ کجا؟ چگونه؟
گرچه از نظر من مرجعیت تحفهای نیست که در مورد ثبوت یا رد آن بخواهم سر شما را به درد بیاورم ولی بد نیست اشاره کوتاهی بیاندازیم به روند مرجع شدن خامنهای که چگونه با دوپینگ جامعه روحانیت و جامعه مندرسین حوزه علمیه قم ایشان یک شبه به مقام مرجع تقلید شیعیان رسید:
- در زمان حیات آقای خمینی (که هرچه بدبختی است میکشیم بخاطر اوست)٬ بدلیل اینکه خود خمینی مرجع تقلید بود٬ جایگاه مرجعیت را میشناخت و الکی به کسی لقب مرجعیت نمیداد.
ضمنا تعداد مراجع تقلید مشخص بودند و بقیه آقایون از جمله خامنهای و رفسنجانی لقب حجهالاسلام را داشتند نه آیت الله. توی جامعه٬ توی حوزه و حتی توی رادیو تلویزیون و روزنامهها٬ همه جا و همه وقت برای خامنهای از لفظ حجهالاسلام استفاده میشد. این را همه میدانند و قابل انکار و لاپوشانی نیست.
بد نیست یادآوری کنم که در تاریخ ۱۳۶۸/۲/۴ یعنی در زمان بازنگری قانون اساسی٬ در نامه آقای خمینی ٬ ایشان (خامنه ای) را حجه الاسلام خطاب کرده بود و نه آیت الله خامنهای. پس قبول دارید که تا این تاریخ ایشان مرجع تقلید نیوده است. قبول؟
خب. شما بفرمایید چگونه کسی میتواند ظرف کمتر از یکی دو ماه٬ (یعنی فاصله زمانی بین فوت خمینی و انتخاب شدن به عنوان رهبری و ولایت فقیهی) از رتبه حجهالاسلامی به مرجعیت برسد؟!
این در حالی بود که هنوز قانون اساسی بازنگری نشده بود و شرط مرجعیت برای رهبری هنوز حذف نشده بود. حالا کاری به این هم نداریم که این کارشان هم خلاف قانون اساسی آن موقع بود.
هر جوجه طلبهای هم میداند که بین مرجع تقلید بودن و حجت الاسلام بودن یک فاصله بزرگی است که فقط از طریق تلمذ و تدریس در حوزه امکان پذیر است و نیازمند گذشت زمان است. لااقل این نکته در مورد کسانی مثل خامنهای که از ابتدای پیروزی انقلاب به دلیل اشتغالات اجرایی و سیاسی فرصت ادامه تحصیل در حوزه را نداشتهاند کاملا روشن است.
اما چه شد؟
خامنهای را با شامورتی بازی کردند رهبر آنهم برای مدت یکسال که هیچوقت صدایش را درنیاوردند و همینطوری شد مادامالعمر. بعد این قضیه اینقدر سبک بود که داشت مایه مضحکه بین مردم و حتی علما میشد. اولین گروهی که سعی داشتند میخ مرجعیت خامنهای را بکوبند و ایشان را بعنوان مرجع جا بیاندازند همین گروه انصار حزب الله و باند احمدی نژاد بودند که آنروزها در زیر یک نام دیگری مثل « جامعه انجمنهای اسلامی» فعالیت میکردند بودند. آنها الکی چند تا سوال شرعی از خامنهای میکردند و ایشان هم در کمال پررویی پاسخ آنها را تحت عنوان استفتائیه میداد.
کم کم جامعه روحانیت وارد میدان شد و بیانیهای داد که آقای خامنهای شرایط مرجع بودن را دارد. سپس جامعه مدرسین حوزه علمیه هم که متشکل از همین اراذل و اوباشی مثل یزدی و مشکینی و جنتی و غیره بود از این قضیه حمایت کردند و با کمال تعجب شاهد بودیم که رساله آقای خامنهای رفت روی میز کتابفروشیها!
من یادم هست برای جا انداختن خامنه ای بعنوان مرجع تقلید خیلی از مراجع را تحت فشار قرار داده بودند که وی را تایید کنند. هنوز هم خیلی از مراجع و آدمهای باسواد حوزه روی این قضیه حرف دارند. مثل آیت الله منتظری و صانعی و دیگران.
خلاصه مرجع شدن خامنهای مثل دکترا گرفتن کردان است. مثل رای ۲۴ میلیونی احمدینژاد. مثل اختراع انرژی هستهای در زیر زمین یک خانه توسط دختری شانزده ساله. مثل رویت هاله نور و مثل خیلی چیزهای دیگر.
نظامی که مبتنی بر تقلب و دروغ و شامورتی بازی است همه چیزش تقلبی است. چه مرجع تقلیدش چه مدرک دکترایش.
بیچاره آن مردم سادهدلی که جسم بیمارشان را به یک دکتر تقلبی میسپارند و اعتقادات و باورهایشان را به یک مرجع تقلید تقلبی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر