خامنهای رسما و توی روز روشن در نماز جمعه پیشین اعلام کرد که هرکس علیه نظام (که البته منظورش رهبری او و باند فاسد احمدی نژاد است) اقدامی کند٬ باید منتظر برخورد تند و شدیدی از سوی نظام باشد.
خب. البته ما این حرف را باور داشته و داریم زیرا در عمل هم همینطور بوده یعنی هرکس علیه سیاستهای غلط رهبری تا بحال حرفی زده و یا چیزی نوشته و حتی بصورت مسالمتآمیز در تجمعی شرکت کرده٬ نظام با او وحشیانهترین برخوردها را داشته است.
وضعیت مقابله مردم با این نظام مثل این است که شما دریک بیایان در محاصره گلهای از سگهای درنده قرار گرفته باشید. هیچ راه برون رفت قانونی و مسالمتآمیزی برای شما وجود ندارد. هر چقدر که بیشتر بترسید گله درندگان بیشتر حریص میشوند و دندانهایشان را برایتان تیزتر میکنند.
اما اگر یک سنگ یا چماقی بردارید و محکم بکوبید توی سر یکی از آنها و یا لااقل به نحوی ایجاد خوف و ترس کنید٬ گله دردندگان تار و مار میشود و شما شاید راهی برای خلاص شدن از آن مهلکه را بیابید.
دیکتاتورها در طول تاریخ تنها بودهاند. اطرافیان آنها یا با زر و زور جمع شده اند و یا با تزویر. کسانی که فریب دیکتاتور را خورده باشند تا زمان سقوط٬ او را همراهی میکنند ولی کسانی که به طمع پست و مقام و پولهای بادآورده دور دیکتاتور جمع شدهاند همین که ببینند جانشان در خطر است٬ فورا فلنگ را میبندند و میزنند به چاک!
همچنین در مورد کسانی که با زور تسلیم دیکتاتور شدهاند و از ترس قدرت او روبری مردم ایستادهاند٬ همین که قدرت مردم را باور کنند و زوال نظام استبداد را با چشم خود ببینند٬ آنها نیز صفشان را از باند دیکتاتور جدا میکنند و به مردم میپیوندند.
همه این چیزهایی که در بالا گفتم در حوادث انقلاب ۵۷ اتفاق افتاد.
یادم هست آنروزها مردم با سه راهی های آهنی (مخصوص لولههای آب آشامیدنی) نارنجک دستی درست میکردند و شبها به داخل خانه افسران و درجهداران شهربانی و یا ساواکیها میانداختند. این نارنجکها زیاد مالی نبودند و قدرت تخریبی زیادی نداشتند ولی همان صدای مهیباش باعث میشد روحیه طرف تضعیف شود و در مورد نحوه همکاریاش با رژیم تجدید نظری بکند.
نمونهای دیگر. یکبار توی راهپیمایی در همان سالها نیروهای شهربانی به ما حمله کردند. ما فرار کردیم داخل یک دبیرستان. یکی از دبیرهای جوان و معروف جلوی دبیرستان آمد و خودش را بین ما و نیروهای مهاجم حایل قرار داد. مقداری با آنها مشاجره و بگو مگو کرد. ناگهان یک سرگردشهربانی از جیپاش پیاده شد و با باتوم برقی زد توی سر این دبیر بیچاره بطوریکه همانجا و در جلو چشمان ما شهید شد.
درست یک هفته بعد از این ماجرا آن سرگرد را هنگامی که میخواست از خانهشان بیرون بیاید با یک رگبار مسلسل به درک واصل کردند.
این حرکات و نظایر آن باعث ایجاد رعب در درون نیروهای سرکوبگر میشد بطوریکه دیگر فهمیده بودند برای برخورد با مردم باید هزینه زیادی بدهند و اینطور نیست که بزنند و بکشند و از بین ببرند و کسی به کسی نباشد.
من عمیقا موافق جنبش مسالمتآمیز مردم هستم و واقعا به آن ایمان پیدا کردهام و به صلاح مردم هم همین است که به دنیا نشان بدهند که مظلوم واقع شدهاند ولی با همه اینها نباید وضعیتی پیش بیاید که مرتکبان جرم و جنایت علیه مردم بی پاسخ بمانند و نسبت به تکرار جرم گستاخ تر شوند.. اگر کسی به ما سیلی زد باید آنچنان مشت محکمی توی پوزهاش بزنیم که جرات نکند سیلی دومی و سومی را هم به ما بزند.
الان خامنهای و اراذل و اوباش وابسته به او بخوبی فهمیدهاند که هرکاری را میتوانند با این مردم بکنند و مردم هم هیچ کاری نمیتوانند بکنند. الان نه تنها نیروهای سیاسی را دستگیر میکنند بلکه اعضای خانواده آنها را نیز بازداشت میکنند. الان ایران شده جولانگاه سربازان خامنه ای. هرکاری دلشان بخواهد با این مردم میکنند.
اگر میخواهیم جلوی تداوم ظلم و جنایتهای این نظام گرفته شود باید این جو شکسته شود. باید بازجوها و شکنجهگران و لباس شخصیها نتوانند خواب آسودهای داشته باشند. آنها باید از ضربه دست انتقام ملت به هراس بیفتند نه اینکه به معترضان را عدهای سوسول بدانند.
