شارلاتانيسم چگونه رشد ميکند؟
يکی از مکاتب فلسفی در جهان شارلاتاتيسم است که در اقصا نقاط عالم رهروان و مريدان خاص خود را دارد. نحوه پيدايش اين مکتب و تحولات تاريخی آن فعلا از حوصله بحث این وبلاگ خارج است . به همين دلیل يکراست ميرويم سراغ اینکه اصولا شارلاتانيسم چيست و چگونه رشد ميکند؟
محصول شارلاتانيسم موجود شريفی است بنام شارلاتان. شارلاتان عبارت است از فرد يا گروهی که بدون داشتن قابليتها و صلاحيتهای انجام يک کار با استفاده از شيرتو شيری اجتماع و سکوت و بیحالی ديگران خود را ذیصلاح جا ميزند و از اين طريق منافعی را کسب ميکند.
مثلا فرض کنيد يک آمپولزن که سوادش در حد پنجم ابتدايی است مطبی دائر کند و بيماران را ويزيت کند. فکر ميکنيد چه اتفاقی میافتد؟ در اینجا دو حالت دارد:
اگر جامعه اينقدر شيرتو شير باشد که هرکس بتواند با پوشیدن یکدست روپوش سفيد و يک گوشی و چند تا چوب بستنی کیم (برای رد کردن توی حلق مریض و گفتن بگو: آآآ ) و البته داشتن دستخط خرچنگ قورباغهای عنوان خانم دکتر يا آقای دکتر را برای خود يدک بکشد و مردم هم کلی از طبابت او بهبه و چهچه کنند خب معلوم است که هيچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد. نتيجهاش اين میشود که آن شارلاتان محترم با خيال راحت به کار خودش ادامه ميدهد و دهن مردم را سرويس ميکند.
اما اگر جامعه پرسشگر باشد و در آن هرکاری حساب و کتاب خودش را داشته باشد به اين راحتی کسی نميتواند هر ادعايی را بکند و شارلاتان بازی دربياورد.
اصولا سکوت و بیتفاوتی در برابر شارلاتانها سبب ترويج مکتب شارلاتانيسم ميشود.
از ضروريات شارلاتانیسم پررو بودن است. اگر شما کم رو تشریف دارید امیدی به شارلاتان شدن شما نیست . بیخود زور نزنید. نقل است حتی سنگ پای قزوين را به مکتب شارلاتانها راه ندادند و از همان دم در با زدن یک اردنگی بيرونش کردند. برای شارلاتان شدن بايد خيلی پررو بود و بی چشم و رو . یک شخص شارلاتان باید فکر کند مردم (دور از شما) همهشان گوسفند تشریف دارند و چیزی حالیشان نیست.
شارلاتانها همواره از آب گل آلود ماهی ميگيرند آنهم به چه گندگی. بخاطر همين است که ثبات عقيده ندارند. امروز يک چيزی ميگويند و فردا عکس آن را اظهار ميکنند. مهم آنست که از آن طريق منافعشان جلب شود و به نان و نوايی برسند.
شارلاتانها بخودشان زحمت نميدهند تا درس بخوانند و يا مثل بقيه مردم کار پر مشقت داشته باشند. بخاطر همين است که عمدتا آدمهای بيسوادی هستند ولی در اجتماع از صدتا آدم باسواد و تحصيلکرده جلوتر ميزنند.
شارلاتانها هميشه از پشتيبانی و حمايت چند نفر آدم معروف ولی سادهلوح و ببو (Baboo بر وزن لبو به معنی آدم ساده و چشم و گوش بسته است و چیزی توی مایه همان لبو است) برخوردارند. اين افراد پدرخوانده شارلاتان محسوب ميشوند. کارهای او را تاييد ميکنند و رفتار او را به حساب زرنگی و استعداد درخشانش ميگذارند.
هر اجتماعی که بی حساب و کتاب باشد و یا افراد آن پرسشگر نباشند حاصلخیز ترین زمینه برای پیدایش و رشد شارلاتانیسم را دارد. مصلحت اندیشی بخاطر حفظ منافع کوتاه مدت باعث خواهد گردید که سمبل و نماینده آن اجتماع و یا گروه بجای اینکه یک آدم درست و حسابی باشد یک آدم هفت خط و شارلاتان میشود.
شارلاتان حتما آمپولزن نیست بلکه میتواند یک رئیس جمهور باشد. میتواند یک استاد دانشگاه بیسواد باشد میتواند یک فرمانده نظامی بی عرضه باشد میتواند یک مهندس و تکنسین یا یک آخوند یا کشیش حقه باز باشد و بالاخره شارلاتان میتواند یک وبلاگ نویس پررو باشد. اگر در جمع اهالی وبلاکستان شارلاتان بازی هست تقصیرش متوجه همه است که اجازه چنین کاری را به شارلاتان میدهند.
سعی کنیم آدم حسابیها را تقویت و حمایت کنیم تا شارلاتانها اینقدر جولان ندهند.