۱۳۹۷/۱۰/۲۳

سابقه خیانت آخوندها به ایران و ایرانیان- بخش دوازدهم

image
بسیاری از ما خیال می کنند که آخوندها برای اولین بار در سال ۵۷ و بعد از سقوط پهلوی اداره مملکت را در دست گرفتند درصورتیکه یکبار دیگر هم کشور در اختیار یک آخوند مرتجع و خرافاتی قرار گرفته بود و آن زمانی بود که حاجی میرزا آقاسی اداره کشور را بدست گرفت.
میرزا آقاسی یک آخوند بیسواد و ابله بود. برخی به غلط سعی کرده اند او را صوفی و درویش بنامند تا سرپوشی روی خلافکاری آخوندها بگذارند و دامن روحانیت شیعه را از بی لیاقتی های این آخوند پاک کنند ولی همه کتابهای تاریخی گواهی میدهند که حاجی میرزا آقاسی یک آخوند بوده دقیقا مثل بقیه آخوندها.
میرزا حاجی آقاسی حدود ۱۴ سال شخص اول مملکت بود. او در ایروان بدنیا آمده بود. سپس به عتبات رفت و دروس فقه را خواند و بعد از چند سال به آذربایجان مراجعت کرد. در آن موقع عباس میرزا (فرزند فتحعلیشاه) در تبریز اقامت داشت و برای فرزندش (محمد شاه قاجار) دنبال معلم خصوصی می گشت.
آنزمانها به معلم خصوصی میگفتند معلم سرخانه یا لله.
از این زمان یک الفت و رابطه استاد و شاگردی بین این دونفر ایجاد شد.رابطه مراد و مریدی.
زمانی که محمدشاه به سلطنت رسید. ابتدا قائم مقام فراهانی به صدارت رسید ولی او را با دسیسه های مختلف به قتل رساندند و درنتیجه این آخوند بیسواد که از کشورداری هیچ نمی دانست به صدارت رسید.
حاجی میرزا آقاسی خصلت آخوندی داشت. در ظاهر بسیار ساده و عوام فریب بود و در باطن بسیار شیاد و حقه باز. از سوء سیاست و بی‌تدبیری و بی‌کفایتی آقاسی در اداره امور کشور و تهی‌شدن خزانه از پول و امتناع فرمانرویان و حکام ولایات از فرستادن مالیات به پایتخت، موجب پریشانی و اختلال وضعیت مالی مملکت شد.
محمد شاه به او ایمان داشت. زمانی که مبتلا به نقرس و درد پا شده بود از حاجی میرزا آغاسی میخواست برای تسکین دردش دعا بخواند و به پایش فوت کند.
در صفحه ۵۲۵ کتاب قبله عالم تالیف عباس امانت به یادداشتی به خط محمد شاه استناد میکند:
امروز مولایم حاجی (میرزا آقاسی) اطمینانم داد که از راه رمل و اسطرلاب کشف کرده که نور چشمم عباس روزی پادشاه ایران خواهد شد و قشون ما هرات را فتح خواهد کرد. دلم از این خبر روشن شد.
در کتاب امیر کبیر و ایران نوشته فریدون آدمیت صفحه ۱۳۰ :
گفته‌اند که حاجی میرزا آقاسی در مسائل مدنی، داخلی، روابط بین‌الملل و به ویژه ارتباط با بیگانگان برخورد بسیار ساده‌لوحانه‌ای داشت به طوری که در کمال تعجب هر نامه‌ای را که به زیردستان خود می‌نوشت، یک نسخه را به سفارت‌های روس و انگلستان هم می‌فرستاد. در این باب، میرزا محمدتقی خان (امیرکبیر بعدی) که وزیرش بود بارها به او تذکر می‌داد اما او گوشش بدهکار نبود. «مسئله این است که حاجی اصلاً حوصلهٔ کار دیپلوماسی نداشت»
درباره خیانت های این آخوند کتابها نوشته اند که از حوصله ما خارج است اما ما در اینجا فقط به یک نمونه اش اشاره می کنیم:
در کتاب معاهدات و اسناد سیاسی صفحه ۶۶ متن دستخط حاجی میرزا آقاسی هست که به کشتی های انگلیسی اجازه داده بنادر ایران در خلیج فارس را از جانب ما ایرانیان تفتیش کنند!
داستان این قضیه اینگونه است که فرانسه و انگلیس تجارت بردگان و کنیزان را ممنوع کرده بودند اما متوجه شدند که از سرزمین های تحت استعمار آنها همچنان غلامان و کنیزانی از طریق جزیره خارک و بوشهر و خرمشهر(محمره آنزمان) به سمت ایران و عثمانی (عراق) در حال خرید و فروش هستند. انگلیس ها همین را بهانه کردند و پس از بارها نامه نگاری، حاجی میرزا به آنها نوشت که ما بخاطر مخالفت علما با ممنوع کردن خرید و فروش غلامان و کنیزان نمی توانیم مانع این کار شویم.
اما پس از اخطارهای دولت انگلیس و پیشنهاد بازرسی کشتی ها توسط آنها نهایتا در تاریخ ۱۲۶۴ قمری چنین نامه ای صادر شد:
" مکتوب شما راجع به برده واصل شد. نظر به دوستی و احساسات پاک شما، درخواست شما را به پیشگاه اعلیحضرت شهریاری ارواحنا فداه تقدیم نمودم و مراحم شاهانه درباره شما در ازدیاد است. در این فرمان شاهانه ورود برده و غلام از راه دریا جلوگیری شود ولی از راه خشکی ممانعت نگردد..."
لازم به ذکر است که این اجازه ننگین در زمان امیرکبیر ملغی گردید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

راه اندازی سایت مشروطه

برای خواندن مطلبی درباره دروغگویی روحانیون از وبسایت مشروطه دیدن فرمایید. لینک اینجا