چرا جمهوری اسلامی اصلاحپذیر نیست؟
این موضوع را میتوان از سه جنبه مورد بحث قرار داد:
الف)- از نظر ماهیت دینی حکومت
ب)- از نظر ساختار و تشکیلات
ج)- از نظر عملکرد و سوابق
اشکال در ماهیت:
در حکومت دینی آنچه که اصالت دارد مقررات و دستورهای لایتغیر دینی است که از قبل تدوین شده و نمیتوان آنها را تغییر داد. این اشکال از زمانی ایجاد میشود که دیانت عین سیاست میشود و اداره کشور نه بر اساس میل و خواست مردم بنا میشود بلکه بر اساس معیارهای مذهبی حاکمان و زمامداران شکل میگیرد.
تا زمانی که دین از سیاست جدا نشود٬ این مشکل همچنان برجاست و امکان تغییر و اصلاح قوانین وجود ندارد. بعنوان مثال تا زمانی که جمهوری اسلامی هست مسئله حجاب هم هست. اینکه شما بخواهید مانند بقیه کشورها (حتی کشورهای مسلمان نشین) آزادی انتخاب پوشش داشته باشی در این حکومت معنا ندارد و هرکس هم دنبال تغییر این شرایط برود سرش را به طاق میکوبند.
مثالهای فراوان دیگری هم هستند مثل حقوق زنان٬ مثل اصالت رای مردم٬ مثل نامناسب بودن مجازاتهای اسلامی همچون سنگسار و تازیانه و غیره و غیره.
اشکال در ساختار
فرض کنيد يک سيستم گرمايش يا سرمايش داريد که بوسيله آن محل مسکونی خودتان را گرم يا خنک ميکنيد. اين سيستم بايد طوری کار کند که دمای هوای اتاقها را نه خيلی داغ کند و نه خیلی سرد.
بعبارت ديگر اين سيستم بايد قابليت تنطيم داشته باشد تا بوسيله آن بتوان دما و شرايط نامطلوب را اصلاح کرد. مثلا بايد يک ترموستات داشته باشد که آنرا از قبل روی ۲۵ درجه تنظيم کنند تا هروقت دمای اتاق خواست از اين محدوده بالاتر رود٬ فورا موتور دستگاه موقتا خاموش(و یا روشن) شود و همينکه دما ی اتاق تغيير کرد دوباره دستگاه شروع به کار و یا توقف نماید.
اگر قرار باشد دستگاه گرمايش يا سرمايش ما ترموستات و يا پيچ تنظيم نداشته باشد٬ ديگر امکان تغيير و اصلاح شرايط وجود نخواهد داشت. آنقدر کار میکند تا یا خودش را نابود کند و یا محیط اطراف را.
پس هر دستگاه و سيستمی اصلاح پذير نيست مگر آنکه آن سيستم دارای مشخصات و لوازم ايجاد تغيير را داشته باشد. در مثال فوق ترموستات و يا پيچ تنظيم٬ مولفههايی هستند که امکان تغيير شرايط را به شما ميدهند. حال فرض کنيد دستگاه بخاری و يا کولر ما دارای پيچ تنظيم نباشد. چه اتفاقی ميافتد؟ مثلا يک بخاری را درنظر بگيريد که بين منبع سوخت تا کوره آن يک لوله يکسره متصل شده باشد! آيا در اینصورت امکان تغيير کارکرد و اصلاح شرايط حرارتی وجود دارد؟
يک نظام سياسی٬ شبيه يک سيستم و یک دستگاه است. ميتواند اصلاح پذير باشد و ميتواند صلب و يکسره و تغييرناپذير باشد. در همه نظامهای حکومتی ٬ ابزارهايی برای تنظيمات و ايجاد اصلاح تعبيه کردهاند و مجرای ايجاد اصلاحات را بازگذاشتهاند تا بنا به خواست مردم ٬ شرايط نامطلوب را تغيير دهند. تنها تفاوتی که بین آنها وجود دارد این است که اصلاحات در یک جامعه به آسانی اصلاح و تنطیم یک دستگاه مکانیکی و یا الکتریکی نیست. اصلاحات یک جامعه زمانبر و پیچیدهتر است ولی اساس کار یکی است.
رسانههای جمعی٬ روزنامهها٬ نويسندگان و ناشران و بطورکلی اهل قلم و صاحبان انديشه٬ درواقع ترموستات يک جامعه هستند. اگر روزنامهها آزاد نباشند (تا شرايط نامطلوب را منعکس کنند و مانند فیدبک «نارساییها و همچنین خواستهای مردم» را به سیستم قدرت تحمیل کنند) و اگر رسانههای صوتی و تصويری در انحصار زمامداران و صاحبان قدرت باشند٬ و اگر سانسور و اختناق و اذيت و آزار نويسندگان عرصه را برهمه تنگ کرده باشد٬ اميد به تغيير شرایط و تحقق اصلاحات به مثابه آب در هاون کوبيدن است.
ابزار ديگری که در جوامع پيشرفته برای ايجاد اصلاحات و تغييرات درنظر گرفتهاند فعاليت احزاب است. هرحزبی مرام و منش و هدف خاصی را دارد .احزاب متناسب با تلاش و کوششی که ميکنند ميتوانند از اقبال عمومی برخوردار شوند و قدرت را بدست گيرند و تغييرات و اصلاحات مد نظر را ايجاد کنند.
حال فرض کنيد جامعهای تک حزبی است و همه بايد مطابق آرمانهای امام و رهبری حرکت کنند و به ولايت فقيه التزام عملی داشته باشند٬ آيا در چنين جامعهای که هيچ فعال سياسی جرات ندارد بگويد ولایت فقیه را قبول ندارم و یا مثلا به حجاب اسلامی عقیده ندارم٬ امکان به نتيجه رسيدن فعاليتهای حزبی خوش خيالی نيست؟
اگر فضای سياسی در ايران آنقدر آزاد بود که سليقههای مختلف بدون ترس و واهمه در قالب حزب و گروه مورد علاقه خود متمرکز میشدند٬ مثلا سکولارها حزب خودشان را تشکيل ميدادند٬ مذهبیها و ولايتیها هم حزب خودشان را داشتند٬ سوسياليست ها و چپیها هم حزب خودشان و....آنوقت میتوانستيم بگوييم راه اصلاحات از انتخابات ميگذرد. هرکس عرضه و توان بيشتری دارد٬ قدرت را بدست خواهد گرفت و با رعايت حقوق اقليتها٬ برنامه و سليقه خود را اعمال خواهد کرد. در چنين سيستمی تحريم انتخابات معنا ندارد. هرکس ادعايی دارد اين گوی و اين ميدان.
سيستم حکومتی ايران هيچ تمهيدی برای ايجاد تغيير٬ تنظيم و اصلاحات را ندارد و آنرا در هيچ شکلش نمیپذيرد. بقول آن خانم فعال در امور زنان که نوشته بود: بگوييد ما چگونه برای تغيير قانون ناعادلانه زنان مبارزه کنيم که متهم به براندازی نظام و تشويش اذهان عمومی و ارتباط با عوامل خارجی و توهين به مقدسات نشويم؟!! آيا حق داريم ميتيگ و تظاهرات داشته باشيم؟ يا همه ما را دستگير ميکنيد؟ آيا حق داريم تحصن کنيم؟ يا مثل تحصن کارگران ما را مورد ضرب و شتم قرار ميدهيد و بازداشت ميکنيد؟ آيا حق داريم برای تبليغ خواستههايمان امضا جمع کنيم؟ آيا حق داريم ما هم مثل بقيه کشورهای دنيا صاحب کانال تلويزيونی مخصوص خودمان باشيم؟ يا حتی حق نداريم يک وبلاگ و يک سايت شخصی داشته باشيم؟
با این ساختار و تشکیلات در جمهوری اسلامی محال است کوچکترین اصلاحی محقق شود مگر آنکه مقام رهبری اجازه دهد.
در این نظام شما از هر روزنه که وارد شوید به بن بست برمیخورید.
تعجب میکنم از دوست عزیزی که ادعا میکند هنوز جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است.
نگاه کنید. الان آقای خامنهای سالهاست که رهبر این کشور پهناور و تاریخی شده و اصلا معلوم هم نیست کی میخواهد از قدرت کنار بکشد. یعنی تبدیل شده به یک سلطان مادام العمر.
خب. دوست عزیز! اگر ما نخواهیم ایشان رهبر این کشور باشند کی رو باید ببینیم؟ چگونه و از چه راه مسالمتآمیز باید این موضوع را مطرح کنیم؟ مگر این حق ملت نیست که رهبران جامعه را بتوانند تغییر دهند؟
کجای این نظام اصلاح پذیر است؟
نظامی که حتی نامه نوشتن به رهبر زندانی دارد آیا ظرفیت اصلاحات دارد؟
ممکن است بگویید این از اختیارات مجلس خبرگان است. بسیار خوب چه کسانی صلاحیت اعضای آن مجلس را تایید میکنند؟ شورای نگهبان.
حالا شورای نگهبان توسط چه کسی انتخاب میشود؟ رهبری!!!
دوستان! اگر اشتباه میکنم لطفا تذکر بدهید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر