قمپز در کردن
من نميفهمم چرا بعضی از افراد اينقدر قمپز در ميکنند و میخواهند وانمود کنند آنجوری که هستند نيستند. مثلا برای اينکه خودشان را يک سر و گردن از ديگران بالاتر نشان بدهند خود را به شخصيتهای بزرگ منسوب ميکنند. با اين کار خيال ميکنند که در نزد ديگران آدمی فرهيخته و روشنفکر و اهل نظر جا زدهاند درصورتيکه کاملا برعکس است. بسياری از مردم آنقدر شعور دارند که اين چيزها را تشخيص دهند و فريب اين گنده گويیها را نخورند. مثلا در همين بازی زمخت و بیمزه «تاثيرگذارترينها» دقت کنيد. خيلی از شما بطور ساده و معمولی افرادی که موثرتر بودند را از ديدگاه خودتان نوشتيد. خيلی ساده و بیآلايش.
ولی بعضی از افراد برای اينکه قمپز درکنند ليستی از شاعران بزرگی مثل مولانا و حافظ و سعدی و همچنين فيلسوفان بزرگی مثل افلاطون و ارسطو بوعلی سينا و غيره و غيره را قطار کردند و خودشان را طوری به آنها وابسته و تاثير پذير جلوه دادند که آدم خيال ميکند لابد حافظ پدر بزرگ ايشان بوده و بوعلی سينا پسر عمهاش. چنان از حافظ حرف ميزند که آدم خيال ميکند طرف لابد همه ديوان شعر حافظ را از حفظ است و شايد نيمی از شعرهای حافظ را او برايش سروده در صورتيکه اگر از او بپرسی: «خب٬ اگر راست ميگی يک بيت از شعرهای عارفانه حافظ را بخوان ببینم»
ميگه:
ميازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شيرين خوش است
اگر از او بپرسی: مرد حسابی! کجای اين شعر عارفانه است؟
فورا شروع ميکند سه ساعت در مورد اينکه منظور از مورچه٬ مورچه زمينی نيست بلکه مورچه الهی و عرفانی است و ....
حالا با اين مقدمه ٬ ميخواهم به سبک اين افراد «تاثير گذارترينها» را بنويسم.
افراد زير در شکل گيری شخصيت والای من بيشترين تاثيرات را داشتهاند:
۱- خدا-
همه جهان و کهکشانها و اقيانوسها و تاريخ و خلاصه کل هستی در صلابت و استواری من هيچ تاثيری نگذاشتند که البته اين در خانواده ما ارثی است ولی در مورد خدا قضيه فرق ميکند. به گمانم خدا توانسته تا حدودی روی من اثر بگذارد که البته اين تاثيرات در مقايسه با تاثيراتی که من روی خود خداوند گذاشتهام ناچيز است.
۲- بزغاله
از بدو تولد٬ من از خوردن شير مادر محروم بودم زيرا مادرم برای حفظ زيبايی سينههايش به من از شير خودش نميداد بلکه بجای آن بزغالهای را ابتياع کرده و در گوشه حياط بسته بود تا شير آنرا به من بدهد. من با شیر بزعاله رشد و نمو کردم و لذا بزغاله بیشترین تاثیرات فکری را بر روی من داشته است. من تا ابد مرهون فداکاريهای آن بزغاله عزيز و بع بع کردنهايش هستم.
۳- انيشتين
هوش سرشار من متاثر از اين شخصيت والای جهان است. چقدر احساس انيشتينی ميکنم اين روزها. کجایی ای آلبرت بزرگ؟! تا با هم در شنزارهای افق قدم بزنيم و در مورد تئوری نسبيت و سرعت اتم تو را راهنمايی کنم؟ بگذريم. ما و آلبرت انيشتين يک جورايی فاميل هستيم و روی هم خيلی تاثير گذاشتهايم که در تاریخ ثبت شده.
۴- نیوتن و جاذبه زمین
جاذبه زمین بر من خیلی اثر داشته و دارد. در این باره من منحصر بفرد هستم. هروقت از زیر یک درخت سیب عبور میکنم یاد آن خدابیامرز میافتم و به روح پرفتوحش فاتحه میفرستم . واقعا من نمیدانم چگونه دین خود را به کاشف جاذبه زمین ادا کنم. اگر او نبود الان لنگ و پاچه من هوا بود.
من نميفهمم چرا بعضی از افراد اينقدر قمپز در ميکنند و میخواهند وانمود کنند آنجوری که هستند نيستند. مثلا برای اينکه خودشان را يک سر و گردن از ديگران بالاتر نشان بدهند خود را به شخصيتهای بزرگ منسوب ميکنند. با اين کار خيال ميکنند که در نزد ديگران آدمی فرهيخته و روشنفکر و اهل نظر جا زدهاند درصورتيکه کاملا برعکس است. بسياری از مردم آنقدر شعور دارند که اين چيزها را تشخيص دهند و فريب اين گنده گويیها را نخورند. مثلا در همين بازی زمخت و بیمزه «تاثيرگذارترينها» دقت کنيد. خيلی از شما بطور ساده و معمولی افرادی که موثرتر بودند را از ديدگاه خودتان نوشتيد. خيلی ساده و بیآلايش.
ولی بعضی از افراد برای اينکه قمپز درکنند ليستی از شاعران بزرگی مثل مولانا و حافظ و سعدی و همچنين فيلسوفان بزرگی مثل افلاطون و ارسطو بوعلی سينا و غيره و غيره را قطار کردند و خودشان را طوری به آنها وابسته و تاثير پذير جلوه دادند که آدم خيال ميکند لابد حافظ پدر بزرگ ايشان بوده و بوعلی سينا پسر عمهاش. چنان از حافظ حرف ميزند که آدم خيال ميکند طرف لابد همه ديوان شعر حافظ را از حفظ است و شايد نيمی از شعرهای حافظ را او برايش سروده در صورتيکه اگر از او بپرسی: «خب٬ اگر راست ميگی يک بيت از شعرهای عارفانه حافظ را بخوان ببینم»
ميگه:
ميازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شيرين خوش است
اگر از او بپرسی: مرد حسابی! کجای اين شعر عارفانه است؟
فورا شروع ميکند سه ساعت در مورد اينکه منظور از مورچه٬ مورچه زمينی نيست بلکه مورچه الهی و عرفانی است و ....
حالا با اين مقدمه ٬ ميخواهم به سبک اين افراد «تاثير گذارترينها» را بنويسم.
افراد زير در شکل گيری شخصيت والای من بيشترين تاثيرات را داشتهاند:
۱- خدا-
همه جهان و کهکشانها و اقيانوسها و تاريخ و خلاصه کل هستی در صلابت و استواری من هيچ تاثيری نگذاشتند که البته اين در خانواده ما ارثی است ولی در مورد خدا قضيه فرق ميکند. به گمانم خدا توانسته تا حدودی روی من اثر بگذارد که البته اين تاثيرات در مقايسه با تاثيراتی که من روی خود خداوند گذاشتهام ناچيز است.
۲- بزغاله
از بدو تولد٬ من از خوردن شير مادر محروم بودم زيرا مادرم برای حفظ زيبايی سينههايش به من از شير خودش نميداد بلکه بجای آن بزغالهای را ابتياع کرده و در گوشه حياط بسته بود تا شير آنرا به من بدهد. من با شیر بزعاله رشد و نمو کردم و لذا بزغاله بیشترین تاثیرات فکری را بر روی من داشته است. من تا ابد مرهون فداکاريهای آن بزغاله عزيز و بع بع کردنهايش هستم.
۳- انيشتين
هوش سرشار من متاثر از اين شخصيت والای جهان است. چقدر احساس انيشتينی ميکنم اين روزها. کجایی ای آلبرت بزرگ؟! تا با هم در شنزارهای افق قدم بزنيم و در مورد تئوری نسبيت و سرعت اتم تو را راهنمايی کنم؟ بگذريم. ما و آلبرت انيشتين يک جورايی فاميل هستيم و روی هم خيلی تاثير گذاشتهايم که در تاریخ ثبت شده.
۴- نیوتن و جاذبه زمین
جاذبه زمین بر من خیلی اثر داشته و دارد. در این باره من منحصر بفرد هستم. هروقت از زیر یک درخت سیب عبور میکنم یاد آن خدابیامرز میافتم و به روح پرفتوحش فاتحه میفرستم . واقعا من نمیدانم چگونه دین خود را به کاشف جاذبه زمین ادا کنم. اگر او نبود الان لنگ و پاچه من هوا بود.