خب. البته ما این حرف را باور داشته و داریم زیرا در عمل هم همینطور بوده یعنی هرکس علیه سیاستهای غلط رهبری تا بحال حرفی زده و یا چیزی نوشته و حتی بصورت مسالمتآمیز در تجمعی شرکت کرده٬ نظام با او وحشیانهترین برخوردها را داشته است.
وضعیت مقابله مردم با این نظام مثل این است که شما دریک بیایان در محاصره گلهای از سگهای درنده قرار گرفته باشید. هیچ راه برون رفت قانونی و مسالمتآمیزی برای شما وجود ندارد. هر چقدر که بیشتر بترسید گله درندگان بیشتر حریص میشوند و دندانهایشان را برایتان تیزتر میکنند.
اما اگر یک سنگ یا چماقی بردارید و محکم بکوبید توی سر یکی از آنها و یا لااقل به نحوی ایجاد خوف و ترس کنید٬ گله دردندگان تار و مار میشود و شما شاید راهی برای خلاص شدن از آن مهلکه را بیابید.
دیکتاتورها در طول تاریخ تنها بودهاند. اطرافیان آنها یا با زر و زور جمع شده اند و یا با تزویر. کسانی که فریب دیکتاتور را خورده باشند تا زمان سقوط٬ او را همراهی میکنند ولی کسانی که به طمع پست و مقام و پولهای بادآورده دور دیکتاتور جمع شدهاند همین که ببینند جانشان در خطر است٬ فورا فلنگ را میبندند و میزنند به چاک!
همچنین در مورد کسانی که با زور تسلیم دیکتاتور شدهاند و از ترس قدرت او روبری مردم ایستادهاند٬ همین که قدرت مردم را باور کنند و زوال نظام استبداد را با چشم خود ببینند٬ آنها نیز صفشان را از باند دیکتاتور جدا میکنند و به مردم میپیوندند.
همه این چیزهایی که در بالا گفتم در حوادث انقلاب ۵۷ اتفاق افتاد.
یادم هست آنروزها مردم با سه راهی های آهنی (مخصوص لولههای آب آشامیدنی) نارنجک دستی درست میکردند و شبها به داخل خانه افسران و درجهداران شهربانی و یا ساواکیها میانداختند. این نارنجکها زیاد مالی نبودند و قدرت تخریبی زیادی نداشتند ولی همان صدای مهیباش باعث میشد روحیه طرف تضعیف شود و در مورد نحوه همکاریاش با رژیم تجدید نظری بکند.
نمونهای دیگر. یکبار توی راهپیمایی در همان سالها نیروهای شهربانی به ما حمله کردند. ما فرار کردیم داخل یک دبیرستان. یکی از دبیرهای جوان و معروف جلوی دبیرستان آمد و خودش را بین ما و نیروهای مهاجم حایل قرار داد. مقداری با آنها مشاجره و بگو مگو کرد. ناگهان یک سرگردشهربانی از جیپاش پیاده شد و با باتوم برقی زد توی سر این دبیر بیچاره بطوریکه همانجا و در جلو چشمان ما شهید شد.
درست یک هفته بعد از این ماجرا آن سرگرد را هنگامی که میخواست از خانهشان بیرون بیاید با یک رگبار مسلسل به درک واصل کردند.
این حرکات و نظایر آن باعث ایجاد رعب در درون نیروهای سرکوبگر میشد بطوریکه دیگر فهمیده بودند برای برخورد با مردم باید هزینه زیادی بدهند و اینطور نیست که بزنند و بکشند و از بین ببرند و کسی به کسی نباشد.
من عمیقا موافق جنبش مسالمتآمیز مردم هستم و واقعا به آن ایمان پیدا کردهام و به صلاح مردم هم همین است که به دنیا نشان بدهند که مظلوم واقع شدهاند ولی با همه اینها نباید وضعیتی پیش بیاید که مرتکبان جرم و جنایت علیه مردم بی پاسخ بمانند و نسبت به تکرار جرم گستاخ تر شوند.. اگر کسی به ما سیلی زد باید آنچنان مشت محکمی توی پوزهاش بزنیم که جرات نکند سیلی دومی و سومی را هم به ما بزند.
الان خامنهای و اراذل و اوباش وابسته به او بخوبی فهمیدهاند که هرکاری را میتوانند با این مردم بکنند و مردم هم هیچ کاری نمیتوانند بکنند. الان نه تنها نیروهای سیاسی را دستگیر میکنند بلکه اعضای خانواده آنها را نیز بازداشت میکنند. الان ایران شده جولانگاه سربازان خامنه ای. هرکاری دلشان بخواهد با این مردم میکنند.
اگر میخواهیم جلوی تداوم ظلم و جنایتهای این نظام گرفته شود باید این جو شکسته شود. باید بازجوها و شکنجهگران و لباس شخصیها نتوانند خواب آسودهای داشته باشند. آنها باید از ضربه دست انتقام ملت به هراس بیفتند نه اینکه به معترضان را عدهای سوسول بدانند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر