حتما شما هم این روزها از طریق صدا و سیما و روزنامه کیهان و غیره خیلی این کلمه جین شارپ را شنیدهاید و لابد از خودتان پرسیدهاید که این جناب جین شارپ کیست که همه خط و ربط تظاهرات میلیونی مردم ایران را به او نسبت میدهند.
من امروز فرصت کردم و در این زمینه تحقیقات فراوانی از منابع موثق و غیر موثق انجام دادم و پاسخ این سوال را برای شما پیدا کردهام:
اصل ماجرا از آنجا آغاز شد که زمانی که حسین درخشان از ترس مهدی خلجی فرار کرده بود و رفته بود انگلستان در آنجا مدتی آس و پاس بود و توی خیابانها میخوابید تا اینکه بالاخره رفت یک اتاقی را اجاره کرد. یک اتاق کوچک و درب و داغون از آن خانههای قدیمی لندن که توی فیلمهای هری پاتر دیدهاید. صاحبخانه پیر مرد فقیری بود ولی در عین حال فیلسوف و جامعه شناس. اسمش آقای شارپ بود.
هودر مدتی را آنجا نشست و هربار که صاحبخانه از او تقاضای پرداخت اجاره بها را میکرد٬ هودر بهانهای میآورد و میگفت: قرار است از ایران برایم یک پول هنگفتی بفرستند. هر وقت آمد همه اجارههای معوقه را یکجا میدهم. خلاصه هودر اینقدر قضیه را لفت داد تا یکهو جیم و شد و رفت ایران.
بیچاره پیر مرد مال باخته به سفارت ایران مراجعه کرد و ماجرا را برای آنها نقل کرد و گفت از قول من به او بگویید: نامرد! اجاره بها را ندادی٬ پس چرا شلوار و عینک دوران جوانی و نامزدی مرا با خودت برداشتی و بردی؟!
هنگامی این خبر از لندن به تهران رسید که حسین زیر بازجویی بود و برادر بازجو پرسید: قضیه شلوار اون پیر مرد انگلیسیه چیه؟
حسین هم دید الان بهترین فرصت است تا هم حال جین شارپ را بگیرد و هم یک حال اساسی به برادران بازجو داده باشد. این بود که شروع کرد بدگویی کردن از صاحبخانه سالخورده خود که چگونه برای سقوط نظامهای دیکتاتوری نسخههای مخالفتهای مدنی و اعتراضات مسالمتآمیز را میپیچد.
خوشبختانه در بین این برادران بازجو یکنفر آدم باسواد و باهوش وجود ندارد که بگوید: انتساب جریانات اخیر به اندیشههای جین شارپ تایید کننده این است که نظام ما یک نظام دیکتاتوری و غیر مردمی است زیرا الگوی جین شارپ فقط برای سرنگونی نظامهای تمامیتخواه و دیکتاتور است.
خلاصه چون توی این جماعت٬ یکنفر آدم باهوش نیست همه به تقلید از حسین درخشان همینطوری طوطیوار هی « جین شارپ» «جین شارپ» میکنند بدون اینکه بفهمند اصلا او کی هست و ایدههایش چیست.
من امروز فرصت کردم و در این زمینه تحقیقات فراوانی از منابع موثق و غیر موثق انجام دادم و پاسخ این سوال را برای شما پیدا کردهام:
اصل ماجرا از آنجا آغاز شد که زمانی که حسین درخشان از ترس مهدی خلجی فرار کرده بود و رفته بود انگلستان در آنجا مدتی آس و پاس بود و توی خیابانها میخوابید تا اینکه بالاخره رفت یک اتاقی را اجاره کرد. یک اتاق کوچک و درب و داغون از آن خانههای قدیمی لندن که توی فیلمهای هری پاتر دیدهاید. صاحبخانه پیر مرد فقیری بود ولی در عین حال فیلسوف و جامعه شناس. اسمش آقای شارپ بود.
هودر مدتی را آنجا نشست و هربار که صاحبخانه از او تقاضای پرداخت اجاره بها را میکرد٬ هودر بهانهای میآورد و میگفت: قرار است از ایران برایم یک پول هنگفتی بفرستند. هر وقت آمد همه اجارههای معوقه را یکجا میدهم. خلاصه هودر اینقدر قضیه را لفت داد تا یکهو جیم و شد و رفت ایران.
بیچاره پیر مرد مال باخته به سفارت ایران مراجعه کرد و ماجرا را برای آنها نقل کرد و گفت از قول من به او بگویید: نامرد! اجاره بها را ندادی٬ پس چرا شلوار و عینک دوران جوانی و نامزدی مرا با خودت برداشتی و بردی؟!
هنگامی این خبر از لندن به تهران رسید که حسین زیر بازجویی بود و برادر بازجو پرسید: قضیه شلوار اون پیر مرد انگلیسیه چیه؟
حسین هم دید الان بهترین فرصت است تا هم حال جین شارپ را بگیرد و هم یک حال اساسی به برادران بازجو داده باشد. این بود که شروع کرد بدگویی کردن از صاحبخانه سالخورده خود که چگونه برای سقوط نظامهای دیکتاتوری نسخههای مخالفتهای مدنی و اعتراضات مسالمتآمیز را میپیچد.
خوشبختانه در بین این برادران بازجو یکنفر آدم باسواد و باهوش وجود ندارد که بگوید: انتساب جریانات اخیر به اندیشههای جین شارپ تایید کننده این است که نظام ما یک نظام دیکتاتوری و غیر مردمی است زیرا الگوی جین شارپ فقط برای سرنگونی نظامهای تمامیتخواه و دیکتاتور است.
خلاصه چون توی این جماعت٬ یکنفر آدم باهوش نیست همه به تقلید از حسین درخشان همینطوری طوطیوار هی « جین شارپ» «جین شارپ» میکنند بدون اینکه بفهمند اصلا او کی هست و ایدههایش چیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر