۱۳۹۷/۱۰/۲۲

سابقه خیانت آخوندها به ایران و ایرانیان- بخش دوم

imageدر قسمت قبل گفتیم که در زمان فتحعلیشاه قاجار یکی از مجتهدین طراز اول شیعه که در نجف بود و وزنه عالم تشیع محسوب میشد به دعوت شاه قاجار به ایران آمد. لقب او کاشف الغطا است.
او ایرانی نبود ولی مثل بقیه هم قطاران خود وقتی که به ایران مهاجرت کرد بعد از مدتی صاحب دم دستگاهی شد و بزرگترین تاثیرات را در مسیر سرنوشت ایرانیان ایفا کرد. در قسمتهای بعدی خواهیم گفت که این مجتهدین غیر ایرانی چگونه با ادعای رویت امام زمان و قول پیروزی آنحضرت بر لشگر کفار ، کشور را به دام جنگ با روس کشاندند.
اما بقیه داستان:
کاشف الغطا که مجسمه تقوی و پرهیزکاری بود ولی در برابر شکم و زیر شکم نمی توانست خودش را کنترل کند در سفر به رشت با استقبال مردم این شهر مواجه شد.
وقتی که به رشت رسید در منزل امام جمعه منزل کرد و همان شب دختر امام جمعه را به عقد خود درآورد. روز بعد خوشحال و شاد و شنگول بطرف مصلای شهر حرکت کرد.
مردم مومن رشت در میدان بزرگ شهر جمع شدند و نماز جماعت خواندند. آنگاه مردم از شیخ خواهش نمودند که موعظه کند. شیخ فرمود من فارسی بلد نیستم. اما مردم اصرار کردند. شیخ بر منبر رفت و و به عربی خطبه ای فرمود که ترجمه اش را در کتاب قصص العلما چنین است:
" ایهالناس شماها همه می میرید، شیخ هم میمیرد، پس به فکر آخرت باشید.
ایهالناس شهر شما مثل بهشت است، چه در بهشت قصور (قصرها) هست و در شهر رشت نیز قصور عالیه و بوستانهایی که دارای نهرهای فراوان است . در بهشت حورالعین هست که در نهایت حسن و جمالند، زنان رشت نیز مانند حورالعین باشند در کمال وجاهت.
ایهالناس در بهشت غلمان باشند، (پسران خوشگل)، هم چنین در رشت پسران خوشگل فراوان دیدم.
در بهشت تکلیف از نماز و روزه و سایر عبادات برداشته شده، در رشت نیز شنیده ام که مردم نماز و روزه را بالکلیه برداشته اند."
در واقع شیخ با این موعظه های کاملا شهوانی میخواست زمینه را برای همخوابگی با زنان مومنه و پسران تپل مپل هموار نماید.
و اما ماجرای زمانی که شیخ وارد تهران شد:
مرجع بزرگ شیعیان جهان وارد طهران شد . وقت غروب بود پس به خانه امین الدوله، صدراعظم فتحعلیشاه، وارد شد. در نزدیکی شب نوکری را خدمت امین الدوله فرستاد تا به او بگوید شیخ زن میخواهد. امین الدوله در آن وقت چاره ندید جز اینکه کنیز گرجی که در خدمت داشت را به او بخشید.
از کرامات شیخ کاشف الغطا:
شیخ هرگاه تسبیح برای استخاره در دسترس نداشت دسته ای از ریش خود را میگرفت و با رها کردن جفت و طاق ریش خود جواب استخاره مومنین را میگفت.
وی با اجنه هم روابط خوبی داشت و معجزات هم می فرمود. یکبار در لاهیجان آب دهان مبارک را بر چشم بیماری مالید پس آن شخص شفا یافت و دیگر هیچگاه درد چشم ندید.
هدف از ذکر این این مقدمات این بود که شما کمی با طرز فکر و رفتار این علما آشنا شوید تا آنگاه پی به عمق فاجعه ببرید که چگونه چنین افراد کوته فکر و احمقی وارد فضای سیاسی ایران شدند و فتنه ها به پا کردند.
در قسمتهای بعدی به این موضوع خواهیم پرداخت.
ادامه دارد.....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

راه اندازی سایت مشروطه

برای خواندن مطلبی درباره دروغگویی روحانیون از وبسایت مشروطه دیدن فرمایید. لینک اینجا